سلام عزیزان
معصومه هستم 🥰 و ساکن قم💚
لباس های قیمت مناسب و شیک و کاربردی بارگذاری می کنم ❤️
سعی میکنم هر چیزی که مربوط به پوشش خانمهاست رو بیارم،
از تیشرت و شومیز بگیر تا شلوار و مانتو کتی🤩
ما در تضمین پارچه و تنوع دوخت زبانزدیم ٠
ارسال و تحویل فوری یکی از نکات هست که شدیداً روش حساسیم و بهش پایبندیم💪💪
یه جوری که تا خواستین برای خودتون خریدی انجام بدید بگین بذار
برم ببینم حسنا چی داره😌😉
خوشحال میشم ب کانال ما سری بزنید ٠
لینک کانال
https://eitaa.com/hosna1403hosna1403
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ فَإِذَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَدْ أَقْبَلَ وَ سَیْفُهُ یَنْطُفُ وَ وَجْهُهُ کَشُقَّهًِْ الْقَمَرِ.
ابنعبّاس : در جنگ صفین امیرالمؤمنین علیه السلام به همراه تعداد اندکی به هزاران نفر از لشگر معاویه حمله کرد. همهی لشگر معاویه پا به فرار گذاشتند(کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ و ناگهان امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد درحالیکه [خون] از شمشیرش چکه میکرد و صورتش مانند ماه پاره بود.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج17، ص194 بحارالأنوار، ج32، ص601
@Modafeaneharaam
#وصیت شهید به من وتو ♥
#شـهـیـد: حاج علی اکبر بختیاری مقدم 🌷
🕊 در همه دعاها امام زمان عجل الله را فراموش نکنید و برای سلامتی وجود مقدس شان دعا کنید و در همه امور از حضرتش استمداد بطلبید
🌹نثار روح پاک شهید حاج علی اکبر بختیاری مقدم صلواتی هدیه بفرمایید...
@Modafeaneharaam
زمخشری ادیب و دانشمند اهل #سنّت :
«مَنْ اَحَبَّ عَلِیّاً أَدْخَلَهُ الْجَنَّهَ وَ إِنْ عَصَانِی وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً أُدْخِلُهُ النَّارَ وَ إِنْ أَطَاعَنِی
خداوند فرمود: هر کس علی را دوست بدارد، او را وارد بهشت می کنم، هر چند مرا نافرمانی کند و هر کس علی را دشمن بدارد، او را به آتش جهنم درآورم، ولو اینکه مرا اطاعت کرده باشد.»
منبع : امام علی(ع) خورشید بیغروب، محمد ابراهیم سراج، مؤسسه انتشارات نبوی، تهران، چاپ اول، 1376 ش، ص 270.
@Modafeaneharaam
22.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واکنش مجری شبکه سه به اظهارات محمدجواد ظریف، مشاور پزشکیان درباره برجام و رفع تحریمها
🔹 آیا ظریف تصور میکند حافظه تاریخی مردم ایران کوتاهمدت است؟!
#موقعیت_شناس
#منافق
@Modafeaneharaam
🚨 فتنههایی چون امواج تاریک شب
☑️ امام زین العابدین (ع):
⚠️ «فتنههایی چون امواج تاریک شب بر آنها هجوم میآورد، که کسی از آنها رهائی نمییابد به جز افرادی که خداوند از آنها پیمان گرفته است.
✨ آنها مشعلهای هدایت و سرچشمههای دانش و فضیلت هستند، که خداوند آنها را از هر فتنه تاریک نجات میدهد.»
📜 «لتأتینّ فتن کقطع اللّیل المظلم، لا ینجو منها إلّا من أخذ اللّه میثاقه. أولئک مصابیح الهدی و ینابیع العلم، ینجیهم اللّه من کلّ فتنه مظلمه». (۱)
⬅️ روزگار رهایی، جلد۱، صفحه: ۳۷۲
(۱). بحار الانوار جلد ۵۱ صفحه ۱۳۵، منتخب الاثر صفحه ۳۱۲ و الامام المهدی صفحه ۹۰.
🏷 #امام_سجاد علیه السلام
#امام_زمان علیه السلام
#منتظران_ظهور
@Modafeaneharaam
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 مقایسه موضع حکیمانه رهبر انقلاب در دفاع از نیروی انتظامی در حوادث و اغتشاشات ۱۴۰۱ با موضع خاص آقای #قالیباف در این خصوص!
و تلختر از این موضع نادرست آقای قالیباف، توجیهات هواداران وی در این مورد است.
و آنچه به انقلاب و مردم و خواص کمک میکند، روشنگری و مطالبهگری توام با بصیرت و آگاهی است.
#موقعیت_شناس
#انتخاب_اصلح
@Modafeaneharaam
'٬ مرحوم علامه مصباح یزدی رحمةالله علیه، ١۴ سال سعی کرد به عدهای بفهماند که #اصلح با بررسیِ دیدگاهها و عملکرد اشخاص، مبتنی بر معیارهای اسلامی و انقلابی شناخته میشه
نه با معاملات سیاسی[اجماع]...
#گفتمان_اصلح
#پای_معامله
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
به نام خدا #بدون_تو_هرگز قسمت 8⃣ 💫خرید عروسی با نگرانی تمام گفت: "سلام علی آقا ... می خواستیم
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
قسمت 9⃣
💫غذای مشترک
اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم ... من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم ... برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم ... بالاخره یکی از معیارهای سنج دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود ... هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم ... از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت ...
غذا تقریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت ... بوی غذا کل خونه رو برداشته بود ... از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید ...
- به به، دستت درد نکنه ... عجب بویی راه انداختی ...
با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم ... انگار فتح الفتوح کرده بودم ... رفتم سر خورشت ... درش رو برداشتم ... آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود ... قاشق رو کردم توش بچشم که ...
نفسم بند اومد ... نه به اون ژست گرفتن هام ... نه به این مزه ... اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود ...
گریه ام گرفت ... خاک بر سرت هانیه ... مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر ... و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد ... خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟ ... پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت ...
- کمک می خوای هانیه خانم؟ ...
با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم ... قاشق توی یه دست ... در قابلمه توی دست دیگه ... همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود ...
با بغض گفتم ... نه علی آقا ... برو بشین الان سفره رو می اندازم ...
یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد ... منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون ...
- کاری داری علی جان؟ ... چیزی می خوای برات بیارم؟ ... با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن ... شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت ...
- حالت خوبه؟ ...
- آره، چطور مگه؟ ...
- شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه ...
به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم ... نه اصلا ... من و گریه؟ ...
تازه متوجه حالت من شد ... هنوز قاشق و در قابلمه توی دستم بود ... اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد ... چیزی شده؟ ...
به زحمت بغضم رو قورت دادم ... قاشق رو از دستم گرفت ... خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید ... مردی هانیه ... کارت تمومه ...
#ادامه_دارد...
@Modafeaneharaam