💢فرازى از وصيتنامه شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى (ابوعلى) براى فرج امام زمان(عج) بسيار دعا كنيد كه فرجمان در فرج آقا و مولايمان صاحب الزمان(عج) است. @Modafeaneharaam

🎥 #مدیریت_فضای_مجازی لازم است نه محدویت، نه رها کردن به حال خود 👌 @Modafeaneharaam

یکی از بچه ها تازه ازدواج کرده بود و دنبال خونه می‌گشت. علی بهش پیشنهاد داد تا وقتی که منزل مناسبی پیدا کنه، در گوشه‌ای از منزل پدرش ساکن بشه. گفت: « میتونی بیایی دستی به سر و روش بکشی و تا هر وقت که وضعیتت بهتر شد اونجا بمونی» فقط می‌خواست باری از دوش همکارانش برداره. دوست نداشت کسی را تو مضیقه ببینه. 🌷شهید مدافع حرم علی آقایی •شهادت: ۷ اسفند ۱۳۹۴ @Modafeaneharaam

عمری زدیم از دل صدا باب الجوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش یا باب الحوائج را #نائب‌الزیاره @Modafeaneharaam

📍معامله امام کاظم علیه‌السلام با پروردگار 💠 آخرین جملات حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام با پرودگار پس از سال‌ها تحمل رنج و سختی زندان چه بود؟ @Modafeaneharaam

🏴شھادت‌امام‌موسۍ‌ڪاظم🕯🥀 ⏯ یاباب‌َالحَۆائج ‌یامۆسَی‌ابنِ‌الجَعفَر؏🖤 ▪️#حاج‌سیدمھدۍمیرداماد🎙 @Modafeaneharaam

آقای غریبم❤️ برای آمدنت همگی باهم دعامیکنیم💔 چله زیارت آل یاسین جهت تعجیل در فرج آقا🌹 به عمل کار برآید به سخن دانی نیست🍁 #روز_بیست‌ویکم #چله_زیارت_ال_یاسین اتمام چله نیمه شعبان❤️ @Modafeaneharaam

🔥🔥🔥دشمن با نمایش بی حجابی با اسلام دارد می جنگد اگر مسلمان هستید 🔥حجاب را رعایت کنید🔥استاد انصاریان @Modafeaneharaam

💕معرفی شهید💕 شهید حسین خرازی نظامی ایرانی بود، که در خلال جنگ ایران و عراق از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بشمار می‌آمد و فرماندهی لشکر ۱۴ امام‌حسین را برعهده داشت. وی در طول جنگ در عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، والفجر ۴، بدر و والفجر ۸، حضوری فعال داشت. حسین خرازی در خلال عملیات خیبر در پی برخورد ترکش، دست راست خود را از دست داد، ولی پس از مدتی به صحنه نبرد بازگشت و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید. شادی روح شهدا صلوات🌺 متولد؛۱۳۳۶/۱۲/۱اصفهان شهادت:۱۳۶۵/۱۲/۸شلمچه آرامگاه:گلستان شهدای اصفهان #شهیدحسین‌خرازی✨🕊 #سالروز_شهادت🕊 @Modafeaneharaam

✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 #قسمت_پنجم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #ترمز_بریده 🌹✅ : سرنوشت نامعلوم دفتری را که محاسن شیعیان و مردم ایران را در آن نوشته بودم، آتش زدم ... هر برگ آن را که می سوزاندم استغفار می کردم که چطور شیطان مرا گول زد و داشت کم کم دلم را نسبت به این کفار نجس نرم می کرد .. . برگ های دفتر که تمام شد، برای آخرین بار قسم خوردم ... دیگر هرگز نسبت به شیعیان نرم نخواهم شد تا نسل آنها را نابود کنم و کودک های شان وهابی شوند؛ دست از مبارزه برنمی دارم .. . بعد از چند ماه، دوباره ساکم را جمع کردم و رفتم سمت ترمینال ... حالا وقت این رسیده بود که کاملا بین آنها نفوذ کنم و درباره عقاید شیعیان مطالعه کنم ... . از خوابگاه که بیرون زدم هنوز مقصدم را انتخاب نکرده بودم ... مشهد یا قم؟ ... خودم را به خدا سپردم .. . برای خرید بلیط اتوبوس، وقتی باجه دار مقصدم را پرسید با صلابت گفتم: قم یا مشهد، فرقی نداره. هر کدوم جا داره و زودتر حرکت می کنه ... . حدود یک ساعت و نیم بعد، من توی اتوبوس نشسته بودم و در پی سرنوشت نامعلوم به سمت مشهد می آمدم ... ⬅️ادامه دارد... 🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️🌟🈯️ @Modafeaneharaam 🌹 🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 ✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹