مدافعان حرم 🇮🇷
سالروز ولادت شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی مبارک🌹🌹🌹 @modafeaneharaam
گواهی دادن بند انگشتان
حمید آقا بیشتر با دستش بعد از نماز تسبیحات میگفت و انگشتاش رو فشار میداد وقتی این ازشون میپرسیدم که چرا ؟؟؟میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام گواهی بدن که با این دست ذکر خدا رو گفتم.
روایت_از_همسر_شهید
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
تقلب از منظر شهید سیاهکالی
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد😁من گفتم دانشگاه اگه تقلب نکنی اصلا نمیشه....حمید آقا سریع گفتن نباید تقلب کنید مخصوصا تو دانشگاه حتی اگه رد بشی🌹🌹🌹چون تاثیر مدرک روی حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعی مشکل پیدا میکنه...
خودش میگفت بعضی وقتا ماموریت بودم و نرسیدم درس بخونم ولی تقلب نکردم و رد شدم ولی پیش خدا مدیون نشدم.....و دوباره درس رو برداشتم و فرصت کردم بخونم و نمره خوب هم آوردم😔واقعا اون لحظه به نوع بینش حمید جان و تفکرش غبطه خوردم که اینقدر مراقب اعمال و ایمانش هست و مالش پاک پاک هست.....
خوشابحالت رفیق نابم🌹🌹
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
پیکر پاک شهید سیاهکالی 🍃
دیدار امام زمان
خاطره از یکی از همرزمان شهید سیاهکالی❣
شبی که عملیات داشتیم حمید آقا رو بعد از آسیب دیدگی داشتیم میاوردیم عقب...داخل نفر بر بودیم شدت خونریزی بسیار زیاد بود😔😔😔😔اما حمید جان حتی تو اون لحظات مراقب رفتارش بود و مدام به ما میگفت ببخشید خونم روی شما میریزه!!!!مدام ذکر با حسین و یا زهرا میگفت🌹🌹🌹🌹چشماش بسته بود یکی از دوستان صداش زد که حمید جان من رو میشناسی حمید آقا گفتن بله .ا.جان مگه میشه دوستم رو نشناسم بعد دوباره چشماش رو بست و ذکر گفت دوباره چشماش رو باز کرد در حالی که دستش روی پیشانیش بود بالای سرش رو نگاه کرد و گفت یا ابا صالح المهدی و لبخند زد و چشماش رو بست و دیگه نفس نکشید😭من حس کردم یه نوری از بدنش خارج شد😭شروع کردم به گریه و داد زدن و صداش میزدم....ولی دیگه جواب نمیداد😭یکی از همرزم ها اومد و دلداریم داد و گفت بخدا حمید جان عالی پر کشید بخدا معلوم بود امام زمان عج رو دید و رفت🌹🌹🌹
خوشبحالت همرزم غیور و شجاعم به خدا که در شجاعت در میدان نبرد مثل یک شیر بودی و به تو غبطه میخوردم😭
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
فانتزی های من 👇
همه این روزها از فانتزی هایشان میگویند ، منم فانتزی های خاص خودم را دارم ...
یکی از انها شهادت است. اما از انجایی که دختری از تبار فاطمه ام ، مردانی با غیرت علوی اجازه جنگ با دشمن در میدان نبرد را نمی دهند ...
خودشان میجنگند تا مبادا به ما اسیبی برسد ، آنها حتی پیشگیری بهتر از درمان است را خوب درک کرده و فهمیده اند ...
میدانند که در کشور های همسایه جنگ است فقط به خاطر ما ، برای نابودی ایران و ایرانیها ...
اگر مثالی میخواهید ، برایتان از مدافع حرم ها می گویم. رفتند تا از حرم عمه سادات، بی بی زینب کبری ، ناموس سیدالشهدا و ابواافضل العباس دفاع کنند ...
حال، یه عده از دشمنان وطنی با حرفای عوامانه در گوش مردم میگویند : شهدا به خاطر پول رفتند .
و اما جواب من به آنها ...
اول ، چیزی داشتن به نام غیرت .
دوم ، شهدا را نمیشناسی . فکر نکنم شهیدی که ماشین چند صد میلیونی زیر پایش است ، نیاز به اندک پولی داشته باشد .
سوم ، شهادت را درک نکرده ای ، اگر میدانستی که میتوانی یک تیرو چند نشان بزنی حتما انتخاب اولت بود .
چهارم ، هم دنیا و هم اخرت را دارند ، چون مؤمن زیرک و باهوش است .
و پنجم و ششم های دیگر ...
اما قول من به شهدا ...
مادری میشوم و پسرانم را برای سربازی امام زمان و جهاد در راه خدا و دخترانی همچون ارمان های خودم، به دنیا اورده و بزرگ میکنم. هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ معنوی ... نه یکی ، نه دوتا بلکه چندتا ...
هر وقت ، وقتش شد خودم از زیر قران ردشان میکنم ، وتا زمانی که اول اسمشان واژه #شهید اضافه نشد ، حقِ برگشت به خانه را ندارند .
دشمن قبل از پسرانم باید از خود من بترسد . اگر شخصاً به میدان نیایم ، پشت میدان در حال پرورش مردانی دیگر هستم ...
https://eitaa.com/akharinzakhire
❣ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﭼﻤﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ڪﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ....
ﻫﻤﺖ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ڪﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﻮﻡ ....
❣ﺁﻭﯾﻨﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ڪﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮﮔﺮﯼ ڪﻨﻢ ...
ﻣﺘﻮﺳﻠﯿﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ڪﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺟﺎﻭﯾﺪ ﺷﻮﻡ ...
❣ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ڪﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ڪﻨﻢ ...
«ﭘﺮﻧﺪﻩ ﭘﺮ ﺷڪﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ڪﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ.. »
❣ﭘﺲ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺮﻫﻢ ﺯﺧﻤﻬﺎﯾﻢ ﺑﺎﺵ ...
ﻣﺮﻫﻢ ﻣﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﺣﺠﺖ ﺗﻮﺳﺖ ...
✨ #ﺍﻟﻠﻬﻢ_ﻋﺠﻞ_ﻟﻮﻟﯿﮏ_ﺍﻟﻔﺮﺝ ..✨
@modafeaneharaam
سلام بر همگــــی🌺
صبحتون شهدایــــی 🍃
خوشامد میگم به اعضای جدیــد🌹
اینم لیـنک اول کانال واسـهی شما دوستای عزیــز
https://eitaa.com/modafeaneharaam/2
پر از عکس و فیلم و نرم افزاره☝️
از دست ندیـد
گفت اصل بده؟🌹
گفتم مادرم کنیز رباب... 🍂
باباموڹ هم غلام عباس... 🍃
برادرم غلام علی اکبر...
خودمم کنیز زینب✔️✔️✔️
ما اصل و نصبمون غلام در خونه حسینه...🍂
جد در جدمون نوکرش بودن، غلام خانه زادشیم..!🌹
گفت : تو دنیا چی داری؟؟؟🍂
گفتم: یه چادر...!رنگش مشکیه چون تا ابد عزادار حسین...!🍃
و یه سَر ، که اگه بخواد افتاده زیر پاش..!!🍂
خندید گفت روانی خدا شفات بده!!!🍃
گفتم:
"بیمار حسینم شفا نمیخواهم...🍂
جز حسین و کربلا از خدا نمیخواهم"☺️والا🍃
@modafeaneharaam
کجا؟
-میرم مزار شهدا یه فاتحه بخونم
اینو گفتم و راه افتادم
ولی صدای آرومی تو دلم گفت:
«چه دروغ گنده ای گفتی پسر!
از کی تا حالا اموات برا زنده هاشون فاتحه می خونن؟!»
@modafeaneharaam