داستان پسرک فلافلفروش🌹
#قسمتیازدهم
#اهل_كار
دوستان شهید
بعضي از دوستان حتي برخي از بچههاي مذهبي را ميشناسيم كه اخالق
خاصي دارند!
كارهايي كه بايد انجام دهند با كندي پيش ميبرند. جان آدم را به لب
ميرسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند.
اگر كاري را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم.
دائم بايد بالاي سرشان باشيم تا كار به خوبي تمام شود.
اين معضل در برخي از نهادها و حتي برخي مسئولان ديده ميشود.
برخي افراد هم هستند كه وقتي بخواهند كاري انجام دهند، از همهي عالم
و آدم طلبكار ميشوند.
همهي امكانات و شرايط بايد براي آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك
كوچكي پيدا كنند.
اميرالمؤمنين علي 7 در بيان احوالات يكي از دوستانشان كه او را برادر
خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كمهزينه بود.
اين عبارت مصداق كاملي از روحيات هادي ذوالفقاري به حساب ميآمد.
هادي به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود.
اهل كار بود. به كسي دستور نميداد. تا متوجه ميشد كاري بر زمين مانده،
سريع وارد گود ميشد.
بارها ديده بودم كه توي هيئت يا مسجد، كارهايي را انجام ميداد كه كسي
سراغ آن كارها نميرفت؛ كارهايي مثل نظافت و شستن ظرفها و...
من شاهد بودم كه برخي دوستان مسجدي ما به دنبال استخدام دولتي و
پشت ميز نشيني بودند و ميگفتند تا كار دولتي براي ما فراهم نشود سراغ كار
ديگري نميرويم.
آنها شخصيتهاي كاذب براي خودشان درست كرده بودند و ميگفتند
خيلي از كارها در شأن ما نيست!
اما هادي اينگونه نبود. شخصيت كاذب براي خودش نميساخت. او براي
رهايي از بيكاري كارهاي زيادي انجام داد. مدتها با موتور، كار پيك انجام
ميداد. در بازار آهن مشغول بود و...
ميگفت: در روايات اسلامي بيكاري بدترين حالت يك جوان به حساب
ميآيد. بيكاري هزاران مشكل و گناه و ... را در پي خود دارد.
٭٭٭
هادي يك ويژگي بسيار مثبت داشت. در هر كاري وارد ميشد كار را به
بهترين نحو به پايان ميرساند.
خوب به ياد دارم كه يك روز وارد پايگاه بسيج شد. يكي از بچهها مشغول
گچكاري ديوارهاي طبقهي باالي مسجد بود. اما نيروي كمكي نداشت.
هادي يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردي به كمك اين گچكار
آمد.
او خيلي زود كار را ياد گرفت و كار گچكاري ساختمان بسيج، به سرعت
و به خوبي انجام شد.
مدتي بعد بحث حضور بچههاي مسجد در اردوي جهادي پيش آمد.
تابستان 1387 بود كه هادي به همراه چند نفر از رفقا از جمله سيد علي
مصطفوي راهي منطقهي پيراشگفت، اطراف ياسوج، شد.
هادي در اردوهاي جهادي نيز همين ويژگي را داشت. بيكار نميماند. از
لحظه لحظه وقتش استفاده ميكرد.
در كارهاي عمراني خستگي را نميفهميد. مثل بولدوزر كار ميكرد. وقتي
كار عمراني تمام ميشد، به سراغ بچههايي ميرفت كه مشغول كار فرهنگي
بودند.
به آنها در زمينهي فرهنگي كمك ميكرد. بعد به آشپز جهت پخت غذا
ميرفت و...
با آن بدن نحيف اما هميشه اهل كار و فعاليت بود. هادي هيچ گاه احساس
خستگي نميكرد.
تا اينكه بعد از پايان اردوي جهادي به تهران آمديم. فعاليت بچههاي مسجد
در منطقهي پيراشگفت مورد تحسين مسئولان قرار گرفت.
قرار شد از بچههاي جهادي برتر در مراسمي با حضور رئيسجمهور تقدير
شود.
راهي سالن وزارت كشور شديم. بعد از پايان مراسم و تقدير از بچههاي
مسجد هادي به سمت رئيسجمهور رفت.
او توانست خودش را به آقاي احمدينژاد برساند و از دوركمي با ايشان
صحبت كند.
اطراف رئيسجمهور شلوغ بود. نفهميدم هادي چه گفت و چه شد. اما
هادي دستش را از روي جمعيت دراز كرد تا با رئيسجمهور، يعني بالاترين
مقام اجرايي كشور دست بدهد، اما همينكه دست هادي به سمت ايشان رفت،
آقاي احمدينژاد دست هادي را بوسيد!
رنگ از چهرهي هادي پريد. او كه هميشه ميخواست كارهايش در خفا
باشد و براي كسي حرف نميزد، اما يكباره در چنين شرايطي قرار گرفت.
🔰دشمن بعد از شکست در جبهههای مختلف، متمرکز شده روی #اقتصاد.
✊ بنده بگویم در این جبهه هم دشمن شکست خواهد خورد.
🔻رهبر انقلاب، امروز: امروز آمریکا بر جنگ اقتصادی متمرکز است چون از جنگ نظامی مأیوس است.
🔷️ در دههی هفتاد جنگ فرهنگی علیه ما شروع شد؛ حالا ببینید متولدین دههی هفتاد میروند #مدافع_حرم میشوند و سر میدهند. در آن سالها این نهالها و #حججیها روییدند.
🔷️ آنها یک جنگ فرهنگی راه انداختند که #دفاع_مقدس فراموش شود. جمهوری اسلامی فناوری نرم #راهیان_نور را راه انداخت.
👈 جمهوری اسلامی این است؛ مدافع حرم تربیت میکند، راهیان نور راه میاندازد، معتکفین در مساجد را بهعنوان یک نماد عالی تضرع و قداست به وجود میآورد.
🔷️ پس ما در جنگ فرهنگی پیروز شدیم و دشمن شکست خورد. در جنگ نظامی هم پیروز شدیم. در جنگ امنیتی-سیاسی سال ۸۸ هم ملت ایران بر توطئهی دشمن فائق آمد و پیروز شد.
🔺️ حالا دشمن بعد از شکستی که در جبههی فرهنگی، امنیتی، نظامی و سیاسی خورده، متمرکز شده روی #اقتصاد. بنده بگویم در این جبهه هم دشمن شکست خواهد خورد. دشمن، ضعیف و ناتوان و شکستخورده است، به شرط اینکه من و شما بیدار باشیم و به وظایف خودمان عمل کنیم. ۹۷/۵/۲۲
💻 Khamenei.ir
#عاشقانه_شهدا
مراسم عقد انجام شد❤️🎉
بعد از مراسم آقا عبدالله خواست تا با من حرف بزند. 🍃
اولین برخورد زندگی مشترک مان بود. قبل از صحبت از من خواست تا یک مهر برایش بیاورم.☺️
چون روحیه ایشان را می شناختم از باب شوخی گفتم: "مهر؟ 👀 مهر برای چی؟ مگرحاج آقا تا این موقع نمازشان را نخوانده اند؟😁
"دیدم حال عجیبی دارد. نگاهی به من کرد و گفت:"حالا شما یک مهر بیاورید
"اما من دست بردار نبودم.😉
گفتم:"تا نگویید مهر برای چه می خواهید،نمی آورم.
گفت: "می خواهم نماز شکر بخوانم و از اینکه خداوند چنین همسری به من داده از او تشکرکنم."🍃
دیگر حرفی نزدم. رفتم و با دو جانماز برگشتم.🌺
به روایت همسر شهید عبدالله میثمی
@modafeaneharaam