بعد هر تبریک، عرق شرم است که از پیشانیام جاری میشود؛
باید شاد و مسرور باشم اما نمیتوانم؛
نمیتوانم در روزی که سالهای نبودنت را به رخ میکشد لبخند بزنم.
سالهایی که چشم بهراهمان بودی و ما حتی به اندازه آب خوردنی تورا نخواستیم؛ سالهایی که منتظرِ منتظرانت بودی و به جانمان دعا کردی؛
سالهایی که با هرگناه اشک تورا درآوردیم و برایمان توبه کردی؛
مشتاق صدایمان بودی و ما همه را خواندیم به غیر تو...
شاید این روز یادآور میشود که نیستی...
شاید آمده تا کمی دلتنگ شویم، کمی خجالت بکشیم و شاید قدمی برداریم...
مولای من!
مانع این وصال منم، غافل و سردرگریبانم؛
حب دنیا کورم کرده و غُل و زنجیر گناه دست و پایم را بسته،
پر و بالم شکسته و در فراغ تو جان میدهم...
برای رسیدن به تو به خودت متوسل میشوم،
به تو محتاجم و حاجت من تویی،
دستم را بگیر و به خودت برسان.
«یادآورِ بهار»
#معین
روزی که درد فراغ دوچندان بود و سالهای فراغ سبب شرمندگی...
۱۷ اسفند، نیمه شعبان ۱۴۴۴
هدایت شده از *حیات القلـوب*
شور آمدنت،شیرینی زندگی مان است
و خشکیِ دل هایمان، به یاد تو جوانه می زند وبهار میشود...
با همه شرمندگی ها پر ازامید دیدنت، میمانم ...
باتو عهدهای شکسته ام را تجدید می کنم...
این بار نه برای خودم،بلکه تورا برای خودت صدا می زنم...
خدایا ادامه ی غیبتش را برما ببخش...
#امام_زمان
#عید_امید
#نیمه_شعبان
با تمام «من» بودنم مشتاق تو هستم؛
مشتاق وصالی که اگر محقق شود،
از خجالت سر بلند نخواهم کرد...
سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
بیشمارند و بیقرار؛ گویا هروله میکنند و به گرد شهر میچرخند؛ شاید به دنبال کسی هستند، به دنبال شم
غروب جمعهای که نیامدی پرندگان را بههم ریخته ،،،
یک سال از رفتن کسی گذشت که با اینکه فقط یکبار ملاقاتش کردم، غم فراقش رو در دلم احساس میکنم.
#عین_صاد_شین، یا همون علی صفوی شاملو،
کسی که به معنای واقعی جایی که بود رو مرکز عالم میدید و تا تونست خدمت کرد...
همیشه به یاد مرگ بود و فقط چهل سال مهمون این خاک...
اللّهم إنّا لا نَعلَمُ مِنه إلّا خَیرا...
لطفاً صلوات و فاتحهای نثار روح این بزرگوار کنید🌷
سیّدمعین 🇱🇧🇵🇸
با خشتِ گِلِ آلودهی نفسم، برجها تا ثریاهای قلبم رفته و آسمان دلم را خراشیده؛ دلم را بلرزان، خرابم
همیشه بر درِ غیرِ تو رفتم درد دل کردم
از اول اشتباهی ساختم من را خرابم کن...
✍️ #ابووصال
🌊 #موج_ناب
❤️ #عزیز_معین
این راه را، حسین با سر رفته،
تو چگونه میخواهی با غرور و بیاعتنایی،
و با خور و خواب و ولنگاری به انجام برسانی؟
استاد علی صفایی حائری عزیز❤️
#عین_صاد
#منهای_معین
انگار همیشه باید دلتنگ بود، گاهی حتی زمانی که اصلا فکرش رو نمیکنی دردِ دل بیشتر هم میشه...
مثل الآنی که هنوز اونقدر از مشهد فاصله نگرفتم که نماز شکسته بشه
ولی به ازای هر کیلومتری که داریم دورتر میشیم حس دلتنگی هم بیشتر میشه...
دردِ فراغ از آقایی که وقتی کنارمه قدر نمیدونم و وقتی ازش دورم دلتنگم
انقدر که حتی سه چهار سال پیش لابهلای اشکایی که تو موکب، حین روضهی حاج میثم تو اربعین میریختم، دلم پر میزد برای زل زدن به گنبدِ خورشیدیِ شاهِ خراسان...
آقای خوبم، پناه من، با تمام دلتنگی، یه چند روزی خداحافظ 💔👋
«سلام به دلتنگی»
#معین
آغاز سفرِ نور و شروع دلتنگی، ۲۴ اسفند ۱۴۰۱
برگهای زرد و خشک را تکاندهاند و خودشان را برای میزبانی شکوفهها آماده کردهاند؛
شاید همین درختان به ما آموخته اند خانه تکانی را...
زیر و رو کردن و شستوشو کردن و همه و همه، مقدمهی تحویل سال است، تحوُّلی شاید برای میزبانی از عزیزانی که میهمانمان خواهند شد، و میخواهیم باجزئیات بهترینِ خودمان باشیم...
به مُحَوِّلَ الْحَوْلِ و الْأحوال قسم، قلب است که باید تکانده شود؛
میهمان غریبی دارد که سالهاست منتظر است...
باید لکههای گناه را با توبه پاک کرد و گرد و غبار را با استغفار گرفت؛
خانهای اینچنین تاریک و آلوده، مَقدم یوسف زهرا نمیشود...
«خانه تکانی»
#معین
۲۴ اسفند ۱۴۰۱