eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.9هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان پسرک فلافل فروش🌹 ويکم از مدت ها قبل شاهد بودم كه كتاب خصائصالحسينيه را در دست دارد و مشغول مطالعه است. هادي مرتب مشغول مطالعه بود. عشق و شوري كه از زيارت امام حسين (ع) در قلب ما پديد آمده بود، در او چند برابر بود. به ما ميگفت: امام صادق(ع) فرمودهاند: هر كس به زيارت امام حسين(ع) نرود تا بميرد، درحاليكه خود را هم شيعه ي ما بداند، هرگز شيعه ي ما نيست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتيان است. در جاي ديگري ميفرمايند: زيارت حسين بن علي(ع) بر هر كسي كه ايشان( را از سوي خداوند، )امام( ميداند الزام و واجب است. هر كه تا هنگام مرگ، به زيارت حسين(ع) نرود، دين و ايمانش نقص دارد. از طرفي كالم بزرگان را نيز به ما متذكر ميشد كه ميفرمودند: براي اينكه دين شما كامل شود و نقايص ايمان و مشكلات اخلاقي شما برطرف شود حتماً به كربلا برويد. خلاصه آنچنان در ما شور كربلا ايجاد كرد كه براي حركت كاروان لحظه شماري ميكرديم. شهريور 1390 بود. مقدمات كار فراهم شد. با تعدادي از بچه هاي کانون شهيد آويني از مسجد موسي ابن جعفر(ع) راهي کربلا شديم. نه تنها من كه بيشتر رفقا اعتقاد دارند كه هادي هر چه ميخواست در اين سفر به دست آورد. به نظر من آن اتفاقي که بايد براي هادي ميافتاد، در همين سفر رخ داد. در حرم ها که حضور مي يافتيم حال او با بقيه فرق ميکرد. اين موضوع در سوز و صدا و حاالت ايشان به خوبي مشخص بود. در زيارت ها بسيار عجيب و غريب بود. اتفاقي که در آن سفر افتاد، تحول عظيم در شخصيت هادي بود که ايشان را زير و رو کرد. بالاخره همه ي ما که در آن سفر حضور داشتيم اهل هيئت بوديم، اما همه احساس ميكرديم كه اين هادي با هادي قبل از سفر به كربلا خيلي تفاوت دارد. ديگر از آن جوان شوخ و خنده رو خبري نبود! او در کربلا فهميد كجا آمده و به خوبي از اين فرصت استفاده كرد. پس از آن سفر بود كه با يكي از دوستان طلبه آشنا شد. از او خواست تا در تحصيل علوم ديني ياري اش کند. بعد از سفر كربلا راهي حوزه ي علميه ي حاج ابوالفتح شد. ما ديگر كمتر او را ميديديم. يك بار من به ديدن او در محل حوزه ي علميه رفتم. قرار شد با موتور هادي برگرديم. در مسير برگشت بوديم كه چند خانم بدحجاب را ديد. جلوتر كه رفت با صداي بلند گفت: خواهرم حجابت رو حفظ كن. بعد حركت كرد. توي راه با حالتي دگرگون گفت: ديگه از اينجا خسته شدم. اين حجاب ها بوي حضرت زهرا (س) نمي ده. اينجا مثل محله هاي مذهبي تهران هست و اين وضعيت رو داره! بعد با صدايي گرفته تر گفت: خسته ام، بعد از سفر كربلا ديگه دوست ندارم توي خيابون برم. من مطمئن هستم چشمي كه به نگاه حرام عادت كنه خيلي چيزها رو از دست ميده. چشم گنه کار اليق شهادت نميشه. هادي حرف ميزد و من دقت ميكردم كه بعد از گذشت چند ماه، دل و جان هادي هنوز در كربلا مانده. با خودم گفتم: خوش به حال هادي، چقدر خوب توانسته حال معنوي کربال را حفظ كند. هادي بعد از سفر كربلا واقعاً كربلايي شد. خودش را در حرم جا گذاشته بود و هيچ گاه به دنياي مادي ما برنگشت. آنقدر ذكر و فكرش در كربلا بود كه آقا دعوتش كرد. پنج ماه پس از بازگشت از كربال، توسط يكي از دوستان، مقدمات سفر و اقامت در حوزه ي علميه نجف را فراهم كرد. بهمن ماه 1390 راهي شد. ديگر نتوانست اينجا بماند. براي تحصيل راهي نجف شد. يکي از دوستان، که برادر شهيد و ساكن نجف بود، شرايط حضور ايشان در نجف را فراهم کرد و هادي راهي شهر نجف شد. داستان شهيد هادي ذولفقاري🌹
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادر شهید💚 🍂 یـکـم فـیـلـم شـنـاس آمده بود داشتم توی لپ تاپم💻 قسمتی ازسریال فرار از زندان رامی دیدم.🙂 آمد نشست وبی مقدمه میبینی چطور دارد آمریکا را تبلیغ میکند😕 نمی دانستم رادیده است من بار سومی بود که داشتم این سریال را ازاول می دیدم اما هیچ وقت درباره اش این طور فکر نکرده بودم.☹️ همیشه این سریال را به خاطر اینکه زوایای تاریک داخلی آمریکا را به تصویر کشیده تحسین کرده بودم😐 واین البته تبلیغی بود که خود شبکه سازنده این سریال درباره سریال کرده بود از حرفی که ی سریال زد تعجب کردم.☹️ به نظرمن سریال تم آمریکایی داشت روی یکی دو سکانس سریال بحث کردیم ودیدم دارد👌🙂 🍂 دوم :اسـرایـیل کـتـک خـورده بعد از درسال 2006(1384) مقاومت در این جنگ به یکی از موضوعات شدیدآ مورد علاقه تبدیل شده بود.☺️👌 من هنوز هم هرچه درباره این جنگ می دانم مربوط به معلوماتی است که از محمودرضا شنیده ام.😊 ابتکارات فرماندهان الله و عملیات الله مثل نحوه شکار تانک های مرکاوای اسرایل یا علت هدف قراررفتن سربازان اسراییلی از پشت سر،نکته هایی بود که یادم هست از نظر نظامی👌 آنها را تشریح می کرد🍃.همه اینها را هم با حس افتخار و غرور خاصی توضیح می داد😊.طوری که انگار خودش هم توی جنگ بوده☝️.همان روزها بود که سه حلقه سی دی به من داد و گفت اینها را ببین.🙂 مجموعه مستندی به نام بادهای شمالی بود.در این نظامی رژیم صهیونیستی درخصوص جنگ 33روزه اظهار نظر می کردند.🙂 بعدها نمادهایی از حزب الله و چندپوستراز به من داد🙂.تا چند ماه بعداز خاتمه جنگ33روزه،تقریبا هربار که را می دیدم توی حرف هایش یک چیزی درباره این جنگ می گفت👌 یا چیزهایی برای گفتن یا مطالعه کردن می داد.📖 وقتی تماشای مجموعه ی بادهای شمالی را تمام کردم ازش پرسیدم به نظرت مهم ترین حرفی که صهیونیست ها در این مجموعه می زنند کدام است🤔؟گفت آنجا که می گویند وقتی سیدحسن نصرالله در لبنان سخنرانی دارد🎤 همه در اسراییل می نشینند پای سخنرانی او چون می دانند او به هر آنچه که می گویید خواهد کرد✌️.این از همه حرف هایشان مهم تر است. بعد از جنگ 33روزه پوستر سید حسن نصرالله را داخل وسایل شخصی اش چسبانده بود.☺️ در خانه ی خودش هم تصویر را همیشه در اتاقش داشت.او اسراییل را تحقیر می کرد.یک بار بهش گفتم صهیونیست ها مرتب دارند الله را می کنند☹️.از کجا معلوم اسراییل دوباره به لبنان حمله نکند؟گفت اینها کشک است.😉 الان مثل آدمی است که و افتاده گوشه رینگ ولی می گوید اگر بلند شوم پدرت را در می آورم!👋🙂 ... @Modafeaneharaam