eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.4هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.3هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی از هم صحبتی با محسن سیر و خسته نمی‌شد، اگر بچه‌ها در جلسات #قرآن حاج محسن که اکثرأ نوجوانان و جوانان شرکت داشتند، در کنار آموزش قرآن شوخی می‌کردند او هم با آن‌ها می‌خندید😁 و اجازه نمی‌داد که فضا خیلی خشک و خسته کننده شود، البته به رعایت اخلاق و احترام به بزرگ‌ترها در کنار انجام شوخی‌های متین و مناسب تاکید داشت☝️ و حتی خودش هم اهل شوخی‌های مناسب بود حتی وقتی برای تلاوت در جلسه گمنامی در منطقه‌ای دور افتاده دعوتش می‌کردند می‌گفتم:خسته‌ای نرو❤️ می‌گفت: اینجا را باید حتما بروم چون برای #رضای_خداست... #شهید_مظلوم_منا 😔💔 محسن حاجی حسنی کارگر راوی: #مادر_شهید🌹 @Modafeaneharaam
رو روی گوشی‌های همراهتون داشته باشین📱 و روزی یک آیه یا یک صفحه بخونین. همه وقت‌های سوخته زیاد داریم: توی مترو یا تاکسی یا در صف های مختلف. اینطوری وقتهای سوخته رو تبدیل به راه روشن زندگی می کنیم👌 علاوه بر اون ثوابمون پیش خدا محفوظه.🌸 @Modafeaneharaam
خواب شهید صدرزاده را دیده بود 🌸دوره آخری که همراه احمد در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد🕊. کمتر شوخی می کرد، اوقات فراغتش را مشغول قرائت #قرآن بود.اگر کوچک ترین #غیبت می شنید🚫، تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. 🌸یک روز وقتی از خواب بیدار شد، ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تا دلیل ناراحتی اش را گفت #خوابِ سید ابراهیم را دیده بود(شهید مصطفی صدر زاده) بعد از شهادت سیدابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید🔆. می گفت:"سید با خنده، ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: بامعرفتا❗️به شماها هم میگن رفیق‼️ چرابه خانواده ام سر نمیزنید⁉️ 🌸دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت😞.با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم. گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم.توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سیدجان پس کِی نوبت من میشه😭؟ خسته ام.خودت برام یکاری بکن" 🌸می گفت: سید درجواب لبخند ملیحی زد و گفت: "غصه نخور🙂همه رفقایی که جامانده اند، #شهادت روزیشون میشه."🕊 حالا که احمد رفته تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است.و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. راوی:دوست و همرزم #شهید_مدافع_حرم احمـد مکیان🌹 @Modafeaneharaam
💌وصیت ‌شهید مدافع حرم محمدرضا الوانی به پسرش: محمدقاسم جان خودت را از مجالس تلاوت و اهل بیت (ع) دور نکن☝️ که خطبه پیامبر (ص) به ثقلین بود. با مادرت مهربان باش و به مادرت وفا کن♥️. سعی کن در مکتب شهدا و شهادت تلمذ کنی. راه پدر را ادامه بده. 🌸 همسر شهید: من هم دوست دارم تا اسلحه جهاد شهیدم را به دستان پسرش بسپارم و امیدوارم امام زمان (عج) ظهور نمایند✨. چرا که اهل بیت (ع) ناموس‌پرست هستند و اجازه نخواهند داد عمه سادات اینگونه به دست کفتار‌ها بیفتد👹 و حقیقتاً انتقام خون‌های ریخته شده را از کفار خواهند گرفت.☝️ ان‌شاءالله @Modafeaneharaam
یک سالی📆 از زندگی #مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش👥 دعوت کرد، برویم خانه شان گفته بود ( یک #مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان💍 ) همراه عباس و دختر #چهل روزه مان رفتیم از در که وارد شدیم، فهمیدیم😱 آن جا جای ما نیست. خانم ها و آقایان #مختلط نشسته بودند و خوش و بش می کردند 😞از سر #اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم، ولی نتوانستیم آن وضعیت را تحمل کنیم 🚫.#خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه افتادیم سمت خانه عباس ناراحت بود😔 . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد #قدم هایش را بلند بر می داشت که زود تر برسد به خانه 🏡که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر #گریه مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن مهمانی رفته⚠️ کمی که آرام شد، #وضو گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به نماز تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم #قرآن می خواند و اشک 😭می ریخت...آن #شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود❌ که شاید #خدا راضی نباشد...ولی عباس همیشه یک قهرمان بود؛💞 حتی در مبارزه با نفس #اماره اش... راوی: همسربزرگوارشهید 📎معاون عملیات نیروی هوایی ارتش #خلبان‌شهید_عباس_بابایی #سالروز_شهادت🕊 @Modafeaneharaam
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله بهجت (ره): نظر به #قرآن، نظر به #امام_زمان (عج) است✨🌺 @Modafeaneharaam
مجری شبکه بود. در یکی از رواق های حرم، اجرای یک برنامه قرآنی را بر عهده گرفته بود. 🎤 از قاری هایی که می آمدند و می خواندند، توقع زیادی نداشت. فکر می کرد همه قاریان خوب مملکت را قبلا شناخته. همان هایی که توانایی شان را قبلا در مسابقات بزرگ کشوری اثبات کرده بودند.👌 وقتی محسن شروع کرد به تلاوت سوره های احزاب و شمس، چشم های مجری خیره ماند به جایگاه😍 جوانی خوش قیافه که تسلطش بر اصول و فنون قرائت آنقدر با تلاوتش عجین بود که انگار با همین توانایی از مادر زاده شده🌱 هرچه پیچ و خم های حافظه اش را گشت اسم محسن حاجی حسنی را به خاطر نیاورد. نفهمید چرا هیج وقت اسم او را در مسابقات قرآن نشنیده❗️ 🌺 برنامه که تمام شد، خودش را به محسن رساند. می خواست بداند کدام استاد زبده ای مس وجود این جوان را زر کرده! ازش پرسید : _ استادت کیه؟ محسن با خوشرویی همیشه اش جواب داد : _ برادرم آقا مصطفی! ❤️ 😧 مجری تعجب کرد! به خیالش الان باید اسم یکی از اساتید معروف کشوری را می شنید. سرش را از این همه گمنامی این جوان محجوب، به تاسف تکان داد. 🔴🔻 با لحن دلسوزانه ای که ازش بوی اعتراض بلند بود گفت : _ چرا نشستی پس؟! چرا نمیای مسابقات مقامت رو بگیری؟! .... @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
سال 1395 با محمد به اردوی راهیان نور رفته بودیم. بعد از بازدید از منطقه به معراج شهدای اهواز رفتیم. حال و هوای خاصی بود🍃. بعد از زیارت شهدای گمنام قرار بود برگردیم به اردوگاه ثامن الائمه (ع). دو یا سه نفر از بچه‌ها در معراج شهدا جا ماندند. هوا هم تاریک شده بود و دیر هم شده بود.😞 محمد زنگ زد به آنها که خودشان را برسانند به دو راهی که در مسیر رفت بود. بچه‌ها آمدند. محمد خیلی عصبی بود😤، اما اصلا به روی بچه‌ها نیاورد!! کنار یکی از دوستان که قاری قرآن بود رفت و گفت چند آیه بخوان.✨ بعداز اینکه قرآن خوانده شد پیش من ودوستان دیگر آمد و گفت که چون عصبی بودم گفتم قرآن خوانده شود تا آرام شوم🌺 محمد اخلاق را هم به خوبی ازاهل بیت(علیهم‌السلام) آموخته بود و در آن لحظه نشان داد چقدر صبور و با اخلاق و مهربان هست👌 شهید مدافع حرم محمد جاودانی🌹 @Modafeaneharaam
ختم و به‌نیت ⏬ ♥️ عجل‌الله♥️ هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت صلوات فرستادن تا فردا شب ساعت۲۱ 🌹تعداد صلواتها و جزءهای خود برای سلامتی را به آیدی زیر بفرستید👇 🆔 @Rahbar_eshgh
سه دانشجو داشت که دوتایشان فکلی بودند و یکی ریش داشت. جلوی پای همه بلند میشد❗️ برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا چادری. اگر به این می گفت دخترم، به آن یکی هم میگفت دخترم! اذان که میگفتند، نمی گفت بروید !📿 همان جا آستین هایش را بالا میزد! همین بچه فکلی را سال بعد در نمازخانه دیدم.  و  بعد از نمازش همیشه به راه بود...🌸   @Modafeaneharaam
🍃زودتر از سنش بالغ شد، نماز خواندن و گرفتن را از ۷ سالگی شروع کرد، آنچنان زیبا میخواند که قنوت هایش در آسمان هفتم می پیچید و در میان این قنوت ها گاهی چهره اش به وسعت دریاها نمناک و دیده اش تار میشد.✨ 🍃رضا آنقدر در برابر صبوری میکرد که دیگر هم به ستوه آمده بود. 🍃صوت دلنشینی داشت، هنگامی که را میخواند، میتوانستی حضور فرشتگان را در کنارش حس کنی.💫 🍃با هر که از راه می رسید، را با شور و حال عجیبی میخواند، گویا دلتنگی امانش را میبرید و تنها راه آرامش روحش این زیارت بود. 🍃هنگامی که فهمید عمه جان زینب«س»در معرض خطر است لحظه ای آرام و قرار نگرفت و داوطلب شد و اذن سربازی بانو را گرفت.🌸 🍃 در ماموریت دوم بود که پا بر بال گذاشت و رفت. 🍃او رفت و چند خط وصیت به یادگار گذاشت.💌 ❣«ای همسرم! از اینکه رفیق نیمه راه بوده‌ام، . تو را به همان خدایی می‌سپارم که به طفل صغیر هم می‌دهد. به پسرم بگو: که چرا به این راه رفته‌ام؟ ، زندگی عزتمندانه ایران، ایرانی و مردم بوده است.»✌️ 🌷روحش شاد و یادش گرامی ✍نویسنده: گمنام 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱۰ دی ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ 🥀مزار: روستای هریکنده 🎨طراح: @Modafeaneharaam