📚#خطبه_۱۱۴ نهج البلاغه: بخش سوم: ویژگی های دنیا
🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها مواعظٌ للناس:
🔺ثُمَّ إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ فَنَاءٍ وَ عَنَاءٍ وَ غِيَرٍ وَ عِبَرٍ؛ فَمِنَ الْفَنَاءِ أَنَّ الدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ لَا تُخْطِئُ سِهَامُهُ وَ لَا تُؤْسَى جِرَاحُهُ، يَرْمِي الْحَيَّ بِالْمَوْتِ وَ الصَّحِيحَ بِالسَّقَمِ وَ النَّاجِيَ بِالْعَطَبِ، آكِلٌ لَا يَشْبَعُ وَ شَارِبٌ لَا يَنْقَعُ؛ وَ مِنَ الْعَنَاءِ أَنَّ الْمَرْءَ يَجْمَعُ مَا لَا يَأْكُلُ وَ يَبْنِي مَا لَا يَسْكُنُ، ثُمَّ يَخْرُجُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَا مَالًا حَمَلَ وَ لَا بِنَاءً نَقَلَ؛ وَ مِنْ غِيَرِهَا أَنَّكَ تَرَى الْمَرْحُومَ مَغْبُوطاً وَ الْمَغْبُوطَ مَرْحُوماً، لَيْسَ ذَلِكَ إِلَّا نَعِيماً زَلَّ وَ بُؤْساً نَزَلَ؛ وَ مِنْ عِبَرِهَا أَنَّ الْمَرْءَ يُشْرِفُ عَلَى أَمَلِهِ فَيَقْتَطِعُهُ حُضُورُ أَجَلِهِ فَلَا أَمَلٌ يُدْرَكُ وَ لَا مُؤَمَّلٌ يُتْرَكُ. فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَعَزَّ سُرُورَهَا وَ أَظْمَأَ رِيَّهَا وَ أَضْحَى فَيْئَهَا، لَا جَاءٍ يُرَدُّ وَ لَا مَاضٍ يَرْتَدُّ؛ فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا أَقْرَبَ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ لِلَحَاقِهِ بِهِ وَ أَبْعَدَ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ لِانْقِطَاعِهِ عَنْهُ.
🔸از خطبه هاى امام عليه السلام است كه در آن اندرزهاى مهمى به مردم مى دهد (بخش سوم):
🔺(آگاه باشيد) دنيا سراى فنا، مشقت، دگرگونى و عبرت است. از نشانه هاى فناى آن، اين است که اين جهان همچون تيرانداز ماهرى است که کمان را آماده ساخته (هرگز) تيرهايش به خطا نمى رود، و مجروحانش بهبودى نمى يابند. زندگان را هدف تيرهاى مرگ و تندرستان را هدف بيمارى، و نجات يافتگان را هدف هلاکت قرار مى دهد. دنيا خورنده اى است که هرگز از خوردن (انسان ها) سير نمى شود و نوشنده اى است که (از نوشيدن خون بشر) هيچ گاه عطش او فرو نمى نشيند.
و از نشانه هاى درد و رنج دنيا اين است که انسان اموالى را گردآورى مى کند که هرگز نمى تواند آن را بخورد و مصرف کند، و بناهايى مى سازد که هيچ گاه در آن ساکن نمى شود، سپس از اين جهان به سوى خدا مى رود در حالى که نه مالى با خود مى برد و نه خانه اى را همراه خويش منتقل مى سازد.
و از نشانه هاى دگرگونى آن، اين است که آن کس که روزى مورد ترحم مردم بوده است روز ديگر مورد غبطه آنها واقع مى شود، و آن کس که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار مى گيرد، و اين نيست مگر به خاطر زوال سريع نعمت ها و نزول ناگهانى بلاها.
و از نشانه هاى عبرت انگيز بودن آن، اين است که انسان در حالى که نزديک است به آرزوهايش برسد ناگهان اجلش فرا مى رسد و اميدش را قطع مى کند، نه او به آرزو رسيده و نه آنچه مورد آرزوى اوست بقايى دارد.
سُبْحَانَ اللهِ چه کمياب است سرور و نشاط در اين دنيا ! و چه تشنگى زاست سيراب شدنش، و چه زود سايه هايش از ميان مى رود. نه آنچه قرار است رخ دهد، قابل پيشگيرى است و نه آنچه گذشته است باز مى گردد.
سُبْحَانَ اللهِ چقدر زندگان به مردگان نزديکند چرا که به زودى به آنها ملحق مى شوند و چقدر مردگان از زندگان دورند، زيرا براى هميشه از آنها جدا شده اند!
🔹
📚#خطبه_۱۱۴ نهج البلاغه: بخش چهارم: برتری آخرت بر دنیا
🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها مواعظٌ للناس:
🔺إِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِشَرٍّ مِنَ الشَّرِّ إِلَّا عِقَابُهُ، وَ لَيْسَ شَيْءٌ بِخَيْرٍ مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا ثَوَابُهُ، وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِيَانِهِ، وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِهِ، فَلْيَكْفِكُمْ مِنَ الْعِيَانِ السَّمَاعُ وَ مِنَ الْغَيْبِ الْخَبَرُ. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا نَقَصَ مِنَ الدُّنْيَا وَ زَادَ فِي الْآخِرَةِ خَيْرٌ مِمَّا نَقَصَ مِنَ الْآخِرَةِ وَ زَادَ فِي الدُّنْيَا، فَكَمْ مِنْ مَنْقُوصٍ رَابِحٍ وَ مَزِيدٍ خَاسِرٍ. إِنَّ الَّذِي أُمِرْتُمْ بِهِ أَوْسَعُ مِنَ الَّذِي نُهِيتُمْ عَنْهُ، وَ مَا أُحِلَّ لَكُمْ أَكْثَرُ مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ، فَذَرُوا مَا قَلَّ لِمَا كَثُرَ وَ مَا ضَاقَ لِمَا اتَّسَعَ.
🔸از خطبه هاى امام عليه السلام است كه در آن اندرزهاى مهمى به مردم مى دهد (بخش چهارم):
🔺(بدانيد !) چيزى بدتر از «شرّ» نيست مگر کيفر آن، و چيزى بهتر از «نيکى» نيست مگر پاداش آن، و همه چيز دنيا «شنيدنش» مهمتر از «ديدن» آن است در حالى که همه چيز آخرت «ديدنش» از «شنيدنش» مهمتر است. حال که چنين است مى بايست شنيدن (حقايق مربوط به آخرت به وسيله پيامبران و اولياء الله) شما را از ديدن و خبرهاى آنان از مشاهده حقايق پنهانى بى نياز سازد.
بدانيد! آنچه از دنيا کاسته شود و به آخرت افزوده گردد بهتر است از آنچه از آخرت کم شود و به دنيا افزوده گردد، چه بسا کاستيها که سود به همراه دارد و چه بسا افزايشها که زيانبار است.
آنچه به آن مأمور شده ايد (و براى شما مجاز است) از آنچه از آن نهى شده ايد گسترده تر است و آنچه براى شما حلال است بيشتر از آن است که بر شما حرام شده، پس کم را به خاطر زياد ترک گوييد و محدود را به خاطر آنچه گسترده است رها سازيد.
🔹
📚#خطبه_۱۱۴ نهج البلاغه: بخش پنجم: رزق از خدا، عمل از ما
🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها مواعظٌ للناس:
🔺قَدْ تَكَفَّلَ لَكُمْ بِالرِّزْقِ وَ أُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ، فَلَا يَكُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَكُمْ طَلَبُهُ أَوْلَى بِكُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَيْكُمْ عَمَلُهُ، مَعَ أَنَّهُ وَ اللَّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّكُّ وَ [دَخَلَ] دَخِلَ الْيَقِينُ، حَتَّى كَأَنَّ الَّذِي ضُمِنَ لَكُمْ قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ وَ كَأَنَّ الَّذِي قَدْ فُرِضَ عَلَيْكُمْ قَدْ [وَضِعَ] وُضِعَ عَنْكُمْ. فَبَادِرُوا الْعَمَلَ وَ خَافُوا بَغْتَةَ الْأَجَلِ، فَإِنَّهُ لَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الْعُمُرِ مَا يُرْجَى مِنْ رَجْعَةِ الرِّزْقِ، مَا فَاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِيَ غَداً زِيَادَتُهُ وَ مَا فَاتَ أَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ، الرَّجَاءُ مَعَ الْجَائِي وَ الْيَأْسُ مَعَ الْمَاضِي، فَـ"اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ".
🔸از خطبه هاى امام عليه السلام است كه در آن اندرزهاى مهمى به مردم مى دهد (بخش پنجم):
🔺(بدانيد!) خداوند روزى را براى شما تضمين کرده و شما را به انجام (واجبات) امر فرموده، بنابراين نبايد نسبت به آنچه براى شما تضمين شده در برابر آنچه بر شما واجب شده است کوشاتر باشيد، به خدا سوگند آن چنان (در اين موضوع براى مردم) شک و ترديد با يقين به هم آميخته که گويى آنچه تضمين شده (يعنى تحصيل رزق) بر شما فرض شده است، و آنچه واجب گرديده (يعنى انجام اوامر الهى) از شما برداشته شده است.
پس در عمل (به نيکى ها) مبادرت ورزيد و از فرارسيدن ناگهانى سرآمد عمر بترسيد، زيرا اميدى به بازگشت «عمر» نيست، آن گونه که اميد به بازگشت «روزى» مى باشد، آنچه امروز از روزيها از دست مى رود ممکن است فردا به دست آيد ولى آنچه ديروز از عمر گذشته است امروز اميدى به بازگشتش نيست. (آرى) اميد به آينده است و نوميدى از گذشته، «بنابراين آن چنان که شايسته است تقواى الهى را پيشه کنيد و کارى کنيد که جز با ايمان از دنيا نرويد».
🔹
📚#خطبه_۱۱۵ نهج البلاغه: بخش اول: دعای طلب باران
🔸و من خطبة له (علیه السلام) في الاستسقاء:
🔺اللَّهُمَّ قَدِ انْصَاحَتْ جِبَالُنَا وَ اغْبَرَّتْ أَرْضُنَا وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا وَ تَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا وَ عَجَّتْ عَجِيجَ الثَّكَالَى عَلَى أَوْلَادِهَا وَ مَلَّتِ التَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا وَ الْحَنِينَ إِلَى مَوَارِدِهَا، اللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ الْآنَّةِ وَ حَنِينَ الْحَانَّةِ، اللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا وَ أَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا. اللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَيْكَ حِينَ اعْتَكَرَتْ عَلَيْنَا حَدَابِيرُ السِّنِينَ وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَايِلُ الْجُودِ، فَكُنْتَ الرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ وَ الْبَلَاغَ لِلْمُلْتَمِسِ، نَدْعُوكَ حِينَ قَنَطَ الْأَنَامُ وَ مُنِعَ الْغَمَامُ وَ هَلَكَ السَّوَامُ أَلَّا تُؤَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا وَ لَا تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا، وَ انْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِالسَّحَابِ الْمُنْبَعِقِ وَ الرَّبِيعِ الْمُغْدِقِ وَ النَّبَاتِ الْمُونِقِ، سَحّاً وَابِلًا تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ.
🔸از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است كه هنگام طلب باران فرموده:
(بخش اول):
🔺بارالها! کوههاى ما از بى آبى از هم شکافته، زمين ما پر غبار و خشک و خالى از گياه شده، چهارپايان ما سخت تشنه گشته و در آغل هاى خويش سرگردانند، همچون مادران فرزند مرده، ناله سرداده واز رفت و آمد زياد به چراگاه ها و روى آوردن به آبگاهها (ونيافتن آب و علف) خسته شده اند.
بارخدايا! به ناله گوسفندان، و فرياد سوزناک شتران ما، رحم فرما!
بارالها! به سرگردانى آنها در راهها (از شدت گرسنگى و عطش) و ناله هاشان در آغل ها ترحم فرما!
خداوند! هنگامى به سوى تو بيرون آمديم که خشکسالى هاى پى در پى بر ما هجوم آورده، و ابرهاى پر باران به ما پشت کرده است. تو مايه اميد هر بيچاره، وحلاّل مشکلات هر طلب کننده اى، در اين هنگام که يأس و نوميدى بر مردم چيره گشته، و ابرها از باريدن بازداشته شده اند، و حيوانات بيابان رو به هلاکت مى روند، تو را مى خوانيم که ما را به اعمالمان مؤاخذه نکنى، و به گناهانمان مگيرى.
(بارالها!) رحمتت را به وسيله ابرهاى پرباران، و بهار پر آب و گياه، و گياهان سرسبز و پر طراوت بر ما بگستران; بارانى دانه درشت بر ما نازل کن آن چنان که زمينهاى مرده را با آن زنده کنى و آنچه را از دست رفته به ما بازگردانى!
🔹خطبه در يك نگاه: در اين خشکسالى تمام اميد ما به توست
همان گونه كه از عنوان اين خطبه نمايان است، در واقع دعايى است براى نزول باران، در يكى از خشكساليهاى دوران زندگى آن حضرت، خطبه اى است بسيار پر معنى و پرمحتوا با تعبيراتى بسيار زيبا و عميق، امام عليه السلام در آغاز خطبه، مشكلات ناشى از خشكسالى را بيان مى كند و ضمن شرح اين معنى اشاره به اين مى فرمايد، كه بسيارى از اين گونه حوادث ناشى از گناهان و اعمال مردم است سپس دست به درگاه خدا برمى دارد و با عبارات مختلف از پيشگاه قادر متعال، تقاضاى نزول باران مى كند. عبارات امام عليه السلام در اين زمينه به قدرى دلنشين است كه انسان را در يك فضاى روحى مملوّ از معنويّت فرو مى برد و چه خوب است از محتواى اين خطبه در نمازهاى باران استفاده شود.
🔹
📚#خطبه_۱۱۵ نهج البلاغه: بخش دوم: درخواست بارانی با برکت
🔸و من خطبة له (علیه السلام) في الاستسقاء:
🔺اللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ مُحْيِيَةً مُرْوِيَةً، تَامَّةً عَامَّةً، طَيِّبَةً مُبَارَكَةً، هَنِيئَةً [مَريِئَةً] مَرِيعَةً، زَاكِياً نَبْتُهَا، ثَامِراً فَرْعُهَا، نَاضِراً وَرَقُهَا، تُنْعِشُ بِهَا الضَّعِيفَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُحْيِي بِهَا الْمَيِّتَ مِنْ بِلَادِكَ. اللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ تُعْشِبُ بِهَا نِجَادُنَا وَ تَجْرِي بِهَا وِهَادُنَا وَ يُخْصِبُ بِهَا جَنَابُنَا وَ تُقْبِلُ بِهَا ثِمَارُنَا وَ تَعِيشُ بِهَا مَوَاشِينَا وَ تَنْدَى بِهَا أَقَاصِينَا وَ تَسْتَعِينُ بِهَا ضَوَاحِينَا مِنْ بَرَكَاتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ عَطَايَاكَ الْجَزِيلَةِ عَلَى بَرِيَّتِكَ الْمُرْمِلَةِ وَ وَحْشِكَ الْمُهْمَلَةِ؛ وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً مِدْرَاراً هَاطِلَةً يُدَافِعُ الْوَدْقُ مِنْهَا الْوَدْقَ وَ يَحْفِزُ الْقَطْرُ مِنْهَا الْقَطْرَ، غَيْرَ خُلَّبٍ بَرْقُهَا وَ لَا جَهَامٍ عَارِضُهَا وَ لَا قَزَعٍ رَبَابُهَا وَ لَا شَفَّانٍ ذِهَابُهَا، حَتَّى يُخْصِبَ لِإِمْرَاعِهَا الْمُجْدِبُونَ وَ يَحْيَا بِبَرَكَتِهَا الْمُسْنِتُونَ، فَإِنَّكَ تُنْزِلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ وَ أَنْتَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ.
🔸از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است كه هنگام طلب باران فرموده:
(بخش دوم):
🔺بارالها ! بارانى حيات بخش، سيراب کننده، کامل، همگانى پاکيزه، پربرکت، گوارا و خرّمى بخش از ناحيه خودت بر ما نازل فرما !، بارانى که گياهان پربرکت با شاخه هايى پر ثمر و برگهايى سرسبز و پر طراوت بروياند، آن گونه که بندگان ضعيفت را با آن توان بخشى وسرزمينهاى مرده را با آن زنده کنى.
خداوندا ! بارانى ده ! که تپّه ها و کوههاى بلند ما را پر گياه سازد، در دامنه ها و دشتها جارى گردد، و به تمامى سرزمين ما نعمت فراوان بخشد، ميوه ها با آن به ما روى آورد، چهارپايان ما با آن زندگى کنند، سرزمينهاى دورتر از ما نيز از آن بهره مند شوند، و روستاهاى ما از آن مدد گيرند (همه اينها را) از برکات وسيع و گسترده و عطاياى فراوان خويش بر بندگان فقير و حيوانات وحش بيابان عنايت فرما !
(خداوندا !) آسمانى مرطوب و پرباران، بارانى دانه درشت و پى درپى که قطرات آن بر اثر کثرت و شدّت، يکديگر را به پيش رانند و از خود دور سازند، نه رعد و برق بى باران و ابر بى ثمر، و نه ابرهاى کوچک پراکنده و نه دانه هاى ريز همراه بادهاى سرد.
(بارانى مرحمت کن که) قحطى زده گان به نعمت فراوان رسند و از برکت آن گرفتاران خشکسالى زنده گردند، زيرا تويى که بعد از نوميدى آنها باران را فرو مى فرستى و رحمتت را گسترش مى دهى وتو سرپرستى هستى شايسته ستايش!
🔹
📚#خطبه_۱۱۶ نهج البلاغه: بخش دوم: نکوهش یاران نافرمان
🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينصح أصحابه:
🔺وَ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ مِمَّا طُوِيَ عَنْكُمْ غَيْبُهُ، إذاً لَخَرَجْتُمْ إِلَى الصُّعُدَاتِ تَبْكُونَ عَلَى أَعْمَالِكُمْ وَ تَلْتَدِمُونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَرَكْتُمْ أَمْوَالَكُمْ لَا حَارِسَ لَهَا وَ لَا خَالِفَ عَلَيْهَا وَ لَهَمَّتْ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ نَفْسُهُ لَا يَلْتَفِتُ إِلَى غَيْرِهَا، وَ لَكِنَّكُمْ نَسِيتُمْ مَا ذُكِّرْتُمْ وَ أَمِنْتُمْ مَا حُذِّرْتُمْ، فَتَاهَ عَنْكُمْ رَأْيُكُمْ وَ تَشَتَّتَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ؛ وَ لَوَدِدْتُ أَنَّ اللَّهَ فَرَّقَ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أَلْحَقَنِي بِمَنْ هُوَ أَحَقُّ بِي مِنْكُمْ قَوْمٌ وَ اللَّهِ مَيَامِينُ الرَّأْيِ مَرَاجِيحُ الْحِلْمِ مَقَاوِيلُ بِالْحَقِّ مَتَارِيكُ لِلْبَغْيِ، مَضَوْا قُدُماً عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ أَوْجَفُوا عَلَى الْمَحَجَّةِ، فَظَفِرُوا بِالْعُقْبَى الدَّائِمَةِ وَ الْكَرَامَةِ الْبَارِدَةِ.
🔸از خطبه هاى امام عليه السلام است كه در آن ياران خودرا اندرز مى دهد: (بخش دوم)
🔺اگر شما همانند من از آنچه پنهان است خبر داشتيد (و آينده تاريک خودرا مى ديديد) از خانه ها بيرون آمده سر به بيابان مى گذاشتيد، بر اعمال خويش گريه مى کرديد، و بر سر و صورت مى زديد، و اموال خودرا بدون نگهبان و بى آن که کسى را جانشين خود در آن قرار دهيد رها مى ساختيد، هر يک از شما (از شدت وحشت) تنها به خود مى پرداخت و به ديگرى توجه نداشت ولى (متأسفانه) تذکراتى را که به شما داده شده فراموش کرده ايد، و از آنچه بر حذر داشته شده ايد، ايمن گشته ايد، در نتيجه عقلتان گمراه و سرگردان شده، و امورتان پراکنده گشته.
(به خدا سوگند) دوست داشتم که خدا ميان من و شما جدايى مى افکند و مرا به کسى که نسبت به من از شما سزاوارتر و شايسته است ملحق مى ساخت، همان قومى که ـ به خدا سوگندـ افکارشان خجسته و پربار و صاحب علم و دانش بودند، همان ها که به حق سخن مى گفتند، و ظلم و ستم را ترک مى کردند آنها که از پيش، در طريق هدايت گام نهادند و در راه روشن، به سرعت پيش رفتند در نتيجه به سعادت جاويدان و زندگى گوارا و پر ارزش دست يافتند.
🔹
📚#خطبه_۱۱۶ نهج البلاغه: بخش سوم: پیش بینی حکومت حجّاج
🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها ينصح أصحابه:
🔺أَمَا وَ اللَّهِ لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلَامُ ثَقِيفٍ، الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ، يَأْكُلُ خَضِرَتَكُمْ وَ يُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ؛ إِيهٍ أَبَا وَذَحَةَ.
🔸از خطبه هاى امام عليه السلام است كه در آن ياران خودرا اندرز مى دهد: (بخش سوم)
🔺آگاه باشيد! به خدا سوگند! جوانکى از طايفه «بنى ثقيف» که متکبّر و هوسباز است بر شما مسلّط مى شود، اموال و کشتزارهاى سرسبزِ شما را مى بلعد و نيرو و قدرت شما را مى گيرد. اى «ابا وَذَحه» (اى حجّاج)! بر فشارت بيفزا! (و از اين مردم ناسپاس انتقام بگير).
🔹توضیح جمله آخر امام علیه السلام:
مفهوم جمله "اى حجّاج)! بر فشارت بيفزا! (و از اين مردم ناسپاس انتقام بگير)" اين است که اى «حجّاج» ! فشارت را بر مردم ناصالح و ضعيف الايمان و حق نشناس که در برابر پيشواى عادل خود سرکشى و طغيان کردند، بيشتر کن ! و به تعبير ديگر اين سخن کنايه از اين است که آنها استحقاق اين عذاب الهى را دارند و هرگز مفهومش اين نيست که امام (عليه السلام) به چيزى از ظلمهاى «حجّاج» راضى بود. اين سخن مانند آن است که به کسى مى گوييم : اين دارو گرچه تلخ است اما درمان درد توست و او گوش نمى دهد، هنگامى که درد شديد مى شود و ناله و فرياد مى کند مى گوييم : بيشتر ناله کن ! اين نتيجه کار توست، بديهى است مفهوم اين سخن آن نيست که ما راضى به درد و ناله او هستيم بلکه اشاره به اين است که اين نتيجه نافرمانى او در برابر طبيبان و ناصحان است.
اين شبيه سخنى است که از خود امام (عليه السلام) در خطبه 28 نقل شده که مى فرمايد : «أَلاَ وَإنَّهُ مَنْ لاَ يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ البَاطِلُ، وَمَنْ لا يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدى، يَجُرُّ بِهِ الضَّلاَلُ إلَى الرَّدَى; آگاه باشيد ! آنها که از حق سود نگيرند زيان باطل دامنشان را خواهد گرفت و آن کس که (انوار) هدايت او را به راه راست نبرد (ظلمت) گمراهى او را به وادى هلاکت مى کشاند».
🔹
📚#خطبه_۱۱۷ نهج البلاغه: نکوهش بخل در مال و جان
🔸و من كلام له (علیه السلام) يُوبّخ البُخَلاء بالمال و النفس:
🔺فَلَا أَمْوَالَ بَذَلْتُمُوهَا لِلَّذِي رَزَقَهَا وَ لَا أَنْفُسَ خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا، تَكْرُمُونَ بِاللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تُكْرِمُونَ اللَّهَ فِي عِبَادِهِ، فَاعْتَبِرُوا بِنُزُولِكُمْ مَنَازِلَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ انْقِطَاعِكُمْ عَنْ أَوْصَلِ إِخْوَانِكُمْ.
🔸از سخنان امام عليه السلام است كه در آن بخيلان را سرزنش مى كند:
🔺نه اموال خودرا در راه آن کس که به شما داده، بذل کرديد، و نه جانها را در راه کسى که آنها را آفريده به خطر افکنديد، انتظار داريد، مردم به خاطر خدا شما را گرامى دارند، در حالى که خودتان خدا را در مورد بندگانش گرامى نمى داريد (و به آنها کمک نمى کنيد) از قرار گرفتن در منازل پيشينيان عبرت گيريد (زيرا همين حکم درباره شما نيز خواهد شد) و نيز از جدا شدن از نزديک ترين برادرانتان پند بياموزيد (چرا که با چشم خود ديديد گروهى از اين عزيزان پيش از شما رفتند، شما هم به دنبال آنها خواهيد رفت).
🔹خطبه در يك نگاه: بينديشيد و عبرت بگيريد!
اين خطبه كوتاه، ظاهراً بخشى از خطبه مفصّل و طولانى ترى بوده است كه مرحوم سيّد رضى آن را جدا كرده، به همين دليل نه شأن ورود آن روشن است و نه پيوندهايى كه با بخشهاى نخستين و آخرين خطبه داشته است، در عين حال مفاهيمى تكان دهنده و عبرت آموز دارد.
از بعضى از منابع 2، چنين استفاده مى شود كه امام عليه السلام اين جمله ها را در ضمن خطبه اى در پايان جنگ صفّين بيان فرموده و تناسب قابل ملاحظه اى هم با چنين حال و هوايى دارد.
به هر حال امام عليه السلام در اين خطبه، مخاطبين خودرا كه در بذل مال و جان در راه خدا كوتاهى مى كردند شديداً سرزنش مى كند و به آنها مى فرمايد: به تاريخ گذشتگان بنگريد و از زندگى آنها عبرت بگيريد كه چگونه همه چيز را گذاشتند و گذشتند.
🔹
📚#خطبه_۱۱۸ نهج البلاغه: مدح یاران شایسته
🔸و من كلام له (علیه السلام) في الصالحين من أصحابه:
🔺أَنْتُمُ الْأَنْصَارُ عَلَى الْحَقِّ وَ الْإِخْوَانُ فِي الدِّينِ وَ الْجُنَنُ يَوْمَ الْبَأْسِ وَ الْبِطَانَةُ دُونَ النَّاسِ، بِكُمْ أَضْرِبُ الْمُدْبِرَ وَ أَرْجُو طَاعَةَ الْمُقْبِلِ. فَأَعِينُونِي بِمُنَاصَحَةٍ خَلِيَّةٍ مِنَ الْغِشِّ، سَلِيمَةٍ مِنَ الرَّيْبِ، فَوَاللَّهِ إِنِّي لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ.
🔸از سخنان امام عليه السلام است كه درباره ياران صالح خود مى فرمایند:
🔺شما ياوران حق، برادران دينى، سپرهاى روز جنگ، و رازداران در برابر مردم هستيد، با کمک شما کسانى را که به حق پشت مى کنند مى زنم، و با يارى شما به اطاعتِ روى آورندگان به حق، اميدوارم، حال که چنين است، مرا با خيرخواهىِ خالى از هرگونه خيانت و سالم از هرگونه شک و ترديد، يارى کنيد. به خدا سوگند! من نسبت به مردم از خودشان سزاوارترم ! (چرا که آگاهتر و دلسوزترم).
🔹خطبه در يك نگاه: ياران وفادار
همان گونه در سند اين خطبه ذكر شده، بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند كه امام عليه السلام اين سخن را بعد از پايان جنگ جمل فرمود در اين ميدان ياران امام يكدست و يكپارچه مطيع فرمان امام بودند و پيروزى چشم گيرى به سرعت نصيبشان شد و با شجاعت و فداكارى و همدلى و وحدت صفوف دشمن را در هم شكستند و آتش فتنه را خاموش ساختند.
امام عليه السلام در اين عبارات كوتاه با تعبيرات رسا از آنها قدردانى كرده و آنها را ستايش مى كند و در ضمن به ادامه اين خط در آينده توصيه مى نمايد و در پايان آن به مقام ولايت خويش اشاره اى كوتاه و گويايى دارد.
🔹
📚#خطبه_۱۱۹ نهج البلاغه: نکوهش سستی در جهاد
🔸و من كلام له (علیه السلام) و قد جمع الناس و حَضَّهم على الجهاد فسكتوا مَليّا:
🔺فَقَالَ (علیه السلام) مَا بَالُكُمْ أَ مُخْرَسُونَ أَنْتُمْ؟ فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنْ سِرْتَ سِرْنَا مَعَكَ. فَقَالَ (علیه السلام) مَا بَالُكُمْ لَا سُدِّدْتُمْ لِرُشْدٍ وَ لَا هُدِيتُمْ لِقَصْدٍ، أَ فِي مِثْلِ هَذَا يَنْبَغِي لِي أَنْ أَخْرُجَ وَ إِنَّمَا يَخْرُجُ فِي مِثْلِ هَذَا رَجُلٌ مِمَّنْ أَرْضَاهُ مِنْ شُجْعَانِكُمْ وَ ذَوِي بَأْسِكُمْ، وَ لَا يَنْبَغِي لِي أَنْ أَدَعَ الْجُنْدَ وَ الْمِصْرَ وَ بَيْتَ الْمَالِ وَ جِبَايَةَ الْأَرْضِ وَ الْقَضَاءَ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّظَرَ فِي حُقُوقِ الْمُطَالِبِينَ ثُمَّ أَخْرُجَ فِي كَتِيبَةٍ أَتْبَعُ أُخْرَى. أَتَقَلْقَلُ تَقَلْقُلَ الْقِدْحِ فِي الْجَفِيرِ الْفَارِغِ وَ إِنَّمَا أَنَا قُطْبُ الرَّحَى تَدُورُ عَلَيَّ وَ أَنَا بِمَكَانِي فَإِذَا فَارَقْتُهُ اسْتَحَارَ مَدَارُهَا وَ اضْطَرَبَ ثِفَالُهَا؛ هَذَا لَعَمْرُ اللَّهِ الرَّأْيُ السُّوءُ. وَ اللَّهِ لَوْ لَا رَجَائِي الشَّهَادَةَ عِنْدَ لِقَائِي الْعَدُوَّ وَ لَوْ قَدْ حُمَّ لِي لِقَاؤُهُ، لَقَرَّبْتُ رِكَابِي ثُمَّ شَخَصْتُ عَنْكُمْ فَلَا أَطْلُبُكُمْ مَا اخْتَلَفَ جَنُوبٌ وَ شَمَالٌ؛ طَعَّانِينَ عَيَّابِينَ حَيَّادِينَ رَوَّاغِينَ، إِنَّهُ لَا غَنَاءَ فِي كَثْرَةِ عَدَدِكُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِمَاعِ قُلُوبِكُمْ. لَقَدْ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ الَّتِي لَا يَهْلِكُ عَلَيْهَا إِلَّا هَالِكٌ، مَنِ اسْتَقَامَ فَإِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ زَلَّ فَإِلَى النَّارِ.
🔸امام عليه السلام در جريان يكى از حملات و غارتگريهاى لشكر معاويه در اطراف عراق در حالى اين خطبه را ايراد كرد، كه مردم را گردآورده بود و به جهاد تشويق مى كرد، و آنها در پاسخ امام عليه السلام مدتى سكوت كردند:
🔺(امام(عليه السلام) ياران خودرا تشويق به جهاد و مقابله با غارتگران شام کرد، ولى آنها ساکت ماندند) فرمود: شما را چه مى شود؟ مگر لال شده ايد؟! (چرا جواب نمى دهيد؟!) گروهى عرض کردند: اى اميرمؤمنان! اگر تو حرکت کنى، ما هم در رکابت خواهيم بود!
(امام (عليه السلام) از اين سخن برآشفت و) فرمود: شما را چه مى شود؟ هرگز به راه راست موفق نشويد، و هيچ گاه به مقصد نرسيد! آيا در چنين شرايطى سزاوار است من شخصاً (براى مقابله با گروهى از اشرار و غارتگران شام) حرکت کنم؟! (نه) در اين موقع مى بايست مردى از شما که من از شجاعت و دلاوريش راضى باشم، (به سوى دشمن) حرکت کند، و شايسته نيست که لشکر و شهر و بيت المال و جمع آورى خراج و ماليات و قضاوت ميان مسلمين و نظارت بر حقوق مطالبه کنندگان را، رها سازم و با جمعى از لشکر، به دنبال جمع ديگرى خارج شوم، و همچون تيرى که در يک جعبه خالى قرار دارد از اين طرف به آن طرف بيفتم.
من همچون قطب و محور سنگ آسيا هستم، که بايد در محل خود بمانم (و امور کشور اسلام به وسيله من گردش کند) هرگاه من (در اين شرايط) از مرکز خود دور شوم، مدار همه چيز به هم مى ريزد و نتيجه ها دگرگون مى شود. به خدا سوگند! پيشنهاد شما، پيشنهاد بد و نادرستى است (که براى خاموش کردن آتش هر فتنه کوچک يا بزرگى من مستقيماً وارد عمل شوم و مرکز حکومت را خالى کنم).
به خدا سوگند! اگر اميدم به شهادت هنگام برخورد با دشمن نبود ـ هر گاه چنين توفيقى نصيبم شود ـ مرکب خويش را آماده مى کردم و از شما دور مى شدم، ومادام که نسيمهاى جنوب و شمال در حرکتند (هرگز) شما را طلب نمى کردم، چرا که شما بسيار طعنه زن، عيب جو، روى گردان از حق و پر مکر و حيله هستيد.
کثرت جمعيّت شما با قلّت اجتماع افکارتان، سودى نمى بخشد (من وظيفه خودرا درباره شما انجام دادم) شما را به راه روشنى واداشتم که جز افراد ناپاک در آن هلاک نمى شوند. آن کس که در اين راه استقامت کرد، به بهشت شتافت و آن کس که پايش لغزيد (و از جادّه منحرف شد) به جهنّم واصل شد!
🔹
📚#خطبه_۱۲۰ نهج البلاغه: موعظههایی از امیرالمؤمنین
🔸و من كلام له (علیه السلام) يذكر فضله و يعظ الناس:
🔺تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِيغَ الرِّسَالاتِ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْكَلِمَاتِ، وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ. أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّينِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ، مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَ غَنِمَ، وَ مَنْ وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ نَدِمَ. اعْمَلُوا لِيَوْمٍ تُذْخَرُ لَهُ الذَّخَائِرُ وَ تُبْلَى فِيهِ السَّرَائِرُ، وَ مَنْ لَا يَنْفَعُهُ حَاضِرُ لُبِّهِ فَعَازِبُهُ عَنْهُ أَعْجَزُ وَ غَائِبُهُ أَعْوَزُ، وَ اتَّقُوا نَاراً حَرُّهَا شَدِيدٌ وَ قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حِلْيَتُهَا حَدِيدٌ وَ شَرَابُهَا صَدِيدٌ. أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ الصَّالِحَ يَجْعَلُهُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يُورِثُهُ مَنْ لَا يَحْمَدُهُ.
🔸امام عليه السلام در اين گفتار، به بخشى از فضايل خود اشاره كرده، سپس به مردم اندرزهاى فراوان مى دهد:
🔺به خدا سوگند! تبليغ رسالتها، و وفاى به وعده ها، و تفسير کلمات الهى، به من آموخته شده است، و درهاى حکمت و احکام الهى، و اسباب روشنايى امور نزد ما اهل بيت است.
آگاه باشيد! تعليمات و قوانين دين، يکى است و راه هاى آن مستقيم و نزديک و سهل است. کسى که از آن راه برود به منزل مقصود مى رسد و غنيمت مى برد، و آن کس که از آن باز ايستد گمراه و پشيمان مى گردد.
براى آن روز که ذخيره ها پس انداز مى شود و اسرار درون فاش مى گردد، عمل (صالح) انجام دهيد، کسى که از عقل موجود خويش بهره نگيرد، در بهره گيرى از مسائل عقلى دور دست ناتوان تر، و در استفاده از عقل پنهان (مسائل پيچيده) بى نصيب تر خواهد بود.
از آتشى که حرارتش شديد و عمق آن زياد و زيورش غل و زنجير آهنين است، و آشاميدنى آن آب جوشان است بپرهيزيد!
آگاه باشيد! نام نيکى که خداوند پس از درگذشت انسان، براى او در ميان مردم قرار مى دهد بهتر از مالى است که انسان آن را به ارث براى کسانى مى گذارد که هرگز سپاسش را نمى گويند!
🔹
📚#خطبه_۱۲۱ نهج البلاغه: بخش دوم: وصف یاران گذشته
🔸و من خطبة له (علیه السلام) بعد ليلة الهَرير و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نَهيتَنا عن الحكومة ثم أمَرتَنا بها. [فما ندري] فلم نَدر أيّ الأمرين أرشَد؟ فَصَفِق (علیه السلام) إحدى يديه على الأخرى ثم قال:
🔺أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً؛ بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا، لَا يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ، أُولَئِكَ إِخْوَانِي الذَّاهِبُونَ، فَحَقَّ لَنَا أَنْ نَظْمَأَ إِلَيْهِمْ وَ نَعَضَّ الْأَيْدِي عَلَى فِرَاقِهِمْ.
🔸اين خطبه بعد از «ليلة الهرير» (يكى از شب هاى بسيار پر حادثه جنگ صفين) ايراد شده، هنگامى كه يكى از همراهان امام عليه السلام برخاست و عرض كرد تو ما را از قبول حكميّت نهى كردى، سپس ما را به آن امر فرمودى ما نفهميديم كدام يك از اين دو دستور صحيح است؟ امام عليه السلام (از اين سخن سخت ناراحت شد) دست بر پشت دست زد، سپس (اين خطبه را ايراد) فرمود: (بخش دوم)
🔺کجايند آنها که به اسلام دعوت شدند، و (از جان و دل) آن را پذيرفتند، قرآن را تلاوت کردند و به خوبى آن را شناختند و به کار بستند، به جهاد دعوت شدند و عاشقانه به سوى آن حرکت کردند، همچون عشق ناقه به بچه هايش، غلاف شمشيرها را کنار انداختند (و فکر عقب نشينى را از سر به در کردند) و گرداگرد زمين را در جبهه هاى مختلف گروه گروه و صف در صف احاطه نمودند سرانجام بعضى شهيد شدند وبعضى رهايى يافتند.
آنها کسانى بودند که هيچ گاه از زنده ماندن در ميدان جنگ، ابراز شادى نمى کردند و در مرگ شهيدان به يکديگر تسليت نمى گفتند! آنها بر اثر گريه (از خوف خدا) چشمانشان ناراحت و به خاطر روزه شکم هايشان تهى ولب ها از کثرت دعا خشک شده و رنگ چهره ها بر اثر شب زنده دارى پريده و غبار خشوع بر چهره هاى آنها نشسته بود، (آرى) برادران من آنها بودند که رفتند، پس سزاوار است که تشنه ديدار آنها باشيم و از فراقشان انگشت حسرت به دندان بگزيم!
🔹