4_5852609925460526197.mp3
17.32M
💔بیا خواهرم ک شب آخر اومد😭
من آماده میشم برای شهادت
پس آماده باش تو، برای اسارت😭
روضه شب #عاشورا
😭تنم میخوره زخم هزارتا هزارتا
میتونی ببوسی رگ حنجرم رو😭
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹 #قِسمَت_شانزدَهُم 🌺 گریههای زنعمو رنگ امید و ایمان گرفته
❤️(هوالعشق)❤️
#رمان_تنها_میان_داعش
🌹 #قِسمَت_هِفدَهُم 🌺
نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبرد.😨 حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد.😭 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینهام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که هم رگههای بدنم از هم پاره شد. در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریههای کودکانه یوسف، گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس میکردم که نفسم هم بالا نمیآمد. عباس و عمو مدام با هم صحبت میکردند، اما طوری که ما زنها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی مرگ میداد تا با صدای زهرا به حال آمدم :«نرجس! حیدر با تو کار داره.» شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن اینهمه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته میفهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :«چرا گوشیت خاموشه؟»😥 همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :«نمیدونم... »و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمیآمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :«فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه میرسم تلعفر، ان شاءاللّه فردا برمیگردم.» اما من نمیدانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :«فقط زودتر بیا!» و او وحشتم را بهخوبی حس کرده و دستش به صورتم نمیرسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :«امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!» خاطرش بهقدری عزیز بود که از وحشت حمله داعش و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم.🍃 گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس تهدید وحشیانهاش لحظهای راحتم نمیگذاشت.😰😓
#اِدامه_دارَد...🌸
@Modafeaneharaam
📢 طوفان توییتری بینالمللی شب و روز عاشورا
🗓 زمان:
🗒چهارشنبه ۲۷ مردادماه
⏰ ساعت: ۲۲ الی ۲۴
و
🗒 پنجشنبه ۲۸ مردادماه
🕰ساعت: ۱۱ الی ۱۳
👈 از همین الآن توییتهاتون رو به زبانهای مختلف، با این هشتگ آماده کنید:
#️⃣ #Hussain
◾️ امام حسین علیه السلام را به جهانیان بشناسانیم
⭕️ #نشر_حداکثری
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت شهید مدافع حرم محمد جاودانی گرامی باد🌷
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | امشب شهادتنامه عُشاق امضا میشود…💔
@Modafeaneharaam
📷 امشب؛ تصویری از رهبر انقلاب در ابتدای مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی علیهالسلام در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۰/۰۵/۲۷
@Modafeaneharaam
سلام حُسنِ زمین و زمان...سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام ، حسین !
چقدر دور سَرت آفتاب می گردد
ستاره ها همه محوِ تو صبح و شام... حسین!
تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت
بِایستند درختان به احترام حسین
سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من...
چنان بلند که شد رَشکِ خاص و عام حسین
اسارتِ سَر و داغِ فراق و از طرفی
غمِ اهانتِ پسکوچه های شام ، حسین!
دلم که تنگ تر از دستِ مردمانِ شب است،
شکسته مثل سَرت بین ازدحام، حسین
خدا اگر بپذیرد، قشنگ خواهد شد
هرآنچه بر سَرم آمد در این قیام ،حسین!
"سَرم خوشست و به بانگِ بلند میگویم":
همیشه درد، حسین است و التیام،حسین
_______
شاعر: عارفه دهقانی
طراح: حسن روح الامین
#نوکر_نوشت
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،
سلام بر آن مدافع بىیاور،
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،
سلام بر آن محاسن به خون خضاب شده💔
عاشورای حسینی تسلیت باد🏴
#عرش_بر_زمین_افتاد
#الحسین_یجمعنا
@Modafeaneharaam