eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.4هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.3هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی عصبی و زودجوش است😞، اما وقتی وارد زندگی شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود، آرام و مهربان به نظر می‌رسید.👌  روح‌الله آنقدر پخته و سنجیده بود که من در کنارش کامل شدن و بزرگ شدن را خیلی خوب حس می کردم. صبر زیادی داشت☝️و این صبر زیادش فرصت برای رشد من فراهم می کرد تا جایی که اطرافیان این بزرگ شدن من را خیلی خوب حس می‌کردند و حتی به من گوش‌زد هم می‌کردند که رفتارهای من با قبل از ازدواج خیلی متفاوت شده است.❤️🍃 اختلاف نظر در هر زندگی مشترکی هست، اما چیزی که اصلاً بلد نبودیم قهر کردن بود. شاید باور نکنید بیشترین زمان ممکن که با هم حرف نمی‌زدیم از پنج دقیقه بیشتر نمی‌شد😁. خیلی زود خنده‌مان می‌گرفت و می‌زدیم زیر خنده😂 و هرچی بود همان‌جا تمام می‌شد. شهید مدافع حرم روح الله کافی زاده🌹 #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
با جوون های فامیل یه دوره داشتیم، یه مهمونی خودمونی.👱 آقا رضا همیشه آخر مهمونی یک حدیث، یک آیه، یا یک جمله ای که متناسب با جوون ها باشه و مفید باشه رو میگفت و کمی هم درموردش توضیح میداد🌹. همه استقبال میکردن. در مورد اون جمله باهم صحبت میکردیم. گاهی اوقات که آقا رضا یادش میرفت این کارو انجام بده، بقیه یادآوری میکردن و به شوخی میگفتن: «آقا رضا، امشب منبر نرفتی.»😁 ✨✨سید رضا، اینطور امر به معروف میکرد.✨✨👆👆 شهید مدافع حرم سیدرضاطاهر🌹 #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
یک خاطره زیبا از زبان ❤️شهید مصطفی صدرزاده درباره ❤️شهید حسن قاسمی تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند ما هر وقت میخاستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم .😉 🌙🌟يک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . 🏍چراغ موتورش روشن میرفت . چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند . 🔫😑 😄خندید من عصبانی شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو میزنند😒 دوباره خندید 😂 و گفت . مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی . که گفته. شب روی خاک ریز راه میرفت . و تیر های رسام از بین پاهاش رد میشد 😇 نیروهاش میگفتن . فرمانده بیا پایین . تیر میخوری 😱. در جواب میگفت 😏اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . .. و شهید مصطفی میگفت . حسن میخندید😄و میگفت نگران نباش اون تیری که قسمت من باشه . هنوز وقتش نشده ... و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاق‌هایی براش افتاد و بعد چه خوب به شهادت رسید🌸 شهيد مدافع حرم حسن قاسمی دانا 🌹 #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
اخری که می خواست برود به خودش الهام شده بود که دیگر بازنمی گردد... نگاه هایش فرق کرده بود و مدام به من چشم می دوخت♥️. دلم غوغا بود و مثل همیشه نبودم. یکبار برای شناسایی به سوریه رفته بود و از من خواست به کسی چیزی نگویم☝️، حتی بار آخری هم که به سوریه رفت از من خواست به کسی حرفی درباره رفتنش نزنم و تنها با مادرش خداحافظی کرد👋. دل من اما آشوب بود. خوابی دیدم که در یک شهری هستیم و دشمن ما را محاصره کرده، حمله می کنند و حمید را با خود می برند😨، از آنجا که می دانستم برخی خواب های من مثل هشدار است احساس کردم که اتفاقی می افتد. با خودش حرف زدم و خواب را تعریف کردم، گفت می دانم ممکن است هر اتفاقی بیافتد ولی بر من تکلیف است و باید بروم.☝️ شهیدمدافع حرم حمید محمدرضایی🌹 #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
پدر بیشتر وقتش را مشغول کار بود و زمان کمتری را در خانه بود اما از همین زمان کم هم نهایت استفاده را می‌کرد👌 و ما هم از هر لحظه حضورش برای صحبت کردن و درد دل کردن بهره می‌گرفتیم. هرگز بین ما و پدر چیزی برای پنهان کردن نبود☺️. ایشان به گونه‌ای رفتار کرده بودن هر آنچه را دیگر همسالانم برای پدرشان نمی‌گفتند ما برای‌شان مطرح می‌کردیم و ایشان ما را راهنمایی می‌کردند.❤️ معتقد بود برای اینکه در جامعه دچار مشکل نشویم باید همه چیز را بدانیم تا حتی بزرگترین مشکلات را هم بتوانیم خود حل کنیم☝️. برخلاف مادر که معتقد بود هر چیز را باید به فراخور سن خود بدانیم و درک کنیم.🌷  شهیدمدافع حرم علیرضابابایی🌺 #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
من غبطه می‌خوردم به حال همسرم که با این درجه به شهادت رسید😔. مهدی 21 تیر 1394در ارتفاعات تدمر به آرزویش رسید. در انتهای همه مداحی‌‌هایش جمله «شهادت آرزومه» را زمزمه می‌کرد، آخرش هم به این مقام نائل شد🌹 یادم است همسرم در یکی از جلسات خواستگاری گفت خواب دیده در بیابانی است و امام حسین(ع) به ایشان می‌فرمایند: هل من ناصر ینصرنی ⁉️ و آقا مهدی در جواب می‌گویند: آقاجان من شما را یاری می‌کنم و تنها نمی‌گذارم✋. این خواب همسرم با رفتن به جمع مدافعان حرم تعبیر شد. شهید مدافع حرم قاسم غریب🌹 #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
#جوانمردی یک سال تومسابقات فوتسال⚽️ بسیج تیم حریف داخل زمین نیامده بود، داورهم نتیجه رو به نفع ما اعلام کرد ولی ابوالفضل نگذاشت، گفت که بازی انجام نشده برد وباخت نداره☝️ نیم ساعت همه رو نگه داشت تا یکی یکی تیم حریف جمع شدند اتفاقا بازی هم انجام شد وبازی رو باختیم😒 آخرش گفت حالا شد بازی جوانمردونه. #یادمرگ‌وقیامت همیشه یاد مرگ بود تومسیر یادمه بحث معاد وقیامت رو باز کرد👌کربلا هم که رسیدیم دنبال سوغاتی بودیم گفت یه چیزی بگیرید هم به درد دنیاتون بخوره هم آخرتتون... مارو برد پشت تل زینبیه کفن وتربت اعلا گرفتیم.🌷 شهید مدافع حرم ابولفضل نیکزاد #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
شهید محمود نریمانی همیشه می‌گفت : هر چی می‌خواید از شهدا بگیرید☝️ ازشون بخواید براتون دعا ڪنن . من خودم خیلی چیزها از شهدا گرفتم😊 پ.ن : ای شهید بحق خودت از خدا بخواه تا ما هم مثل شما عاقبت بخیر بشیم .😔 🌹 🕊 @Modafeaneharaam
شهید عطایی فقط کار فرهنگی انجام نمی‌داد... بلکه کارهای خیر هم انجام می‌داد و من سعی می‌کردم همیشه همانند یک همسنگر در کنار وی باشم؛👌 مرتضی بیش از 20 بار به کربلا رفت؛ تمام فامیل با ما یک‌بار کربلا آمده‌اند☺️و اربعین‌ها نیز یک کاروان از مردان فامیل جمع می‌کرد و به کربلا می‌رفتند، حتی اگر کسی هزینه سفر نداشت، خودش پرداخت می‌کرد...🌱 نزدیک اربعین گذرنامه‌ها را جمع می‌کرد و کلی هزینه و تلاش می‌کرد تا همه بتوانند به کربلا برسند. کارهای فرهنگی تنها مختص بسیج نبودواین فعالیت‌ها به داخل خانواده نیزاشاعه پیداکرده بود🍂 ابوعلى این عکس رو خیلی دوست داشت. روز اول آبان [ #روز_تاسوعا] که سید [مصطفى صدرزاده] شهید شد🕊، سه روز بعد این عکس رو گرفت. می‌گفت: سه روز بعد از شهادت سید، این لباس به دستم رسید و همه تعجب کردند.❗️ #شهيد_مدافع_حرم مرتضى عطايى 🌹 #سالروزشهادت🕊 @Modafeaneharaam
خاطره ای از زبان دختر شهید🌹: به یاد می آورم : هنگامی که میخواستم به کلاس قرآن بروم،  فراموش کرده بودم پدرم تا چند دقیقه دیگر میخواهد برود؛ و فقط خدا حافظی کردم .💔 داشتم کفشم را می پوشیدم که پدر گفت: زهرا جان، عزیز بابا❤️،  بابا من که نبوسیدمت،  دارم میرم ماموریت. ✨🕊 گفتم :  ببخشید یادم رفته بود که شما میخواید برید ماموریت.  من را در آغوش گرفت و بوسید😘 برای همیشه . . . 💔😭 در آن لحظه اشک شوق پدرم را دیدم ؛ شوق به شهادت، ✨🕊 انگار می دانست که شهادتش نزدیک است و خود را برای شهادت در راه خدا آماده کرده است. 🌱 وقتی در سوریه بود هفته ای یکبار با ما تماس می گرفت، هفته ها به سختی می گذشت و انتظار کشیدن ، کلافه ام می کرد.😔 در آن هفته ، از روز تماس بابا دو سه روزگذشت... خیلی بی تابی می کردم...  به مادر گفتم: چرا بابا تماس نمی گیره؟ 😞 مادر که خودش هم چند روز بود سخت درگیر این موضوع بود بیشتر ناراحت شد ولی ما را آرام کرد. همان روز دایی من به جهرم آمد و ما را به هر بهانه ای بود به روستای پر زیتون بردند.  آنجا که رفتیم کم کم خبر شهادت پدر را به ما دادند.💔🕊   آری بابای عزیزم به آرزویش رسید. ...🌹🕊 شهید مدافع حرم جهانپور شریفی #سالروزشهادت @Modafeaneharaam
خاطره ای از مادر شهید: زمانی من شروع کردم به نیت (علیه السلام) به بافتن تابلوی فرش مزین به عکس بین الحرمین✨ که هدیه کنم به بارگاه ملکوتی حضرت🌹 ،یه روزی آقا مسلم وقتی اومد خونه ی ما برای سرکشی چشمش به دار قالی افتاد جلو رفت و دست کشید به قالی و بوسید😘و سلام به حضرت داد.فردای آن روز دخترم گفت که آقامسلم بهم گفت به مامانت بگو یک تابلو مثل همون که واسه امام حسین (علیه السلام) میبافه برای خونمون میتونه درست کنه تا برکتی باشه برامون🌿منم گفتم ان شالله . چند روزی گذشت تا تابلوی اول تمام شد وقصد کردم تابلوی دوم راببافم شروع کردم به بافتن هروقت آقا مسلم میومد دست میکشید به دارقالی و میبوسید و میگفت من که نرفتم💔 لااقل تابلو فرش تصاویر بارگاه باشه تا آرامش بگیریم ......😔 مدتی بعد که برای ماموریت رفت سوریه و من هم مشغول بافتن تابلو تاوقتی اومد از سوریه براش ببرم ولی ......🕊 و الان که خودش پیش حضرت ارباب است من تابلو رابرسر مزارش آوردم وهدیه کردم بهش🌺 وازش شفاعت آن دنیا را خواستم آن شا الله شفیعم باشه اون دنیا شهید مدافع حرم مسلم خیزاب 🕊🌺 @Modafeaneharaam
ویژگی بارز شهید گره گشایی از کار دیگران بود هرجا هر چقدر که میتوانست بعضا بیش از توانش مسال دیگران را حل میکرد اعم از کار یدی به خاطر تخصصش در کارهای تعمیراتی و کمک فکری😊 حس ششم بسیار قوی داشت در خانواده دوستان همکاران هم محله ایی ها به عنوان یک مشاور زبده قبول داشتن👌در الویت رسیدگی به کارهای پدر و مادر نفر اول خانوادهاش بود همه راهها به نظر اقا روح الله تمام میشد🌸 دهه فاطمیه اول در منزل پدریشون روضه خوانی حضرت زهرا بود بنا به قول پدر گرامیشون که ایشان هم از رزمندههای دوران دفاع مقدس بودن 80 درصد کارهای روضه به عهده اقا روح الله بود و چه خوب مادرمان حضرت زهرا خریدار جانشون در سرزمین کربلا شدند💔 راوی:همسرشهید #روح‌الله_مهرابی #سالروزشهادت🕊🕊 @Modafeaneharaam