eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
💔🕊 ای شهیدان #عشق مدیون شماست هرچه ما داریم از #خون شماست 💠ڪانال رسمی شهید مدافـع حـرم سـرهنگ پاسدار خلبان جانباز مداح اهل بيت🎤 فرمانده #شهید_قاسم_غریب🌺 {مهدی} (مسافر شام) برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد 👇👇👇 eitaa.com/gharibshahid
ختم به نیت:🔰 🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 @Ahmad_mashlab1115
همسرم پاسدار بود ودوره خلبانی را می‌گذراند. عاشق پرواز بود و عاقبت سیمرغ آسمان شهادت شد. 💚همسرم ابتدا از اعتقادات و ایمان‌شان و بعد هم از شغلش برایم صحبت کرد.قاسم از سختی راهی که در پیش داریم حرف زد، از مأموریت‌های پیش رو و از زندگی‌ای که امکان دارد شهر به شهر بچرخیم. ☝️🏻 اصرار داشت تا من با اطلاع از همه این شرایط، مسائل و سختی‌ها تصمیم خودم را بگیرم. من هیچ شناختی در مورد شغلش نداشتم. دوست داشتم شرط هر دوی‌مان صداقت باشد و هرگز در هیچ شرایطی به هم دروغ نگوییم. 🕊قاسم در همان جلسه ازاحتمال شهادتش برایم گفت. می‌گفت: عاشق شهادت است و من در جواب گفتم من دوست دارم عرض زندگی‌ام قشنگ باشد. طولش مهم نیست. غنای یک زندگی مشترک بیشتر برایم اهمیت داشت. ❤️‍🩹در اطرافم می‌دیدم افرادی را که فقط در کنار هم زندگی می‌کنند و هیچ عشقی در میان نیست.دوست داشتم زندگی‌ام با عشق همراه باشد، هر چند کوتاه. به خاطر همین وقتی همسرم ازشهادت صحبت می‌کرد می‌گفتم: ارزش دارد آدم کنار یک نفر خوب زندگی کند هر چند کوتاه باشد. 🥀قبل از مراسم عقد با خودم می‌گفتم: همسرم شهادت را دوست دارد، اما کو جنگ! جنگی در میان نیست که او شهید شود، اما بعد از عقدوقتی آلبوم عکس‌های همسرم راورق می‌زدم تازه متوجه شرایط کاری و حساسیت‌های شغلی‌شان شدم. 😢برای همین بعد از آن هرزمانی که به مأموریت می‌رفت من استرس زیادی را تا بازگشتش تحمل می‌کردم. برای آرام شدنم ایشان را بیمه امام زمان کردم و هر ماه مبلغی را به مسجد جمکران می‌دادم و آخرین بیمه را خودشان نیمه شعبان سال 1394دو هفته قبل از سفرشان به سوریه دادند. @Modafeaneharaam
🌸🍃غریبی که برای همه آشناشد🍃🌸 🌷شهید مدافع حرم قاسم غریب که همسرش او را «مهدی» صدا می زد، دوبار عازم سوریه شد؛ بار نخست 2 روز پیش از نوروز 94 و بار دوم هم 26 خرداد همان سال بود. آخرین تماس وی با خانواده اش 16 تیر ماه 94 مصادف با شب شهادت امام علی (ع) بود که در آن تماس از همسرش خواست که برای شهادتش در شب قدر دعا کند که بتواند در چنین شبی برات شهادتش را بگیرد؛ دعایی که به چند روز نکشید و شب ۲۴ رمضان، 🕊در ساعت یک بامداد در کوه‌های پالمیرا واقع در تدمر سوریه به آرزوی همیشگی‌اش رسید و برات شهادت نصیبش شد.🍃🥀 ❇️از جمله یادگاری‌های ارزشمند به جامانده از شهید، دفتر یادداشتش است. دفتری که در دیدار جمعی از خانواده شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب در سال 97، به خواست همسرش، در پایان آخرین سطرهای به یادگار مانده از شهید، مقام معظم رهبری نوشتند: رحمت و سلام خدا بر شهید عزیز.🌹 شهیدی که به نقل از همسرش همیشه می‌گفت: «فامیلی ام غریب است، محل کارم غریب و همسرم از شهری غریب است.» شهیدی که شاید گمان نمی‌برد که محل شهادتش هم در غربت باشد. 🌷مردی که در دیاری غریب به شهادت رسید و اما امروز غریبِ آشنا است.💥 🌷 ⭐️ @Modafeaneharaam
📞 اخوے بہ گوشے؟؟ ما کہ اومدیم توے این میدون! 🚨 ولے بہ بچہ‌هاے جنگ نرم بگو : همہ جوره حواسمون هست، بہ هر کلمہ کہ مے‌نویسن...! 👌 بگو اینو یادشون باشہ : ، شاهدن و ناظر 🌺🍃 بی بی زینب (س) 💞 @Modafeaneharaam
‍ ‍ 🌹 شهید غریب خلبان 🚁 بود و از اول می‌‌گفت که می‌‌خواهم شهید شوم. اما همسر من (شهید ایمانی) خادم حرم بود. شرایط شغلی‌شان متفاوت بود. 🔹 وقتی مهر شهادت روی شناسنامه باجناق خورد، خیلی غبطه خورد. بعد از شهادت شهید غریب، مهدی خیلی عوض شد. کسی که به خواستگاری من آمد با کسی که به شهادت رسید، خیلی متفاوت بود. 😔 بعد از شهادت باجناقش، تصمیم گرفت برای شهادت زندگی کند. تغییر رفتار و شخصیتش محسوس بود. حدود شش ماه قبل از شهادت شهید غریب، مهدی برای اعزام به سوریه اقدام کرد که موفق نشد. اما بعد از شهادت ایشان، تمام تلاشش را کرد. ✅ با اینکه به او گفته بودند اعزام نمی‌شوی، اما در تمام این دو سال و نیم پاسپورتش داخل جیبش بود. حرم حضرت معصومه (س) که می‌رفت، پاسپورت را به ضریح می‌زد. حتی مشهد هم که می‌رفت، پاسپورتش را می‌برد و به پنجره فولاد می‌زد که بتواند برای دفاع از حرم، به سوریه برود و شهادت نصیبش شود. 💫 حتی وقتی شب کشیک داشت و صبح برای استراحت به خانه می‌آمد، تلفنش را کنار دستش می‌گذاشت. می‌گفت شاید برای اعزام به من زنگ بزنند. شاید شهادت در تقدیرش نبود اما با اصرار آن را گرفت. 🚨 همیشه می‌گفت در خانۀ ‌‌اهل بیت باید آنقدر در زد تا در را باز کنند. سعی کرد پایش را جای پای باجناق بگذارد. راوی همسر باجناق @Modafeaneharaam