امروز 21 مهر ماه هستش که با تبدیل تاریخ مصادف میشه با عاشورای حسینی
یه شبههای رو چندساله مطرح میکنن که عاشورا که تو پاییز بوده و هوا خنک، پس هی نگید عطش و هوای سوزان و این حرفا
1⃣چندسالی هستش که دمای هوای کربلا رو تو 21 مهر چک میکنم، بین 37_40 درجه تغییر میکنه، آیا این هوا خنکه؟ دمای هوای کربلا معمولا شبیه اهوازه، اهواز امروز 40 درجه بوده. مهرماه کربلا خیلی با شهریورماهش فرق نداره
البته کربلا و عاشورارو نباید در این مسائل سطحی خلاصه کرد. اصلا اگه در بهترین آب و هوا و بهترین منظره این اتفاق میفتاد، فرقی داشت؟ بخشی از تقصیر هم برمیگرده به مداحان ما که تو روضهها و شعرهاشون متمرکز روی مسائل سطحیتر میشن و به عمق قیام سیدالشهدا و پیامی که حضرت به کل تاریخ داد کمتر میپردازن، دشمنان دین هم برای تخریب میان این شبهات مسخره رو مطرح میکنن
اصلا هرکی گفت عاشورا تو مهرماه بوده، بگو باشه بیا اصلا تو هوای لطیف بهار بریم جاده های سرسبز شمال، اونجا بچه شش ماهت رو گردنش رو بزنم. فقط یدونه از اتفاقات کربلا رو برات رقم بزنم. این چه شبهات چرندیه؟ مگه مشکل ما دمای هوا و این حرفاس؟
2⃣ شما تو بهترین آب و هوا دو ساعت دوندگی داشته باشی ببین عطش دیونت میکنه یا نه. تو کربلا آدم بزرگها مثل حضرت عباس و سیدالشهداء و بقیه چند روز آب نخورده بودن و سهیمه آبشون رو داده بودن به بچهها و زنها. باهمین تشنگی و عطش روز عاشورا میجنگیدن
در زیارات هست که روز عاشورا سیدالشهداء از شدت ضعف و جراحات دیگه چشماش نمیدید، همه چیو شبیه دود میدید 😭 حالا یه عده احمق بیان بگن عاشورا تو مهر بوده
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
4.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این آیات وقتی تو این شرایط غزه از کسی که خونهش خراب شده، خانواده ش شهید شدن شنیده میشه انگار همین الان وحی شده😭
🔻معنی آیات
وقطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى وجانى وكمبود محصولات، آزمايش مىكنيم وصابران (در اين حوادث وبلاها را) بشارت بده. (صابران) كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد، مىگويند: ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم. آنانند كه برايشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمتهايى است و همانها هدايت يافتگانند.
آیات ١۵۵ الی ١۵٧ سوره بقره
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
با این دوتا عکس میشه فهمید مالک زمینهای غصب شده کیا هستن
عکس بالایی، غزه
عکس پایین، اسرائیل
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
وقتی حضرت آقا میگن قضیه غزه از یک سو صحنه مظلومیت و از سوی دیگر صحنه اقتدار است....
احتمالا با هوش مصنوعی این عکس ساخته شده ولی در واقعیت مردم غزه همین هستن حتی چیزی فراتر از این عکس
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
او فقط آرمان نبود
آرمان داشت...
اما مسئولان دور از آرمان ما...
#آرمان_علی_وردی
#آرمان_عزیز
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
🔴 برای این روزهای غزه چه کنیم؟
جنگ قواعد خودش رو داره
کارهای خودسرانه ممنوع
بدون تردید یکی از بزرگترین آرزوهای جریان حزباللهی در کشور، مبارزه با دشمنترین دشمنان دین خدا یعنی صهیونیستهاست.جنگی که چه بسا یکی از بزرگترین و مهمترین جنگهای تاریخ باشه اما باید همیشه به این نکته توجه کرد که در این جنگ هم هر کس یک وظیفهای داره.
عموم مردم میتونن دعا کنند، صدقه بدند، نذر کنند، خیلیها میتونن جهاد تبیین کنند و مردم رو در حد توانشون آگاه کنند، بعضیا میتونن شعر بگن، بعضیا میتونن کار رسانهای کنن و خلاصه انواع کارها. اما این وسط مبارزه و #میدان به اهل خودش نیاز داره.
ما روزانه صحنههای بسیار دردناکی رو میبینیم و احساساتمون جریحهدار میشه و قلباً و عقلاً دوست داریم در #صف_اول_مبارزه باشیم، ولی دوستان احساس یه چیزه، رفتار یه چیز دیگه. همهمون بیتاب هستیم برای فلسطین و دوست داریم یه کاری بکنیم، ولی قرار نیست همهمون بلند بشیم بریم سمت #مرزها و نباید مردم رو تشویق کنیم برای کاری که در واقعیت شدنی نیست.
ما در #حاکمیت_اسلامی داریم زندگی میکنیم. اگه امکانش وجود داشت، خود نظام شرایط رو مهیا میکرد برای رفتن به فلسطین و آموزش میداد و قطعا در این مورد نظامیها رو با اولویت برای این کار آماده میکرد.
جنگ حساب و کتاب خودش رو داره و همینجوری نیست که بخوایم با فکر خودمون معادله میدان رو تغییر بدیم. چه بسا گاهی اوقات کارهایی بکنیم که هزینهاش برای جبهه خودی بیش از آوردهش باشه.
برای جنگ هم باید #آموزش دیده باشیم. مثل مدافعان حرم که خود نظام نیرو فرستاد سوریه. منِ کانال دار نمیتونم #خودسر این کار رو بکنم و اصلا وظیفه دارم اگه این جریان بوجود اومد که داره با احساسات مردم بازی میکنه، روشنگری کنم تا مردم منطقی عمل کنن.
مطلبی که دو روز قبل زدم از بیانات خود آقا بود. رفتن سمت مرزهای غزه کار اشتباهیست چون کاری هم نمیشه کرد و دشمن هم کاری که میدونه نتیجهای نداره و نمایش هست، روی عملکردش اثری نمیگذاره. من سعی میکن مبانیم رو با #منظومه_فکری_آقا تنظیم کنم که در این مسأله واضح و شفاف بود.
باز دم سیدونا گرم که وقتی رفت مرز اردن و دید شرایط با آنچه فکر میکرده فرق داره کلیپ داد و گفت فعلا بههیچ وجه به این سمت حرکت نکنید. اگه قرار باشه کسی بیاد خود عراقیها اول باید بیان.
✋جنگ قواعد خودش رو داره و مهمه که همه این رو بفهیمم وظیفه خودمون رو انجام بدیم. مثل همون کانالدارهایی که این روزها در پوشش اخبار جنگ دارن جهاد میکنن و باید بهشون هیولا گفت
✍ #حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
وقتی حتی دیگر آغوشی هم برای دلداری کودکان غزه وجود ندارد😔
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
🔴 نزدیک سحر یکی از اهالی غزه نوشته بود:
بگذارید تاریخ شهادت بدهد:
مصر نیل دارد و در حالی که غزه از تشنگی میمیرد.
خلیج [فارس] دارای دریاهای نفت است اما هیچ سوختی برای آمبولانس در غزه وجود ندارد.
اردن پزشکان زیادی دارد و غزه از کمبود پرسنل و مواد پزشکی رنج میبرد.
اعراب سالانه 4 میلیون سرباز و هزینه نظامی بیش از 200 میلیارد دلار دارند و نتوانستند حتی یک گلوله به غزه بیاورند.
عربستان سعودی میلیاردها دلار برای سرگرمی، مهمانیهای رقص و گردشهای شبانه میپردازد، اما غزه نمیتواند نان و وسایل اولیه زندگی را تامین کند.
سوگند به خدایی که جان من در دست اوست، روزی که نه مال و نه فرزند سودی نمیبرد و در پیشگاه خدا دشمنان جمع میشوند، خداوند همه شما را در این خیانت مجازات خواهد کرد.
حسبنا الله و نعم الوکیل
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
اینکه در بیت رهبری در دیدار با ورزشکاران بانوانی با حجاب غیرکامل حضور پیدا کردند چیز عجیبی نیست، در دیدارهای هرساله رهبری با دانشجویان، نخبگان و... همواره همین مدل بانوان حضور دارند و گاهی پشت تریبون به نمایندگی صحبت میکنند.
این مشی رهبریست
چون او رهبر همه مردم است نه فقط رهبر مذهبیها
حضور افراد کم حجاب در بیت رهبری، تایید شرعی حجاب آنها توسط رهبری نیست. بلکه حجاب عرفی عموم مردم است که میتواند در حسینیه امام خمینی حاضر شود.
رهبری وقتی به نمایشگاه کتاب میرود، سراغ همه تفکرات میرود، حتی جریانات موسوم به روشنفکری. این بمعنای تأیید آنها نیست.
و مثالهای فراوان دیگر
ما خیلی مانده تا مشی رهبری را فهم کنیم. منتظر نباشیم آقا طبق مشی ما عمل کند، آقا را با خودمان تنظیم نکنیم. خودمان را با آقا تطبیق دهیم
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
12.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواستم بگم ای کاش غیر مسلمون بودم و اینطوری با اسلام و قرآن آشنا میشدم و با شوق قرآن میخوندم
دیدم همینکه مسلمون و شیعه اميرالمؤمنين به دنیا اومدم یه نعمته
ولی قرآن بین مسلمونا مهجور و مظلوم واقع شده، اصلا روایت داریم قرآن در قیامت از ماها شکایت میکنه که این مسلمونا منو مهجور کردن
دختره مسیحی میگه برام سوال بود فلسطینیها چجوری انقدر مقاوم و صبورن، رفتم قرآن رو خوندم..... ونهایت مسلمان شدم
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
دخترها لطیفترند عزیزکم
برای همین است که هیچ قلبی نبوده که پریشان آن دخترکِ گوشوارِ قلبیِ صورتی پوش نشده باشد.
تو اما پسری، مردی.هشت سالت شده بود.
شاید از دو سه هفته قبل هی تویخانه میپرسیدی:
- دقیقا چند روز مونده تا تولدم؟
و بعد تاکید میکردی که دوست داری کیک تولدت پاری سن ژرمن باشد. هرچند مادرت شنیده بود که آرام به دوستت گفته بودی: من دیگه خیلی مسی رو دوست ندارم. شنیدم به اس.را.ییلی.ها کمک کرده.
و مادرت قند توی دلش آب شده.
شاید از اول هفته گفته بودی:
- مهمونی تولدم رو بندازید جمعه. آخه چهارشنبه با دوستام قرار گذاشتیم که حتما بریم پیش سردار.
و بعد چشمهایت برق زده بود که:
- لطفا تو کادوهام یه قمقمه چریکی و یه ساعت هوشمند هم باشه.
و برادرت زیر لب غر زده که چه کم توقع!
شاید سه شنبه شب بدخواب شده بودی. مادر را صدا کرده بودی و او آمده بود کنارت. دستهایت را گرفته بود و مثل این طور وقتها به پوستر حاج.ق که روبروی تختت زده بودی اشاره کرده و گفته: بیا 5 تا صلوات واسه سردار بفرستیم. بعدش برات یکی از خاطرههاش میگم تا خوابت ببره عزیزدلم.
شاید صبح چهارشنبه دست مادرت را بوسیده بودی که:
-روزت مبارکمامان. دوست دارم وقتی بزرگ شدم، برات روز مادر یه انگشتر خوشگل بخرم. و مادرت سرت را بوسیده که : همین که گفتی به اندازهی گرفتن جواهرات سلطنتی شادم کرد. و هر دو خندیده بودید و نمیدانستید این بوسه آخرین هدیهی روز مادر توست.
شاید وقت رفتن پیش سردار زودتر از همه لباس پوشیده بودی و دویده بودی دم در. پدرت کاپشنات را برداشته بود و به زور تنات کرده بود که:
- هوا سوز داره پسرجون، سرما میخوری...
و نمیدانسته که تو تا ابد دیگر مریض نخواهی شد.
شاید دم موکبی توی صف ایستاده بودی و دوتا لیوان شربت گرفته بودی. یکی را همانجا خودت سرکشیده بودی و آن دیگری را به هزار زحمت رسانده بودی به مادر! هرچند نصف بیشترش ریخته بود اما معرفت آن دستهایی که شربت را رسانده بود قلب مادرت را گرم کرد.
هرچند نمیدانسته این آخرین چیزی است که از دستان مردانهی پسرش میگیرد.
شاید صدای انفجار که بلند شده...
آه صدای انفجار
وای از انفجار
رها کنم که اینجایش به واژه نمیآید.
تو پسری
شاید کسی برایت ننویسد.
اما میدانی جانم؟
مهم محبت اصیلی بود که تو در دلت داشتی
ومسیر درستی بود که تو در آن قدم گذاشتی
تو با همین ها توانستی لج آنهایی را که مسی بهشان کمک کرده بود در بیاوری. آدمهای خبیثی که سالهاست دستشان به خون بیگناه آلوده است...تو از مسی خیلی قویتر مرد!
تولدت میان آسمان مبارک قهرمان
نوشته حبیبه آقایی پور
13 دی ماه روز تولد امیرحسین افضلی بود، که در حادثه کرمان به شهادت رسید
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam
بدگویان به متوکل عباسی گفتند ممکن است علی بن محمد (امام هادی) باطناً قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه هایی که دالّ بر مطلب باشد در خانه اش پیدا شود. لهذا متوکل نیمهشب عده ای از دژخیمان و اطرافیان خود را فرستاد به خانه ی امام که خانه اش را تفتیش کنند و خود امام را هم حاضر نمایند.
🔻مأمورین سرزده وارد خانه ی امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند که اتاقی را خلوت کرده و فرش اتاق را جمع کرده، بر روی ریگ و سنگریزه نشسته به ذکر خدا مشغول است. وارد سایر اتاقها شدند، از آنچه می خواستند چیزی نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند.
وقتی که امام وارد شد، متوکل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میگساری بود. دستور داد که امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوکل جام شرابی که در دستش بود به امام تعارف کرد. امام امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.
متوکل قبول کرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز محفل ما را رونق ده.
فرمود: «من اهل شعر نیستم و کمتر از اشعار گذشتگان حفظ دارم.» متوکل گفت: «چاره ای نیست، حتما باید شعر بخوانی. »
امام شروع کرد به خواندن این اشعار:
باتوا علی قُلَل الاجبال تحرسهم
غلب الرجال فلم تنفعهم القُلل....
🔻«قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنهارا نگهبانی میکردند، ولی هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.»
«آخرالامر از دامن آن قله های منیع و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند! »
«در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد که: کجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنه ها و شکوه و جلالها؟ »
«کجا رفت آن چهره های پرورده ی نعمتها که همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می داشت؟ »
«قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره های نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه کرمهای زمین شد که بر روی آنها حرکت می کنند! »
«زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها که خورنده ی همه ی چیزها بودند مأکول زمین و حشرات زمین واقع شده اند! »
نوای امام همه رامنقلب کرد. متوکل جام شراب را محکم به زمین کوفت و اشکهایش مثل باران جاری شد
بحار، ج2، 149، مروج الذهب، ج4، ص١١
#حسین_دارابی
@Modafeaneharaam