eitaa logo
𑁍"ᶟ₁ᶟ"محبـــاטּ‌‌ مھـد؎؏ـج𑁍
1.8هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
16 فایل
•🌷﷽🌷• عـالم‌‌منتظـرِ‌امام‌‌‌زمانِ وامـام‌زمـان‌‹عج›منتظـرِ‌آدمـایی ڪه‌بلند‌شن‌وخـودشونوبسـازن(: سلام خوش آمدید!💞👋🏻 فعالیت هامون نذر فرج کپی حلال🌱 ارتباط با مدیر👇 @mohbanmahdy
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 نهج البلاغه: بخش اول: مردان حرف، نه عمل 🔸من خطبة له (علیه السلام) بعد غارة الضحاك بن قيس صاحب معاوية على الحاجّ بعد قصة الحكمين و فيها يستنهض أصحابه لما حدث في الأطراف‏: 🔺أيُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ، كَلَامُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْأَعْدَاءَ؛ تَقُولُونَ‏ فِي الْمَجَالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ، فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِيدِي حَيَادِ. مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ وَ لَا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ، أَعَالِيلُ بِأَضَالِيلَ وَ سَأَلْتُمُونِي التَّطْوِيلَ دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ. لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ وَ لَا يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ. أَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ. 🔸پس از آن كه ضحّاك بن قيس از طرف معاويه در سال 38 هجرى به كاروان حجّاج بيت اللّه، حمله كرد و اموال آنان را به غارت برد، فرمود: (قسمت اول) 🔺اى مردمى که بدنهايتان جمع و افکار و خواسته هايتان پراکنده است! سخنان (داغ) شما، سنگ هاى سخت را درهم مى شکند، ولى اعمال (سُست) شما دشمنانتان را به طمع مى اندازد. در مجالس خود (داد سخن مى دهيد و رجز مى خوانيد); مى گوييد: «چنين و چنان خواهيم کرد»، امّا هنگامى که لحظه پيکار با دشمن فرا مى رسد، مى گوييد: «اى جنگ! از ما دور شو!» آن کس که شما را (براى دفاع از حق) فراخواند، پاسخ آبرومندانه اى نمى شنود. و آن کس که شما را با قهر و زور (براى جهاد و انجام وظيفه) در فشار بگذارد، قلبش آرامش نمى يابد. شما پيوسته به بهانه هاى گمراه کننده متوسّل مى شويد و تعلّل مى ورزيد و از من مى خواهيد که جهاد را به تأخير اندازم، مانند بدهکارى که (بر اثر سستى و سهل انگارى از اداى دين خويش ناتوان شده) و از طلبکار خود پيوسته تمديد و مهلت مى خواهد! افراد ضعيف و ناتوان، هرگز نمى توانند ستم را از خود دور کنند; و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى آيد. از کدامين خانه بعد از خانه خود دفاع مى کنيد؟ (آيا برتر از دارالاسلام جايى هست؟) و همراهِ کدام امام و پيشوا بعد از من به مبارزه با دشمن برمى خيزيد؟ (آيا امامى آگاهتر و عادل تر از من سراغ داريد؟) 🔹خطبه در يك نگاه: ابن ابى الحديد، چنين نقل مى كند: بعد از جريان حكميت، بار ديگر امير مؤمنان عليه السّلام براى نبرد با معاويه آماده شد. وقتى اين خبر به گوش معاويه رسيد، به وحشت افتاد و نيروهاى خود را براى مقابله با امام عليه السّلام فرا خواند. اين وحشت زمانى افزايش يافت كه خبر حركت على عليه السّلام از كوفه و عبورش از نخيله به گوش معاويه رسيد. معاويه براى ايجاد رعب و وحشت، ضحّاك بن قيس فهرى را خواست و به او دستور داد به طرف كوفه حركت كند و هر كس را كه در اطاعت على عليه السّلام مى بيند، مورد هجوم قرار دهد و اموالشان را غارت كند. در هيچ جا توقف نكند. اگر روز را در شهرى به سر مى برد، شب را در جايى ديگر باشد، ولى هرگز در برابر نيروهايى كه براى مقابله با او بسيج شده اند، مقاومت نكند. ضحّاك، با حدود چهار هزار نفر نيرو حركت كرد و هر جا رسيد به قتل و غارت پرداخت و هر كس را در اطاعت امام عليه السّلام ديد كشت. به كاروان حاجيان خانه خدا حمله برد و آنها را غارت كرد. عمرو بن عميس- برادر زاده «عبد اللّه بن مسعود» (صحابى معروف)- را با گروهى از يارانش در نزديكى قطقطانه شهيد كرد. وقتى اين خبرها به امير مؤمنان على عليه السّلام رسيد، مردم را براى مقابله با اين تهاجم توأم با وحشى گرى فرا خواند. هنگامى كه گروهى سستى نشان دادند، حضرت خطبه بالا را ايراد فرمود. همان گونه كه در بالا، تحت عنوان «خطبه در يك نگاه» آمد، امام (عليه السلام) اين خطبه را در شرايط بسيار سخت و بحرانى ايراد فرموده است; در شرايطى که دشمن جسور و غارتگر براى تضعيف روحيه مردم عراق، در هر گوشه و کنار به حملات ايذايى و غافلگيرانه پرداخته بود و امام (عليه السلام) که راه چاره را در يک حرکت قوى و تهاجم همه جانبه مى ديد، به آماده ساختن مردم مشغول بود، ولى ناتوانى و سستى و ضعفى ـ که به علل گوناگون بر آن گروه مسلّط شده بود ـ امکان تشکيل چنين نيرويى را سلب کرده بود. امام (عليه السلام) چاره اى جز اين نداشت که از آخرين حربه براى بسيج اين گروه سست و پرادعاى کم قدرت، استفاده کند و آنان را زير ضربات شلاّق ملامت قرار دهد، شايد به خود آيند و خطراتى را که از هر سو آنها را احاطه کرده است با چشم خود ببينند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش دوم: امیدی به شما نیست 🔸من خطبة له (علیه السلام) بعد غارة الضحاك بن قيس صاحب معاوية على الحاجّ بعد قصة الحكمين و فيها يستنهض أصحابه لما حدث في الأطراف‏: 🔺الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَقَدْ فَازَ وَ اللَّهِ بِالسَّهْمِ الْأَخْيَبِ وَ مَنْ رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ. أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لَا أُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ وَ لَا أَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ وَ لَا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ. مَا بَالُكُمْ، مَا دَوَاؤُكُمْ، مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ. أَ قَوْلًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ غَفْلةً مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ وَ طَمَعاً فِي غَيْرِ حَق؟ 🔸پس از آن كه ضحّاك بن قيس از طرف معاويه در سال ۳۸ هجرى به كاروان حجّاج بيت اللّه، حمله كرد و اموال آنان را به غارت برد، فرمود: (قسمت دوم) 🔺به خدا سوگند فريب خورده واقعى کسى است که فريب شما را بخورد و آن کس که بخواهد به وسيله شما پيروز شود به خدا سوگند همانند کسى است که در قرعه کشى و بخت آزمايى، برگ نابرنده اى نصيبش شود! و کسى که بخواهد به وسيله شما تيرى به سوى دشمن پرتاب کند، مانند کسى است که با تير سر و ته شکسته تيراندازى مى کند. به خدا سوگند! به آنجا رسيدم که گفتارتان را تصديق نمى کنم و به يارى شما اميدى ندارم و دشمن را به وسيله شما تهديد نخواهم کرد. درد شما چيست؟ داروى شما کدام است؟ طبابت و درمانتان از چه راهى ميسّر است؟ اين گروه (شاميان) مردانى مانند شما هستند (چرا آنها اين گونه متحدند و گوش به فرمان پيشواى ظالمشان هستند، ولى شما اين گونه پراکنده و عصيانگريد؟) آيا سخن بدون آگاهى (مشکلى را حل مى کند؟) و غفلت آميخته با بى تقوايى و اميد به پيروزى، در حالى که شايستگى آن را نداريد، (شما را به جايى مى رساند؟). 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: دربارۀ قتل عثمان 🔸من كلام [خطبة] له (علیه السلام) في معنى قتل عثمان و هو حكم له على عثمان و عليه و على الناس بما فعلوا و براءة له من دمه: 🔺لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلًا أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَكُنْتُ نَاصِراً، غَيْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ وَ مَنْ خَذَلَهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي. وَ أَنَا جَامِعٌ لَكُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ فَأَسَاءَ الْأَثَرَةَ وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ، وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ. 🔸پس از پخش شايعات دخالت امام در قتل عثمان در سال ۳۵ هجرى اين خطبه افشاگرانه را ايراد كرد: پاسخ به شايعات دشمن: 🔺اگر من، به آن (کشتن عثمان) فرمان داده بودم، قاتل محسوب مى شدم و اگر از آن نهى مى کردم، ياور او به شمار مى آمدم (و من نه مى خواستم قاتل او باشم و نه ياور او) امّا کسى که او را يارى کرده، نمى تواند بگويد: «از کسانى که دست از ياريش برداشته اند، بهترم.» و کسى که دست از ياريش برداشته، نمى تواند بگويد: «کسى که او را يارى کرد، از من بهتر بوده است;» (چرا که به هر حال، حاميان او، به يقين افراد بدى بوده اند). و من جريان کار او را در عبارتى کوتاه و پرمعنا براى شما خلاصه مى کنم: او، استبداد ورزيد، استبداد بسيار بدى و شما ناراحت شديد و واکنش بدى نشان داديد و از حد گذرانديد و خداوند در اين مورد حکمى دارد که درباره مستبدّان و افراط گران جارى مى شود (و هر کدام به سزاى اعمال خود مى رسند). 🔹خطبه در يك نگاه: مى دانيم كه بعد از كشته شدن عثمان، نظرات مختلفى در باره قتل او ابراز شد. گروهى عثمان را مقصّر مى دانستند، چرا كه با استبداد بى سابقه خود، گروهى از خويشاوندانش را در پست هاى كليدى حكومت اسلامى قرار داد و اموال بيت المال را در اختيار آنها گذاشت، به طورى كه مسلمانان بر ضدّ او خروشيدند و قيام كردند و يا حد اقل به انتقاد پرداخته و در برابر گروه معترضان، كسى به يارى او برنخاست. و عملا به قتل او راضى شدند. گروه ديگرى، معتقد بودند كه عثمان، نبايد كشته مى شد، بلكه مى بايست به او اجازه مى دادند كه بعد از توبه، خطاهاى گذشته خويش را اصلاح كند و حد اكثر، او را از خلافت خلع مى كردند. كشتن او به صورت آشكار بدعتى بود كه منشأ كارهاى مشابهى در آينده مى شد و علاوه، چنانكه مى دانيم قتل او دستاويزى براى منافقان و بازماندگان اهل نفاق، جهت تفرقه در صفوف مسلمانان گرديد و اين امر از قبل قابل پيش بينى بود. گروه اندكى از ظاهربينان كه مجال انديشيدن در تاريخ زندگى خليفه سوم را به خود نمى دهند، او را خليفه مظلوم و شهيد مى دانستند و وى را از هر كار خلافى تبرئه مى كردند! امام عليه السّلام در ميان اين عقايد ضدّ و نقيض، حق را كه در ميان اين آرا مكتوم مانده بود بيان مى نمايد و به طرز بسيار دقيق و ظريفى مسائل مربوط به قتل عثمان را تجزيه و تحليل مى كند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: چه شد که پیمان شکستی؟ 🔸و من كلام له (علیه السلام) لما أنفذ عبد الله بن عباس إلى الزبير يستفيئه إلى طاعته قبل حرب الجمل: 🔺لَا تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ؛ وَ لَكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ فَإِنَّهُ أَلْيَنُ عَرِيكَةً، فَقُلْ لَهُ يَقُولُ لَكَ ابْنُ خَالِكَ عَرَفْتَنِي بِالْحِجَازِ وَ أَنْكَرْتَنِي بِالْعِرَاقِ، فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا؟! [قال السيد الشريف: و هو (علیه السلام) أول من سمعت منه هذه الكلمة، أعني «فما عدا مما بدا»]. 🔸اين قسمت در واقع خطبه نيست، بلكه بخشى از كلامى است كه على عليه السّلام به ابن عباس هنگامى كه او را در روز جنگ جمل، قبل از آغاز جنگ، به سوى زبير فرستاد، فرمود. حضرت با اين كلمات زبير را به اطاعت از خود دعوت كرد و چنانكه خواهد آمد اين سخنان در او مؤثّر واقع شد و وى از جنگ كناره گيرى كرد: 🔺با طلحه ملاقات مکن! که اگر با او روبرو شوى او را مانند گاوى خواهى يافت که شاخش در اطراف گوشهايش پيچ خورده باشد (او مردى سرکش و خيره سر و انعطاف ناپذير است). او کسى است که بر مرکبِ سرکشِ (هوا و هوس) سوار است و مى گويد: «مرکبِ راهوارى دارم!» (آرى او به خاطر هواپرستى، آمادگى شنيدن سخن حق را ندارد). ولى «زبير» را ملاقات کن! چرا که او مخوفتر است (و براى پذيرش حق آمادگى بيشترى دارد) و به او بگو: «پسر دايى تو (على (عليه السلام)) مى گويد: تو، در حجاز مرا شناختى و در عراق نشناخته انگاشتى؟ چه شد که از پيمان خود بازگشتى و چه امرى تو را از آنچه درباره من مى دانستى منصرف ساخت؟» 🔹خطبه در يك نگاه: تلاش براى نجات خطاکاران مى دانيم که جنگ جمل نخستين جنگى است که بر اميرالمؤمنين على (عليه السلام) تحميل شد. گروهى از طرفداران عثمان و مخالفان او دست به دست هم دادند و همسر پيامبر، عايشه، را با خود همراه ساختند و عهد و تبعيّت مسلّمى را که با على(عليه السلام) داشتند، شکستند و براى به دست آوردن حکومت، آتش جنگ جمل را برافروختند. سرانجام کارشان به شکست منتهى شد و از هم متلاشى شدند و آتش افروزان اصلى، يعنى طلحه و زبير، کشته شدند. تمام قرائن تاريخى، نه تنها در جنگ جمل که در جنگ صفين و نهروان نيز نشان مى دهد که على (عليه السلام) با اصرار زياد مايل بود که در ميان مسلمانان درگيرى پيدا نشود و به هر قيمتى که ممکن است، آتش جنگ، خاموش گردد. جمله هاى بالا يکى از شواهد اين معنا است که امام قبل از شروع جنگ، پيامى به وسيله ابن عباس براى زبير که از دو فرمانده ی جنگ جمل بود فرستاد و اين پيام مؤثّر واقع شد و او از جنگ کناره گيرى کرد، هر چند در يکى از بيابانهاى بصره به دست مردى به نام «ابن جرموز» کشته شد. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش اول: دگرگون شدن ارزشها 🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها يصف زمانه بالجور، و يقسم الناس فيه خمسة أصناف، ثم يزهد في الدنيا: 🔺معنى جور الزمان: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ [شَدِيدٍ] كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً وَ يَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّاً. لَا نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لَا نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لَا نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا. 🔸در اين خطبه ستمگرى زمانه را وصف كرده و مردم را به پنج دسته تقسيم مى فرمايد. همچنين در آن از زهد در دنيا سخن به ميان آمده است: (قسمت اول) 🔺سير ارتجاعى امّت اسلامى: اى مردم! ما در روزگارى کينه توز و زمانى پرکفران واقع شده ايم که در آن نيکوکار، بدکردار شمرده مى شود و پيوسته بر ظلم ظالمان افزوده مى شود. از آنچه مى دانيم بهره نمى گيريم و از آن چه نمى دانيم سؤال نمى کنيم و از حوادث کوبنده تا بر ما فرود نيايد نمى ترسيم! 🔹خطبه در يك نگاه: در زمانى هستيم که ارزشها دگرگون شده! اين خطبه از چهار بخش تشكيل شده است: بخش نخست، از وضع اسف انگيز جامعه در زمان امام عليه السّلام و مشكلاتى كه بر سر راه نيكو كاران و پاكدلان وجود داشته سخن مى گويد. در بخش دوم، امام عليه السّلام مردم آن زمان را (و احتمالا مردم هر عصر و زمان را) به چهار گروه تقسيم مى كند: (الف): گروهى كه چون قدرت ندارند، دست به فساد نمى آلايند. در واقع «از غم بى آلتى افسرده اند.» (ب): گروهى كه داراى قدرتند و از قدرتشان براى ايجاد فساد و رسيدن به مال و مقام دنيا بهره مى گيرند. (ج): گروهى كه بظاهر، اعمال الهى و اخروى انجام مى دهند، ولى در حقيقت با اين عمل دنيا را مى طلبند، نه آخرت را. (د): گروه ديگرى كه چون دستشان به قدرت نمى رسد، خود را به زهد و قناعت مى زنند، در صورتى كه نه زاهدند و نه اهل قناعت. امام عليه السّلام ويژگيهاى هر يك از اين چهار گروه را -كه در هر اجتماعى وجود دارند- بيان مى كند. در بخش سوم، سخن از گروه ديگرى است كه حضرت از آنها به طور جداگانه ياد مى كند. مردان شريف و پاك طينتى كه به خدا دل بسته اند و در راه او گام بر مى دارند. امام على عليه السّلام آنها را نيز به چند دسته تقسيم مى فرمايد و به طور دقيق و ظريف ويژگيهاى هر دسته را شرح مى دهد. در بخش چهارم، كه بخش پايانى خطبه است- مردم را به زهد و بى اعتنايى به دنيا كه عشق به آن، سرچشمه همه گناهان و بدبختيها است، دعوت مى فرمايد و در جمله هاى كوتاه حقّ سخن را ادا مى كند. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش دوم: شناخت دنیاطلبان 🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها يصف زمانه بالجور، و يقسم الناس فيه خمسة أصناف، ثم يزهد في الدنيا: 🔺أصناف المُسيئين: وَ النَّاسُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لَا يَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَهَانَةُ نَفْسِهِ وَ كَلَالَةُ حَدِّهِ وَ نَضِيضُ وَفْرِهِ. وَ مِنْهُمْ الْمُصْلِتُ [بِسَيْفِهِ] لِسَيْفِهِ وَ الْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ وَ الْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ، قَدْ أَشْرَطَ نَفْسَهُ وَ أَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ أَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ أَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ، وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ أَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَناً وَ مِمَّا لَكَ عِنْدَ اللَّهِ عِوَضاً. وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الْآخِرَةِ وَ لَا يَطْلُبُ الْآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا، قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ وَ قَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلْأَمَانَةِ وَ اتَّخَذَ سِتْرَ اللَّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ. وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَ انْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَ تَزَيَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَ لَيْسَ مِنْ ذَلِكَ فِي مَرَاحٍ وَ لَا مَغْدًى. 🔸در اين خطبه ستمگرى زمانه را وصف كرده و مردم را به پنج دسته تقسيم مى فرمايد. همچنين در آن از زهد در دنيا سخن به ميان آمده است: (قسمت دوم) 🔺 اقسام مردم: و مردم (فاسد) چهار گروه اند: گروهى از آنها کسانى هستند که اگر دست به فساد نمى زنند، به خاطر اين است که روحشان ناتوان و شمشيرشان کُند و مالشان اندک است (آرى، آنها در ايجاد فساد، شناگران ماهرى هستند، ولى آب پيدا نمى کنند). گروه ديگر کسانى هستند که شمشير کشيده و شرارت و فساد خويش را آشکار ساخته و لشکر سواره و پياده خود را (براى اين منظور گردآورى کرده اند). آنها، باطن خود را براى ظلم و فساد آماده ساخته و دين خود را تباه کرده اند. هدفشان آن است که چيزى از متاع دنيا را به چنگ آورند يا فرماندهى بر گروهى را براى خود فراهم سازند يا بر منبرى صعود کنند (و لباس پيشوايى مردم را بر تن کنند و براى آنها، خطبه هاى دروغين بخوانند). چه بد تجارتى است که تو (اى انسان فاسد و طغيانگر) براى خود فراهم ساخته اى: دنيا را بهاى خويشتن مى بينى و آن را با پاداشهايى که نزد خدا است معاوضه مى کنى! گروه ديگرى از مردم، کسانى هستند که دنيا را با کارهاى آخرت طلب مى کنند، نه اين که آخرت را با عمل دنيا طلب کنند. (آنها با رياکارى دين خود را به دنيا مى فروشند و آنچه را نتوانستند با ظلم و زور به دست آورند، با تزوير مى طلبند و براى وصول به اين هدف)، خود را متواضع جلوه مى دهند. گامها را کوتاه برمى دارند و دامن خود را (ظاهراً از آلودگى به دنيا) جمع مى کنند و خويشتن را به زيور امانتداران مى آرايند (و در يک جمله) پوشش خدايى را وسيله معصيت قرار مى دهند. گروه ديگر کسانى هستند که حقارت و ناتوانى و نداشتن وسيله کافى، آنان را از رسيدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان را از همه جا کوتاه کرده است، (در حالى که از ديگر فاسدان و مفسدان چيزى کم ندارند، ولى به اين حقيقت هرگز اعتراف نمى کنند، بلکه) خود را به زيور قناعت آراسته اند و به لباس زاهدان درآمده اند، در حالى که در هيچ زمان، نه به هنگام شب و نه روز، در سلک پارسايان راستين نبوده اند. (اين چهار گروه همه فاسدند و همه خطرناکند، هر چند در چهره هاى مختلف ظاهر مى شوند). ،🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش سوم: اهل آخرت 🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها يصف زمانه بالجور، و يقسم الناس فيه خمسة أصناف، ثم يزهد في الدنيا: 🔺الراغبون في الله: وَ بَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ وَ سَاكِتٍ مَكْعُومٍ وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ وَ ثَكْلَانَ مُوجَعٍ، قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فِي بَحْرٍ أُجَاجٍ أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا. 🔸در اين خطبه ستمگرى زمانه را وصف كرده و مردم را به پنج دسته تقسيم مى فرمايد. همچنين در آن از زهد در دنيا سخن به ميان آمده است: (قسمت سوم) 🔺وصف پاكان در جامعه مسخ شده:(در اين ميان) گروهى باقى مانده اند که ياد قيامت، چشمهايشان را فرو افکنده و ترس دادگاه محشر اشکهايشان را جارى ساخته است. آنان (به خاطر حق گويى و حق جويى) يا از جامعه رانده و آواره شده اند و يا ترسان به گوشه تنهايى خزيده و يا خاموشند و مُهر سکوت، بر دهان زده اند (چرا که گوش شنوا و دل بيدارى که حق را درک کند نمى يابند) يا مخلصانه (به اميد تأثير در بعضى از دل ها) به سوى خدا دعوت مى کنند و يا با چشمى گريان و دلى پردرد (به صحنه هاى پرفسادى که قادر بر تغيير آن نيستند) مى نگرند. تقيّه آنان را منزوى ساخته و به فراموشى سپرده، (به خاطر نبودن يار و ياور) ناتوانى و ذلّت وجودشان را فرا گرفته است. آنها به کسانى مى مانند که در درياى نمک فرو رفته اند (که هرگونه حرکتى براى آنها سبب سوزش بيشتر است). دهانشان بسته و قلوبشان مجروح است. آن قدر نصحيت کرده اند که خسته شده اند و به قدرى تحت فشار قرار گرفته اند که ناتوان گشته اند و آن قدر (در ميدان مبارزه) کشته داده اند که به کمى گراييده اند. ،🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش چهارم: بی رغبتی به دنیا 🔸و من خطبة له (علیه السلام) و فيها يصف زمانه بالجور، و يقسم الناس فيه خمسة أصناف، ثم يزهد في الدنيا: 🔺التزهيد في الدنيا: فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ، وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ. 🔸در اين خطبه ستمگرى زمانه را وصف كرده و مردم را به پنج دسته تقسيم مى فرمايد. همچنين در آن از زهد در دنيا سخن به ميان آمده است: (قسمت چهارم) 🔺روش برخورد با دنيا: بايد دنيا در چشم شما کم ارزشتر از تفاله برگ هايى باشد که با آن دبّاغى مى کنند (که بسيار بدبو و متعفّن و بى ارزش است) يا (بى بهاتر از) بقاياى قيچى شده پشم حيوانات باشد (که بر زمين مى ريزد و کسى به آن اعتنا ندارد). و از کسانى که پيش از شما بودند پند گيريد، قبل از آن که آيندگان از شما پند گيرند و اين دنياى پست و نکوهيده را رها کنيد زيرا کسانى را که از شما شيفته تر نسبت به آن بودند رها ساخت (و به عاشقان خود کم ترين وفايى نکرد). 🔹مى گويم(شریف رضی): بعضى از نادانان اين خطبه را به معاويه نسبت داده اند، ولى بدون ترديد اين خطبه از سخنان امير مؤمنان عليه السّلام است. «طلا كجا و خاك كجا آب گوارا و شيرين كجا و آب نمك كجا»؟ دليل بر اين مطلب سخن «عمرو بن بحر، جاحظ» است كه ماهر در ادب و نقّاد بصير سخن مى باشد، او اين خطبه را در كتاب «البيان و التبيين» آورده و گفته است: آن را به معاويه نسبت داده اند. سپس اضافه كرده كه اين خطبه به سخن امام عليه السّلام و به روش او در تقسيم مردم شبيه تر است. و اوست كه به بين حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقيّه، و ترس واردتر است، سپس مى گويد: «تا كنون چه موقع ديده ايم كه معاويه در يكى از سخنانش مسير زهد پيش گيرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب كند». ،🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش اول: بعثت پیامبر اکرم 🔸و من خطبة له (علیه السلام) عند خروجه لقتال أهل البصرة، و فيها حكمة مبعث الرسل، ثم يذكر فضله و يذم الخارجين: 🔺حكمة بعثة النبي: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ، فَقَالَ لِي مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ؟ فَقُلْتُ لَا قِيمَةَ لَهَا. فَقَالَ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا؛ ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ] بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً وَ لَا يَدَّعِي نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ. 🔸در سال ۳۶ هجرى به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين در سرزمين ذى قار، فرمود. (قسمت اول) 🔺آثار بعثت پيامبر اسلام: ابن عباس مى گويد: در ذى قار (شهر يا منزلى در نزديكى بصره) بر على عليه السّلام وارد شدم امام در حالى كه مشغول وصله كردن كفش خود بود رو به من كرد و فرمود: «ارزش اين كفش چه قدر است؟» گفتم: «بهايى ندارد (بسيار كم ارزش است)». فرمود: «به خدا سوگند! همين كفش بى ارزش، براى من، از حكومت بر شما بهتر است». مگر اين كه با اين حكومت حقّى را به پا دارم يا باطلى را دفع كنم (مبادا گمان كنى قيام من براى دفع طغيانگران بصره، به خاطر تحكيم پايه هاى حكومت بر شما بوده است.) سپس امام عليه السّلام (از خيمه) بيرون آمد و مردم را مخاطب ساخته فرمود: خداوند، محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) را هنگامى مبعوث کرد که هيچ کس از عرب کتاب آسمانى نمى خواند و ادّعاى نبوّتى نداشت (از دعوت انبيا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم) او مردم را تا سر منزل سعادتشان سوق داد و به محيط رستگارى و نجات رساند. نيزه هاى آنها صاف و (در مسير صحيح) پابرجا، و جاى پاى آنها محکم شد (قدرتشان تثبيت گشت و دشمن در برابر آنها تسليم شد.) 🔹خطبه در يك نگاه: حضرت اين خطبه را در شرايطى كه ياران خود را براى خاموش كردن آتش فتنه طلحه و زبير در بصره بسيج كرده بود، ايراد كرده است. امام عليه السّلام از يك سو قبل از ايراد خطبه آن جمله هاى تاريخى و فراموش نشدنى را به ابن عباس مى گويد، جمله هايى كه از روح بلند امام عليه السّلام و مقام والا و بى نظير او در عرفان و معرفة اللّه حكايت مى كند، حضرت مى گويد كه حكومت بر شما از اين كفش فرسوده و وصله خورده من نيز كم ارزش تر است، اگر به حساب عشق و علاقه به مقام و حكومت باشد، امّا اگر براى اقامه حق و ابطال باطل و سوق دادن جامعه به سوى سعادت و كمال بوده باشد، هدف مطلوب و دوست داشتنى من است. و سپس افكار مردم را همراه خودش به عصر جاهليت و زمان قيام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى برد و تلويحا اشاره مى كند كه مردم بار ديگر ارزشهاى جاهلى را زنده كرده اند و من بايد همان مسير رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را براى خاموش كردن فتنه ها و در هم پيچيدن افكار جاهلى سير كنم و حق را از درون باطل خارج سازم. در بخش ديگرى از اين خطبه به سرزنش گروهى از قريش كه سردمداران جنگ جمل بودند پرداخته و روشن مى سازد كه انگيزه اين آتش افروزان جنگ جز حسد و كينه توزى و دنيا پرستى نبوده است. ،🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش دوم: نبرد دائمی با باطل 🔸و من خطبة له (علیه السلام) عند خروجه لقتال أهل البصرة، و فيها حكمة مبعث الرسل، ثم يذكر فضله و يذم الخارجين: 🔺فضلُ علي: أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُ لَفِي سَاقَتِهَا حَتَّى [وَلَّتْ] تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا مَا [ضَعُفْتُ] عَجَزْتُ وَ لَا جَبُنْتُ، وَ إِنَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا فَلَأَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ. توبيخ الخارجين عليه: مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ، وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ وَ إِنِّي لَصَاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ كَمَا أَنَا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ، وَ اللَّهِ مَا تَنْقِمُ مِنَّا قُرَيْشٌ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ اخْتَارَنَا عَلَيْهِمْ فَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي حَيِّزِنَا فَكَانُوا كَمَا قَالَ الْأَوَّلُ: أَدَمْتَ لَعَمْرِي شُرْبَكَ الْمَحْضَ صَابِحاً وَ أَكْلَكَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرَا وَ نَحْنُ وَهَبْنَاكَ الْعَلَاءَ وَ لَمْ تَكُنْ عَلِيّاً وَ حُطْنَا حَوْلَكَ الْجُرْدَ وَ السُّمْرَا 🔸در سال ۳۶ هجرى به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين در سرزمين ذى قار، فرمود. (قسمت دوم) 🔺ويژگى هاى نظامى و اخلاقى امام على عليه السّلام: به خدا سوگند! من در دنبالِ اين لشکر بودم و آنها را به پيشروى وامى داشتم تا گروه طرفداران باطل، به طور کامل عقب نشينى کردند (و حقْ ظاهر و پيروز گشت). من در انجام اين وظيفه هرگز ناتوان نشدم و ترس به خود راه ندادم و هم اکنون مسير من (در حرکت به سوى جنگ جمل) نيز به سوى همان هدف است. به خدا سوگند! من پرده باطل را مى شکافم! تا حق از پهلوى آن خارج گردد. قريش از من چه مى خواهد؟ به خدا سوگند! هنگامى که کافر بودند با آنها جنگيدم و اکنون که منحرف شده اند باز با آنها مى جنگم (تا به راه خدا برگردند). من همان کسى هستم که ديروز (در غزوات اسلامى) در برابر آنان بودم، همان گونه که امروز نيز در برابر آنها هستم، (همان بازوى مرد افکن و همان شمشير ذوالفقار در اختيار من است). به خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمى گيرد، جز به خاطر اين که خداوند ما را از ميان آنها برگزيده است، ولى (با اين حال) ما آنها را در زمره خويش داخل کرديم، امّا سرانجام همان شد که شاعر گفته است: ـ «به جان خودم سوگند، هر صبح از شير خالص صاف نوشيدى و به قدر کافى از سر شير و کره و خرماى بدون هسته خوردى و از غذاهاى لذيذ به طور کامل بهره گرفتى. ـ و ما به تو عظمت بخشيديم، در حالى که بزرگ نبودى! و در اطراف تو با اسب و نيزه پاسدارى داديم (و نگهداريت کرديم، ولى تو قدر اين نعمت را نشناختى.)» 🔹برای شرح بیشتر به این آدرس راجعه فرمایید. ،🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش اول: ترس از جهاد 🔸من خطبة له (علیه السلام) في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج و فيها يتأفّف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد: 🔺أُفٍّ لَكُمْ، لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ، أَرَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً؟ إِذَا دَعَوْتُكُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دَارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ. يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حِوَارِي فَتَعْمَهُونَ [فَكَأَنَ] وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ. 🔸اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج در نهروان (و خاموش شدن فتنه آنان)، در سال ۳۸ هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيله كوفه» ايراد فرمود): (قسمت اول) 🔺نكوهش از سستى و نافرمانى كوفيان: نفرين بر شما! از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم! آيا زندگى پست دنيا را به جاى حيات (سعادت بخش و جاويدان) آخرت پذيرفته ايد؟ و در برابر عزت و سربلندى، بدبختى و ذلّت را برگزيده ايد؟ هنگامى که شما را به سوى جهاد با دشمن فرا مى خوانم، چشمانتان از ترس بى اختيار در حدقه ها دور مى زند، گويى وحشتِ از مرگ، هوش را از سرتان برده و مانند مستانى از خود بى خود شده ايد! سخنان مکرّر من به گوش شما فرو نمى رود (و در پيدا کردن راه صحيح زندگى) سرگردان گشته ايد و گويى عقل هاى شما از دست رفته و چيزى درک نمى کنيد! 🔹خطبه در يك نگاه: نفرين بر شما! چرا از شهادت مى ترسيد؟ اين خطبه سه موضوع مهم را تعقيب مى كند: ۱- بخش زيادى از اين خطبه بر محور تأكيد بر جهاد با دشمن و عواقب شوم ترك جهاد، دور مى زند. امام عليه السّلام در اين بخش از خطبه -كه قسمت عمده آن را تشكيل مى دهد- كوفيان را زير رگبار ملامت هاى خود مى گيرد و با تعبيرات تند و تكان دهنده، آنها را مورد سرزنش قرار مى دهد. اين بعد از آن است كه بارها از طريق ملايم و محبت آميز و مستدل و منطقى، آنها را براى جهاد با دشمن بسيج كرده، ولى اثر نبخشيده است. لذا بناچار از آخرين دارو -كه دارويى است بسيار تلخ و گزنده- كمك مى گيرد. گاه آنها را به افراد ديوانه اى تشبيه مى كند كه درك و شعور خود را از دست داده و سود و زيان خويش را تشخيص نمى دهند. و گاه آنها را به شتران سرگردانى تشبيه مى كند كه در بيابان از ساربان خود فاصله گرفته اند و انضباط معمولى را به كلّى از دست داده و سپس با هشدارهاى شديد نسبت به دشمن بى رحم و خونخوارى كه در انتظار آنها است سعى در بسيج آنان مى فرمايد. ۲- در بخش ديگرى از اين خطبه امام از عزم راسخ و اراده خود در پيكار با دشمن، سخن مى گويد خواه گروه بسيارى با او حركت كنند يا گروه كمترى. ۳- در آخرين بخش خطبه از حقوق متقابل امام و امّت سخن مى گويد. نخست به بيان حقوق امّت بر امام مى پردازد و در چهار جمله كوتاه اصول آن را بيان مى فرمايد و سپس در چهار جمله پر معناى ديگر از حقّ امام بر امّت سخن مى گويد. گويى امام مى خواهد تلخى سرزنش هاى نخستين اين خطبه را با شيرينى سخنان پايانى بياميزد و معجونى مناسب براى درمان درد سستى و تنبلى آنان فراهم آورد. ،🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
📚 نهج البلاغه: بخش دوم: اعتمادی به شما نیست 🔸من خطبة له (علیه السلام) في استنفار الناس إلى أهل الشام بعد فراغه من أمر الخوارج و فيها يتأفّف بالناس، و ينصح لهم بطريق السداد: 🔺مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيَالِي وَ مَا أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ. مَا أَنْتُمْ إِلَّا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ. لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ، تُكَادُونَ وَ لَا تَكِيدُونَ وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُكُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ. لَا يُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ سَاهُونَ. غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخَاذِلُونَ وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الرَّأْسِ. 🔸اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج در نهروان (و خاموش شدن فتنه آنان)، در سال ۳۸ هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيله كوفه» ايراد فرمود): (قسمت دوم) 🔺شما هرگز مورد اعتماد من نيستيد و شما هيچ گاه تکيه گاه مطمئنّى نمى باشيد، تا (در برابر دشمنان خونخوار و حيله گر) بتوان بر شما اعتماد کرد; و نه ياران قدرتمندى هستيد که در نيازها بتوان رو به سوى شما آورد. شما به شتران بى ساربان مى مانيد که هر گاه از يک طرف گردآورى شوند، از سوى ديگر، پراکنده مى گردند. به خدا سوگند! شما وسيله بدى براى افروختن آتش جنگ (ضدّ دشمنان) هستيد. نقشه هاى شوم و خطرناکى ضدّ شما کشيده مى شود، امّا شما طرح و نقشه اى در برابر آن نداريد، و پيوسته اطراف شما کم مى شود، (شهرهاى اطراف شما را مى گيرند و انسان ها را از بين مى برند) و شما به خشم نمى آييد، ديده دشمن (براى ضربه زدن به شما) به خواب نمى رود، در حالى که شما در غفلت و بى خبرى به سر مى بريد. به خدا سوگند! شکست براى کسانى که دست از يارى هم بردارند حتمى است. به خدا قسم! من گمان مى کنم، اگر جنگ سختى در گيرد و حرارت و سوزش مرگ به شما نزديک شود، از فرزند ابوطالب جدا مى شويد، مانند جدا شدن سر از بدن، که التيامى در آن نيست. 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌷 ‌‌ .❤️•|اللّٰهُم‌َعَجِل‌لوَلیِڪَ الفَࢪَج‌|•❤️ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07