فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین زائر اربعین ديروز به دل جاده زد 😔
💔💔😭😭😭
مدافعان حرم 🇮🇷
اولین زائر اربعین ديروز به دل جاده زد 😔 💔💔😭😭😭
آقـا..
نکنه جابمونم...😔💔
یا غـریبالغـربا ویزای من را جور کن...😔
#اربعیــن ایران بمانم بیگمان دق میکنم💔💔
پیاده روی اربعین کاری زینبی است👌🍃
شاید با خود بگویی: از خانه هم میتوانم به حسین سلام دهم؛ از خانه هم میتوانم زیارت اربعین بخوانم.
چرا باید سختی چند روز پیادهروی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است⁉️
پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود: «به خدا که نمیتوانی یاد و خاطره ما را محو و نابود کنی.»
اگر من از خانهام سلام دهم و تو از خانهات سلام دهی؛
دیری نمیپاید که داستان کربلا از یادها میرود.....
@modafeaneharaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار خیلے جالب شهیــد حججـے و همسـرشون براے اینکه نشون بدن شیعــهے امیـرالمومنیـن هستند👌🍃🌺🍃
خیــلے قشنگه🌹🍃
سلام بابای مهربونم ...
یک سال پیش توی این روز " من " به دنیا اومدم و خنده تو رو دیدم ...
ولی تو الان نیستی که راه رفتنم رو ببینی ...
ولی تو نیستی که بابا گفتنم رو ببینی ...
ولی تو نیستی که دندون در آوردنم رو ببینی ...
نه ... نه ... نه ... تو هستی ...
همه جا هستی ...
به تو قول میدم که روزی انتقامتو بگیرم ... .
.
پ.ن : ۱۴ مهر ماه ، تولد یک سالگی محمد لطفی نیاسر ، فرزند شهید لطفی نیاسر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع فرزند شهید مدافع حرم با پدرش شهید مهدی حیدری😭😭😭😭😭
مدافعان حرم 🇮🇷
از شب اول ازدواجمان براے نماز بہ ڪمیل اقتدا ڪردم
همیشہ در سجده آخر براےمن دعا مےڪرد
بعد از نماز هم هر ڪدام تسبیحات بعد از نماز را با انگشتان دست یڪدیگر مےگفتیم
آنقدر نماز خواندن هاے ڪمیل زیبا بود ڪہ دوست داشتم بنشینم و فقط تماشایش ڪنم
هر بار بر اساس حال درونےاش سوره اے از قرآن را مےخواند
حالا ڪہ فڪر مےڪنم بیشتر از هر چیز دلتنگ نماز خواندن هاے ڪمیل هستم .
#شهید_ڪمیل_قربانے
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#دلنوشته
🍃🌺
میگویند: کربلا قسمت نیست،دعوت است!!
خدایا…. من معنی قسمت و دعوت را نمیدانم!
اما تو…. معنی طاقت رامیدانی…مگر نه؟
دل من لک زده تا کنج حرم بنویسند
مرغکی ناله کنان میل پریدن دارد
رخ یوسف اگرم هر چه که زیباست ولی
چهره نه، نام شما دست بریدن دارد
🍃🌺
من شفا یافته ی لطف شما هستم وبس
شکر " باذکر حسین " قلب، تپیدن دارد
همه زوار تو بی دلشده بر می گردند
دل بی دلشدگان به چه خریدن دارد
هر کجا می نگرم عکس حرم میبینم
این ره خانه عشق است، دویدن دارد
دم محشر که حسین بن علی وارد شد
حال و روز دل عشاق، چه دیدن دارد.
السلام علیک یا اباعبدالله🌺🍃
@modafeaneharaam
داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمت_سیوهشتم
#اخرين_حضور
خواهرش ميگفت: گاهي از نجف زنگ ميزد ميگفت به چيزي نياز پيدا
کرده، ما سريعاً برايش تهيه ميکردم و ميفرستاديم.
ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را
آورد سر سفره تا با آنها افطار کند!
ميگفت: آنقدر در نجف چيزهاي شيرين خوردهام كه الان دوست دارم
چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردنيهاي ترش برايش به نجف
ميفرستادم😋.
آخرين باري که به تهران آمد، ايام عرفه و تقريباً آبانماه سال 1393 بود.
رفتار و اخلاق هادي خيلي تغيير كرده بود. احساس ميكرديم خيلي بزرگتر
شده.
آن دفعه با مقدار زيادي پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بيرون
ميرفت و شبها بر ميگشت.
بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي عراق بود. طراحي
پرچم، تهيهي چفيه و سربند و ... از كارهاي او بود.
مقدار زيادي پارچهي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها
را بريديم.
پارچهها باريك باريك شد. هادي اسامي حضرت زهرا را رويشان چاپ کرد و از آنها سربندهاي قشنگي درآورد😍. همهي آن سربندها را با
خودش به نجف برد.
در آخرين حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچههاي کانون مسجد
به مشهد رفتند.
در آن سفر هادي هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از
بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين مشهد آخرين خاطرهي رفقاي مسجدي با
هادي رقم زده شد.
٭٭٭
هادي وقتي در نجف مشغول درس و کار بود، مانند ديگر جوانان اين
توانايي را در خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانوادهي
جديدي را به دوش بگيرد.☝️
به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند. هادي
هم مثل همه ملاکهايي براي انتخاب همسر در ذهنش داشت.😌
ملاکهاي او بر خلاف برخي جوانان نسل جديد، ملاکهاي خاص و
خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها ميانديشيد.🍃
هادي دلش ميخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد👌. ميگفت
دوست ندارم همسرم به شبکههاي اجتماعي و تلويزيون و... وابستگي غلط
داشته باشد.👌
هادي اخبار را پيگيري ميكرد، اما به راديو و تلويزيون وابستگي و علاقه
نداشت.
وقتش را پاي سريالها و فيلمها تلف نميكرد. ميگفت خيلي از اين
برنامهها وقت انسان را هدر ميدهد.👌👌
از نظر او زندگي بدون اينها زيباتر بود. چند جايي هم در نجف براي
خواستگاري رفته بود اما...
بار آخر با پدرش صحبت كرد و گفت: بايد عيد نوروز با من به نجف
بياييد. من رفتهام خواستگاري و از من خواستهاند با خانوادهات به خواستگاري
بيا.
روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه براي
حشدالشعبي خريد. چندين هزار پرچم و پيشانيبند هم طراحي و چاپ کرد
و با خودش برد.
خواهرش ميگفت: آخرين بار وقتي هادي به نجف رفت، يک وصيتنامه
با دست خط کاملا معمولي که پاکنويس هم نشده بود داخل كمد پيدا
كرديم.
در آنجا نوشته بود: حجابهاي امروزي بوي حضرت زهرا نميدهد😔
حجابتان را زهرايي کنيد.😔
پيرو خط واليت فقيه باشيد👌. اگر دنبال اين مسير باشيد، به آن چيزي که
ميخواهيد ميرسيد همانطور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.☝️
داستان شهید هادی ذولفقاری🌹