💢"جشن پوریم" چیست؟! 🔻جشنی در آمریکا و اسرائیل که به مناسبت کشتار ایرانیان برگزار می‌شود! @Modafeaneharaam

⭕️ اولویت زندگی شما چیست !؟ لطفاً تا آخر ببینید... #نیمه_شعبان #میلاد_امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف @Modafeaneharaam

🇮🇷حال و هوای مترو را به یاد شهیدان تازه میکنیم 🌺جشن یک سالگی حجاب دختران تازه محجبه شده در زیرگذر مترو تئاتر شهر 📌با روایتگری: مربی شهیدعلی خلیلی 📌با مداحی: حاج امیرعباسی 📌زمان: فردا سه‌شنبه۱۶ اسفندماه ساعت۱۶:۳۰ 📌مکان:زیرگذر متروی تئاتر شهر 🌷همزمان با شب میلاد امام زمان(عج) وشهادت شهید امر به معروف و نهی از منکر #شهید_علی_خلیلی ✅کانال دختران انقلاب را دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/3435003923C863f1fbcfc

*🔷یاالله یا زهرا سلام الله علیها🔷 🔆بخـــــوان 🍀 #بند۱۴#جوشن_کبیر🍀 📌 به نیت رفع موانع ظهورمولاصاحب العصر و الزمان 🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ.🌷 🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»* @Modafeaneharaam

شهدا مارو ببخشید که عکس شمارو میبینیم ولی عکس شما کار میکنیم @Modafeaneharaam

 دست نوشته شهید مدافع امنیت محمد رضایی دوستت دارم خدای مهربان امام زمان تو را هم دوست دارم. با خدا باش پادشاهی کن    بی خدا باش هرچه خواهی کن..🌸🕊 @Modafeaneharaam

باسلام عیدهمگی‌مبارک😍 با نذرواتی که از طرف شما عاشقان امام زمان جمع شد تونستیم مقداری خوراکی و هدیه رو تهیه و توزیع کنیم🌹 اجر همگی با آقا صاحب الزمان انشالله حاجتتون براورده بشه بزودی✨ @Modafeaneharaam

#استوری_روزشمار #نیمه_شعبان ____________ #امام_زمانم سلام بر تو🌱 ای دعوت کننده به سوی خدا و آگاه بر آیاتش... @Modafeaneharaam

💢اعتراف عبدالمالک ریگی، فرمانده کل گروهک تروریستی جندالله به قدرت وزارت اطلاعات ایران 🗓انتشار به مناسبت هفته سربازان گمنام امام زمان(عج) در #وزارت_اطلاعات #فدایی_داری @Modafeaneharaam

#پذیرفته_شدن_قربانی💔 ولی الله مرا به گوشه ای برد و گفت: مادر! دیشب در عالم رؤیا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دیدم. آمد به خانه ی ما، دست تو را گرفت و آورد همین جا که من، تو را آوردم. خطاب به تو فرمود: «تو یک فرزند صالح و پاک سرشتی داشتی که در راه خدا قربانی کردی🕊. بشارت باد که تو قربانی ات به درگاه حضرت سبحان پذیرفته شد.»✨ راوی:مادرشهید #محمد_ابراهیم_همت @Modafeaneharaam

*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی* * #قسمت_سی_و_ششم* فاطمه مرودشت معلم بود و پستش اون جا افتاده بود.عصر که برگشت.گفتم _فاطمه من احساس می کنم چیزی شده و بابات و داداشات به من نمیگن. _چی مثلا؟ احساس می کنی !چیزی نشده! چند روزی میشد زن داداشم پیشم  بود و حالا اوضاع روحی هم بهتر شده بود ولی همش توی خونه بودم و حتی مسجد هم کمتر می رفتم.فاطمه با یه حالت نذاری اومد داخل که انگار کمرش شکسته بود و نمی تونست راه بیاد.خودش را انداخت توی بغلم و سرش رو گذاشت روی شونه هام و های های گریه کرد. _مامان امروز دارند هزار تا شهید میارن ؛دیگه انتظار به سر اومد. امروز غلامعلی را برامون میارن! صدای گریه های ما گوش فلک را کر می کرد. _مامان سه روز همه میدونن قرار غلام علی رو بیارن به من و تو نگفتن.توی مسجد ختم نذاشتن و پارچه سیاه نزدند تا من و شما چیزی نفهمیم. چشمامو بستم و از سال ۶۳ که غلامعلی شهید شده بود تا الان که دی ۷۳  بود را مرور کردم ۱۰ سال انتظار را... _خدایا شکرت دیگه ده سال چشم انتظاری تموم شد. خدایا شکرت جواب دل من  و مادرهای دیگه رو دادی و همدم روزهای تنهایی من را به همون برگردوندی. توی همه این سال‌ها که چقدر هم سخت گذشت فقط با خاطرات غلامعلی زندگی می کنم دوست داشت هم گاهی سر میزنن و یاد غلامعلی را برام زنده می‌کنند و گاهی هم خاطراتی ازش  تعریف می‌کنند .یکی از دوستاش که قبلا با هم رفتند عضو سپاه شدند و همرزم غلامعلی بوده اکبر علیزاده است. اکبر خاطرات زیادی با بچه ام داره. میگفت: _اوایل جنگ بود و من به همراه بچه های محله توی پایگاه مقاومت بسیج و مسجد و فعالیت داشتیم و نگهبانی و گشت شبانه و فعالیت‌های فرهنگی پایگاه را انجام می‌دادیم. فرمانده پایگاه مقاومت هم که غلامعلی بود و من خیلی با او صمیمی بودم. هر روز به تعداد بچه هایی که عضو بسیج می شدند اضافه می شد و از همین جا هم راهی جبهه می شدند.وقتی نوجوان ها و جوان هایی می آمدند که عضو بسیج بشوند باورم نمی شد که بعضی از اینها همان هایی بودند که به عنوان اراذل و اوباش محله شناخته می شدند و با این همه مردم معروف بودند. یک روز یکی اومد پایگاه تا عضو بسیج بشه .با خودم می گفتم خدایا این رو چه به مسجد و بسیج ؟! که دیدم غلامعلی آمد استقبالش و انگار مدت هاست که دوست صمیمی اوست. _آقای رهسپار من آمدم عضو بسیج بشم به این آقا داشتم می گفتم که خدا را شکر خودت رسیدی. _خیلی خوش اومدی این آقا هم اسمش اکبره.ما قرار اینجا دوستان خوبی برای هم باشیم و کارهای پایگاه را با همفکری هم انجام بدیم. اکبر آقا شما هم اسم دوستمون را بنویس و مدارکش را بگیر تا از این به بعد بیاد کمکمون. غلامعلی خوش و بش کرد و رفت. من داشتم اسم اون جوان را می نوشتم.همینطور که سرم پایین بود زیر چشمی نگاهش می کردم و با خودم می‌گفتم این چطوری با غلامعلی دوست شده و آمده پایگاه عضو بشه!آخه چند بار دیده بودم که خود این آقا سردسته اوباش محله بود و شاهد دعواها و قلدری هایش بودم. انگار از رفتارم که خیلی تعجب کرده بودم خود او هم متوجه شد. ادامه_دارد... @Modafeaneharaam