✍️ معین ؛
حالا خانم فاطمه زهرا داره با علیاش صحبت میکنه .. :
دیشب از درد و دل من با خدایم گریه کردی
امشب اما از سکوت غم فزایم گریه کردی...
✍️ معین ؛
دیشب از درد و دل من با خدایم گریه کردی امشب اما از سکوت غم فزایم گریه کردی...
زهرا ؟!
یکمی حرف بزن ...
یکمی حرف بزن ...
✍️ معین ؛
زهرا ؟! یکمی حرف بزن ... یکمی حرف بزن ...
یکمی حرف بزن ..
علی میمیره ...
✍️ معین ؛
دیشب از درد و دل من با خدایم گریه کردی امشب اما از سکوت غم فزایم گریه کردی...
خواستم تا درد سر را کم کنم از خانهی تو
با خدا از مرگ گفتم، از دعایم گریه کردی ..