eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.6هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
12.6هزار ویدیو
292 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
رائفی پور : با پایان جام جهانی آغاز نظم نوین جهانی رسماً کلید می خورد! منتظر اتفاقات بسیار مهم در منطقه و دنیا باشید @Modafeaneharaam
📸هدایای رهبر انقلاب به خانواده شهید حسن مختار زاده 🔸رهبر انقلاب هدایایی از جمله انگشتر، چادر، چفیه و کتاب جهاد مقدس را خدمت پدر و مادر شهیدحسن مختارزاده ارسال فرمودند. ۲۲ جمادی الاولی ۱۴۴۴/ ۲۶ آذر ۱۴۰۱ @Modafeaneharaam
باسلام و خداقوت [ هوالحَق🌿 ] 🔸طرح جمع آوری کمک جهت تهیه بسته های یلدایی ( اقلام خوراکی و میوه ) {به نیابت از دو شهید گمنام دانشگاه مازندران} 🔹️علاقمندان می‌توانند کمک‌های خود را به شماره کارت 5892 1014 3118 7950 به نام محمدمیرزاجان زاده مسئول گروه جهادی علویون واریز کنند. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «شبیه فروپاشی» 👤 استاد 🦠 بعد از ماجرای کرونا قراره چه اتفاقی برای دنیا بیوفته؟ ⚠️ فتنه‌های تاریکه، خیلیا به تردید میوفتن، یک‌جوری غربالتون می‌کنن که پایینه میاد بالا، بالاییه میاد پایین... ‼️ در فتنه سامری عمار نداشته باشی، بکش بکشه!!! ▫️ @Modafeaneharaam
❣مادرش خيلي ناراحت بود و مي‌گفت شما سال 91 جانباز شدي، نبايد بدوي، نبايد كار سنگين انجام بدهي اما اكبر گفت: مادر اگر بگويي از رفتنم ناراحتي، نمي‌روم ولي شما دوست داري داعش وارد ايران شود و لب مرز با ايران مقابله كند. من يك نظامي‌ام بايد بروم؛ من حس مي‌كنم مرگ خيلي به من نزديك است. حال شما دوست داري من با تصادف يا بيماري از دنيا بروم يا مي‌پسندي با شهادت از دنيا بروم؟ بالاخره مادرش راضي شد و گفت برو خدا پشت و پناهت، دعا مي‌كنم به سلامت برگردي. اكبر از قبل مي‌دانست كه شهيد مي‌شود و حتي خوابش را ديده بود... سالروز 🌹 @Modafeaneharaam
نمی‌دانم چرا به دلم افتاده که از این سفر سالم برنمی‌گردم و دلم برای حرم حضرت رقیه(سلام‌الله‌علیها) و حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) خیلی تنگ است. بیشتر از آن دلتنگ حرم اربابم ولی الان دیوانه حرمین شریف دمشق شده‌ام. به این سفر می‌روم چون نیاز است الان در آنجا باشم به خاطر آرامش دل حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) و امیرالمومنین(علیه‌السلام) و امام حسین(علیه‌السلام) و امام حسن(علیه‌السلام) و حضرت عباس (علیه‌السلام) به سوریه رفتم  تا به حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) ثابت کنم که «کلنا عباسک یا زینب» 💬شهید علی امرایی @Modafeaneharaam
شهید مدافع امنیت پاسدار محمد گودرزی از رزمندگان تیپ ۴۴ حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام استان چهارمحال و بختیاری امروز در درگیری با اشرار و گروهک ضد انقلاب در شهرستان سراوان به مقام رفیع شهادت نایل گردید @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_سیدمحمد_کدخدا* #نویسنده_علی_سلیمی* #قسمت_نوزد
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * 🎤به روایت قاسم سلطان آبادی کربلای ۴ بود .کارآمدترین فرمانده ها انتخاب شده بودند تا همه چیز دقیق و منظم انجام شود. حاج مهدی زارع فرماندهی گردان امام حسین را به عهده گرفته بود. سیده مثل همیشه معاونت حاجی را به فرماندهی دیگر گردان ها ترجیح داده بود. جنگ نقطه اتصال این دو به هم بود و با تمام بی رحمی های از همه نمی توانست بین آنها فاصله بیندازد. شب عملیات گردان امام حسین بنا به نیاز به دو گروه تقسیم شد گروه اول را حاج مهدی و گروه دوم را صید فرماندهی می کرد. فاصله به وجود آمد فاصله ای که ۱۵ خورشید دیگر هم طول کشید. عملیات های زیادی در محورهای جداگانه عمل می‌کردند اما اینبار انگار فرق داشت از وقتی از هم جدا شدن مدام با بیسیم از احوال هم خبر می گرفتند. گردان امام حسین خط شکن بود،حاجی وسایل هر کدام از یک محور وارد عمل شدند. حاجی با نفراتش پشت اولین دژ از شدت آتش ، درون دریاچه مصنوعی ساخته شده دشمن، زمینگیر شده بودند و راه نفوذی نبود. پرتاب بی‌وقفه منو رها از لو رفتن عملیات خبر می‌داد. پشت خاکریز عراقی‌ها با تمام تجهیزات مقاومت می‌کردند و سطح آب پیش رو را به گلوله بسته بودند با شلیک هر منور بالای سر دریاچه ،غواصها زیر آب میرفتند.کوچکترین حرکت شلیک بی امان گلوله ها را در پی داشت. آرام سرما بدن ها را که رفت می کرد فرصت زیادی تا روشن شدن هوا نبود. حاجی که ماندن در آن وضعیت را مناسب نمیدید نحوه حرکت نیروها را مشخص کرد و خود پیشاپیش زیر باران گلوله به سمت خاکریز دشمن حرکت کرد. با چند حرکت سریع به پشت خاکریز رسید و رفت که برسد آن طرف خاکریز الله اکبر ها و یا زهراها منطقه را پر کرده بود. لحظاتی بعد از آن سوی خاکی صدای ممتد تیربار ها ارتباط بیسیم ای حاجی را برای همیشه قطع کرد. به محض گذشتن نفرات از خاکریز و رسیدن به استحکامات چند لایه دشمن، پاتک سنگین آنها هم آغاز شد. تند تند شعله های سرخ میبارید. آنقدر که جنازه ها را هم نمیشد برگردان عقب. دستور عقب نشینی صادر کردند .این تنها راه نجات نیروهای باقی مانده بود من آن موقع در سنگر پشت میدان مین بودم و بر نحوه عملیات نظارت می‌کردم. اعلام دستور عقب نشینی اعصابم را به هم ریخته بود. بعد از قطع ارتباط بیسیم ای حاجی سید مدام پشت بیسیم سراغ حاجی را میگرفت هیچ جوابی راضی اش نمی کرد .با لحنی تند و آمرانه از او خواستم که دیگر تماس نگیرد و نیروهایش را به عقب برگرداند.. دقایقی بعد خودش را به سنگر رسانده بود و سراغ حاجی را میگرفت. _برگشته عقب.. نیروها را برگرداندی یا نه ؟! اومدی اینجا چیکار؟! همانطور که ایستاده بود نگاهم می کرد تحمل نگاه نافذ و پرسشگرش را نداشتم. _هنوز که وایسادی !!گفتم که سالمه برگشته عقب.. داره دیر میشه راه بیفته نیروهات را برگردون. الان موقع این حرفها نیست. سر پایین انداخت مام کلماتی را که می خواست بیان کند آهی شد‌و در سنگر پیچید. تکیه اش را از گونه برداشت و دستش را که مقرر شده بود با شدت به گونی ها کوبید و رفت. @Modafeaneharaam •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | 👽 سری ماوراءالطبیعه: قسمت ۱ 🔻از مکان فرود آدم فضایی‌ها یا منطقه ۵۱ خبر دارید؟ ⚠️ ژنرال هاییم اشد دانشمند و افسر بلندپایه اس را ئیل: فدراسیون کهکشانی با زمین تماس گرفته‌... پژوهشگر: محمدامین اصغری @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا