👣 #منم_اربعین_کربلام
🌹 جنٺ براے شیعیان زیباسٺ امّا
👣 زیباتر از راه نجف تا کربلا نہ
👣 موکب بہ موکب #اربعین عشاق جمعند
🌹 امسال آیا قسمت من هسٺ یا نہ؟
🍃🌹🍃
روزے که میرفت سوریہ
ازش میپرسن
حسین کے برمیگردے؟
گفت طولے نمیکشہ
ولے تاسوعاخونہ ام
که صبح #تاسوعا شهید میشہ
وبرش میگردونن
#شهـید_مدافع_حرم🌷
🕊 حسین_جمالی🕊
مدافعان حرم 🇮🇷
تاریخ گوشهاى از مسجد کنار جمع اسیران نشسته، کسى را دیده از اهل شهر که داخل مسجد آمده و یزید را که شادمان دیده، جرئت پیدا کرده و همان میان مجلس از یزید هدیهاى خواسته.
تاریخ دست مرد را دیده که سمت یکى از دختران رفته و صداى مرد را شنیده که خواسته او را از یزید هدیه بگیرد. تاریخ نفس نکشیده، چشم بر هم نگذاشته و فاطمه دختر حسین (ع) را دیده که خود را کنارى کشیده و بعد صدایش را شنیده که رو به زینب (س) گفته یتیمى بس نبود که طمع به خدمتگذاری من دارند؟
تاریخ دست زینب(س) را دیده که نگهبان او شده و خاطرش را آسوده کرده که تقدیر خدا این چنین نیست. مرد را دیده که دوباره میان نگاه دل شاد یزید و حرفهاى زینب(س) خواستهاش را تکرار کرده و بعد پرسیده اینها کیستند و اسیران کدام جنگاند؟
یزید را دیده که از فراز تختش اشاره کرده و گفته آن فاطمه دختر حسین(ع) است و دیگرى زینب(س) دختر على (ع). تاریخ صورت مرد را دیده که بىرنگ و لبهایش را که خشک شده، نگاهش بین اسیران گشته و سمت یزید برگشته و حاکم بر تخت نشسته را لعن کرده. گفته اینان را که این طور گوشه مسجد نشاندهاى اسیران روم پنداشتم نه اهل بیت پیامبر و باز زبان به نفرین یزید باز کرده.
تاریخ یزید را دیده که بر تختش لرزیده و بعد دستور داده مرد را گردن بزنند. تاریخ ندیده اما مرد همان وقت که دست بسته از کنار اسیران مىرفته سرش پایین بوده و خاطرش شرمنده و زبانش عذرخواه.
.
پ.ن: چله نشينى روايت ها، در فردانيوز
پ.ن: روز چهارم صفر
.
#روايت_عاشورايى #كربلا #مقتل_به_روايتى_ديگر
@modafeaneharaam
◾️ #رقیه جان، امشب که پدر را دیدی، ما را هم دریاب...
دل ما هم پدر میخواهد... 😔
◾️ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را محضر امام زمان و شما بزرگواران #تسلیت عرض میکنیم...
@modafeaneharaam
💠 شهادت حضرت رقیه
مرا دشمن به قصد کُشت میزد
به جسم کوچک من مُشت میزد
هرآن گه پایم از ره خسته میشد
مرا با نیزهای از پُشت میزد
توئی ماه من و من چون ستاره
غمم گشته پدرجان بیشماره
اگر روی کبودم را تو دیدی
مکن دیگر نظر بر گوش پاره
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو بُرده از کف طاقتم را
دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را
😭😭
@modafeaneharaam
#بابای_خوبم
تا صبح فقط نگاه کردی...
دیدی بغلم نکردی آخر ...😔
@modafeaneharaam
برای #سه_ساله😭
"از خاک عطر نم نم باران بلند شد
از جای خود به شوق فراوان بلند شد
یک مشت آب هدیه برای رباب برد
کم کم صدای خنده ی طفلان بلند شد
بابا رسید و بوسه به دستان او گذاشت"
این خواب دختریست که یک آن بلند شد-
و دید خیمه ها همه آتشفشان شده
فریاد زد به سمت بیابان بلند شد
از پشت خارها که به آنسو نگاه کرد
خورشید سربرهنه پریشان بلند شد
باور نکرد و بغض خودش را به باد داد
این شد که دست مرد نگهبان بلند شد
شب بود...آیه آیه زمین خورد والضحی
از نی صدای حضرت قرآن بلند شد
دختر گرفته بود دلش را که ناگهان
از خانه های کوفه بوی نان بلند شد
وارد شدند خسته و شلاق کافری
از جا به احترام یتیمان بلند شد
#حسن_اسحاقی
@modafeaneharaam