ختم #صلوات به نیت:🔰
#شهید_قاسم_غریب🌹
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Ahmad_mashlab1115
همسرم پاسدار بود ودوره خلبانی را میگذراند.
عاشق پرواز بود و عاقبت
سیمرغ آسمان شهادت شد.
💚همسرم ابتدا از اعتقادات و ایمانشان و بعد هم از شغلش برایم صحبت کرد.قاسم از سختی راهی که در پیش داریم حرف زد، از مأموریتهای
پیش رو و از زندگیای که امکان دارد
شهر به شهر بچرخیم.
☝️🏻 اصرار داشت تا من با اطلاع از همه این شرایط، مسائل و سختیها تصمیم خودم را بگیرم.
من هیچ شناختی در مورد شغلش
نداشتم. دوست داشتم شرط هر
دویمان صداقت باشد و هرگز در
هیچ شرایطی به هم دروغ نگوییم.
🕊قاسم در همان جلسه ازاحتمال شهادتش برایم گفت.
میگفت: عاشق شهادت است و
من در جواب گفتم من دوست دارم عرض زندگیام قشنگ باشد.
طولش مهم نیست.
غنای یک زندگی مشترک
بیشتر برایم اهمیت داشت.
❤️🩹در اطرافم میدیدم افرادی را
که فقط در کنار هم زندگی میکنند
و هیچ عشقی در میان نیست.دوست داشتم زندگیام با عشق همراه باشد، هر چند کوتاه.
به خاطر همین وقتی همسرم ازشهادت صحبت میکرد میگفتم:
ارزش دارد آدم کنار یک نفر خوب
زندگی کند هر چند کوتاه باشد.
🥀قبل از مراسم عقد با خودم
میگفتم: همسرم شهادت را
دوست دارد، اما کو جنگ!
جنگی در میان نیست که او شهید شود، اما بعد از عقدوقتی آلبوم عکسهای همسرم راورق میزدم تازه متوجه شرایط کاری
و حساسیتهای شغلیشان شدم.
😢برای همین بعد از آن هرزمانی که به مأموریت میرفت
من استرس زیادی را تا بازگشتش
تحمل میکردم. برای آرام شدنم
ایشان را بیمه امام زمان کردم و
هر ماه مبلغی را به مسجد جمکران
میدادم و آخرین بیمه را خودشان
نیمه شعبان سال 1394دو هفته قبل از سفرشان به سوریه دادند.
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_قاسم_غریب
@Modafeaneharaam
🌸🍃غریبی که برای همه آشناشد🍃🌸
🌷شهید مدافع حرم قاسم غریب
که همسرش او را «مهدی» صدا می زد، دوبار عازم سوریه شد؛
بار نخست 2 روز پیش از نوروز 94 و بار دوم هم
26 خرداد همان سال بود.
آخرین تماس وی با خانواده اش 16 تیر ماه 94 مصادف با شب شهادت امام علی (ع) بود که در آن تماس از همسرش خواست
که برای شهادتش در شب قدر دعا کند
که بتواند
در چنین شبی برات شهادتش را بگیرد؛
دعایی که به چند روز نکشید و شب ۲۴ رمضان،
🕊در ساعت یک بامداد در کوههای پالمیرا واقع در تدمر سوریه به آرزوی همیشگیاش رسید و برات شهادت نصیبش شد.🍃🥀
❇️از جمله یادگاریهای ارزشمند به جامانده از شهید، دفتر یادداشتش است.
دفتری که در دیدار جمعی از خانواده شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب در سال 97، به خواست همسرش، در پایان آخرین سطرهای به یادگار مانده از شهید،
مقام معظم رهبری نوشتند: رحمت و سلام خدا بر شهید عزیز.🌹
شهیدی که به نقل از همسرش همیشه میگفت:
«فامیلی ام غریب است، محل کارم غریب و همسرم از شهری غریب است.»
شهیدی که شاید گمان نمیبرد که محل شهادتش هم در غربت باشد.
🌷مردی که در دیاری غریب به شهادت رسید و اما امروز غریبِ آشنا است.💥
#شهید_مدافع_حرم 🌷
#شهید_قاسم_غریب⭐️
@Modafeaneharaam
📞 اخوے بہ گوشے؟؟
ما کہ اومدیم توے این میدون!
🚨 ولے بہ بچہهاے جنگ نرم بگو :
همہ جوره حواسمون هست، بہ هر کلمہ کہ مےنویسن...!
👌 بگو اینو یادشون باشہ :
#شهدا، شاهدن و ناظر
#شهید_قاسم_غریب 🌺🍃
#مدافع_حرم بی بی زینب (س) 💞
@Modafeaneharaam
🌹 شهید غریب خلبان 🚁 بود و از اول میگفت که میخواهم شهید شوم. اما همسر من (شهید ایمانی) خادم حرم بود. شرایط شغلیشان متفاوت بود.
🔹 وقتی مهر شهادت روی شناسنامه باجناق خورد، خیلی غبطه خورد. بعد از شهادت شهید غریب، مهدی خیلی عوض شد. کسی که به خواستگاری من آمد با کسی که به شهادت رسید، خیلی متفاوت بود.
😔 بعد از شهادت باجناقش، تصمیم گرفت برای شهادت زندگی کند. تغییر رفتار و شخصیتش محسوس بود. حدود شش ماه قبل از شهادت شهید غریب، مهدی برای اعزام به سوریه اقدام کرد که موفق نشد. اما بعد از شهادت ایشان، تمام تلاشش را کرد.
✅ با اینکه به او گفته بودند اعزام نمیشوی، اما در تمام این دو سال و نیم پاسپورتش داخل جیبش بود. حرم حضرت معصومه (س) که میرفت، پاسپورت را به ضریح میزد. حتی مشهد هم که میرفت، پاسپورتش را میبرد و به پنجره فولاد میزد که بتواند برای دفاع از حرم، به سوریه برود و شهادت نصیبش شود.
💫 حتی وقتی شب کشیک داشت و صبح برای استراحت به خانه میآمد، تلفنش را کنار دستش میگذاشت. میگفت شاید برای اعزام به من زنگ بزنند. شاید شهادت در تقدیرش نبود اما با اصرار آن را گرفت.
🚨 همیشه میگفت در خانۀ اهل بیت باید آنقدر در زد تا در را باز کنند. سعی کرد پایش را جای پای باجناق بگذارد.
راوی همسر #شهید_مهدی_ایمانی
باجناق #شهید_قاسم_غریب
#مدافعان_حرم
@Modafeaneharaam