حالِ بیمارِ مرا روضه فقط مرهم شد ؛

_

دلم طوری برات تنگ شده که انگار نه انگار هنوز حتی ۲۴ساعت از اینکه "کنارت بودم" نگذشته (:

دلم برای روزایی که درکم میکردی تنگ شده ؛

طوری‌ خسته‌ام که انگار به یه‌ مو بندم که هر لحظه ممکنه پاره‌شه و برا همیشه تموم‌شم .

____ _🤍___

دلم میخواد بازم برگردم عراق، دلم برا لحظه به لحظه‌ش تنگ شده =)

یه لحظه لبخندتُ به دنیا نمیدم بعد تو نگرانی ولت کنم ؟

ازسخن‌چینان‌شنیدم‌آشنایت‌نیستم خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ؛

به مانندِ لبخندِ گل در بهار زیبایی ؛

روزگاری شد و کس‌ مردِ ره‌ِ عشق‌ ندید حالیا چشم‌ِ جهانی نگران من‌ و توست

میدونی قشنگیِ واقعی بودنت چیه ؟ من و تو بارها همو ناخواسته ناراحت‌ کردیم و سر خیلی‌ چیزا بحث‌ کردیم و دلخور شدیم از هم ولی همیشه تو سختیا روت حساب کردم و تـو هم هوامو داشتی و تا فهمیدی من روال نیستم خودتو رسوندی .

+ خوبی ؟ - به تو حاصلی ندارد غمِ روزگار گفتن .

خیلی سخته که هرچی بـرگردی عقب و وقتی زندگیتو کنکاش کنی ، فقط ببینی با تصمیم‌های‌بقیه زندگیت شکل‌گرفته و تو و نظراتت هیچ‌تأثیری تو لحظه‌ها و اتفاقاتی که گذروندی ؛ نداشتی .

با دیدن تک‌تک رفتارات حس‌ میکنم که انگار واقعا تمـامِ این‌مدت خودم رو با این جمله که "منو دوست داره" گول زدم .

من ندانم به نگاهِ تو چه رازی‌ـست نهان که من آن‌راز توان دیدن و گفتن نتوان ؛

دلتنگِ چشماتم ؛

_

اشتباهِ‌منه که حرفاتو ضبط و سند نمی‌کنم که نتونی انکارشون کنی .

حالا من‌که هیچی ولی تو خودت هیچوقت با خودت نگفتی این آدم دیوونه‌ست که هر چی من میگم رو بی‌چون و چرا انجام میده و دم نمیزنه ؟

دل نیازِ تو کند ، دل را اجابت میکنی ؟

خوردیم زخم‌ها که نه خون آمد و نه آه . . وه این چه‌نیش بود که تا استخوان برفت

زیارت‌قبول، متشکرم نازنین.

_

با تو باشم به هیچ خرسندم ؛

عشق‌ نه‌ آدمیزاد است و نه‌‌جـانوری‌ بی‌رحم‌ و درنده و نه‌ چنگال‌ِ آماده ، عشق‌ یک‌‌حال‌ِخوب‌ است برای‌ تاب‌ِ زخم‌های‌ وامانده ؛

چیکار کردی که اولین و آخرین فکرمی ؟

_

تو روزای بَدَم نبودی ، فرق تو با بقیه چیه ؟

شما که میخواستید بروید ؛ پس چرا این‌همه خاطره در کوچه‌ی ما جا گذاشتید ؟