❤️ #قــــــرار_شبــــانه❤️
ختــــم #صلوات بـــه نیــــابت از #شهید_جهاد_مغنیه
به مناسبت سالگرد شهادتشون🌹
هــــدیــــه بـــه حضـــرت زهــرا (س)
و براےســـلامتـــےو تعجــــیل
در ظهــور امـــام زمــان (عج)🌺
مهلتـــ صلواتـــ فـــرستــادن
تا یکشنبه
تعــداد صلواتـــ هاے خــود را بــه ایــن آیدے بفـــرستین👇
میگویند
سرے راڪه دردنمیڪند
دستمال نمیبندند...☝️
ولے سر من
دردمیڪند براے #مهرے ڪه
نام مقدس تو
روی آن حڪ شده باشد🌹🍃
#اولِ_هفته_به_نام_حسین(ع)
❤️❤️❤️
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ڪلیپ #حـنابستن محاسن و پاهای شهید مدافـع حـرم #حمیـدسیاهڪالے توسط همسر شهیـد قبل از اعزام به سوریه🍃
@modafeaneharaam
خیلی شوخ بود . در محیط کار با بچه ها شوخی می کرد و اصطلاحا همکارانش را سر کار می گذاشت .😁
ولی نسبت به من یک احترام خاصی می گذاشت . هیچ وقت با من شوخی نکرد ☝️. حتی این اواخر وقتی با هم معانقه می کردیم شونه ام را می بوسید 😘. این کارش خیلی خجالت زدم می کرد 😓.
بارها شده بود که ازش پول قرض گرفته بودم و محمود رضا هم هرطور شده بود ، حتی با قرض گرفتن از دیگران بهم پول را می رساند و دیگه به رویم نمی آورد😞 . این اواخر یک بار بهم گفت پول لازم دارم و سریع بر می گردونم .
گفتم : لازم نیست برگردانی ، من به تو بدهکارم اول باید بدهیم را صاف کنم . گفت : صافیم😊 .
یادم می آید نوجوان که بودیم . تقریبا به حد رکوع خم می شد دست پدر و مادر را می بوسید😘 .
طوری که پدرم گفت دیگه این کار را نکن☝️
#شهید_مدافع_حرم
محمودرضا بیضاییِ🌺🍃
#سالروزشهـادت🕊🕊
@modafeaneharaam
سلام رفقاے شهــدایے✋
طبق قولے ڪه داده بودیم
ان شاءالله از امشب میخوایم روایت زندگے #شهیـــد_محمودرضا_بیضائے به مناسبت "سالروز شهادتش" رو براتون بزاریم😍
کتــاب #تو_شهید_نمےشوے💔
ان شاءالله که مورد رضایت شما بزرگواران باشه☺️
یا علے مدد❤️
+وقتی لباس نو میپوشی میری جلو مامانت میگی مامان بهم میاد؟؟☺
+وقتی لباس مشکیتو پوشیدی رو کن سمت مدینه بگو #مادر بهم میاد؟؟🍂😌
#فاطمیه🏴🏴🏴
@modafeaneharaam
یک بار محمود رضا تعریف می کرد که : یک روز تو یکی از مناطقی که آزاد شده بود ، متوجه پیر مردی شدیم که سر گردان این طرف و آن طرف می رود 🚶🏃. رفتم جلو پرسیدم : چی شده ؟ گفت : پسرم مجروح در خانه افتاده است . اما کسی از اهالی محل این جا نیست کمکش کند😞. با تعدادی از بچه ها رفتیم داخل خانه و دیدیم پسرش یکی از تکفیری های👹 مسلح است . با هیکل درشت و ریش بلند و لباس چریکی که یک گوشه افتاده بود😖 و خون زیادی ازش رفته بود. تا متوجه حضور ما در خانه شد شروع کرد به رجز خواندن و فریاد کردن و هرچه از دهانش در می آمد نثار علوی ها و سوری هایی می کرد که با آنها می جنگیدند👺 . همین طور که داشت فریاد می زد بد و بی راه می گفت ، یکی از بچه ها رفت در گوشش به عربی گفت : می دانی ما کی هستم😏؟ ما #جیشالخمینی هستیم✌️ . این را که گفت دیگر ساکت شد😁
شهید محمودرضا بیضایی🌺🍃
@modafeaneharaam