eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.3هزار دنبال‌کننده
508 عکس
48 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا شود که درد مرا هم دوا کنی؟ با یک نگاه خاک مرا کیمیا کنی؟ آیا «علی» ز بحر کرم هیچ قطره‌ای کم می‌شود که گوشه چشمی به ما کنی؟! هرگز عجیب نیست گدا پادشه شود گر تو ز روی لطف نظر بر گدا کنی؟! @MohsenAlikhanySher
باید برای از تو سرودن وضو گرفت باید وضو که هیچ! کمی آبرو گرفت باید به دور هر چه سیاه است خط کشید باید به عشق حیدر کرار خو گرفت باید برای عرض ارادت به ساحتش از هر چه غیر حضرت مولاست رو گرفت دنیا پر از حکایتِ انبوه حیله‌هاست باید فقط ز دست علی جان سبو گرفت ذکر علی عبادت خاصان عالم است باید مدد برای سرودن از «او» گرفت یا علی مدد @MohsenAlikhanySher
مثنوی قدیمی «کلمات مقدس» چون‌که آدم از بهشت آمد زمين خوي او با خاک دنيا شد عجين از فراق حضرت حق شد ملول بر گناه خود ز جان و دل خجول اربعينْ‌سالي به زاري‌ها نشست دائماً شرمنده بودش از الست گريه‌ها مي‌کرد او از هجر يار ناله‌اش هفت آسمان را هم دچار خواب را فُرقت ز کف بربوده بود همچنان زاري، گره نگشوده بود در عجب بودند از زاري او جملگي افلاک هم در گفت‌وگو عاقبت شد حاصل آن لطف کريم سعي و کوشش‌های او ناشد عقيم حق فرستاد آن ملک وان دلگشا جبرئيل آن آيت وحي خدا 🌺🌺🌺🌺🌺 مژده ده اي آدم اي جَدُ البشر لُطْفُ حَقٍّ بِالْکَرَم قَدْ اِنْتَشَر ايزد منان بگفتا شاد باش از گلايه، از سرشک آزاد باش اشک را از ديده‌هايت پاک کن شور و مستي را تو بر افلاک کن بيش از اين با ناله‌هاي سوزناک هين! مکن اين سينه‌ات را چاک‌چاک صيقلي ده جان خود را چون پري دامنت از گريه‌زاري کن بري اين گره‌ها از جبينت باز کن ساز دل را با نوايش ساز کن سر به بالا گير، از دل کن دعا تا ببخشايد ستم‌ها را خدا 🌺🌺🌺🌺🌺 گفت آدم: من دعاها کرده‌ام! عذرها من پيش حق آورده‌ام! اربعين‌ْسالي به زاري‌ها گذشت دائما در اشک‌باري‌ها گذشت پس چرا سودي نبخشيده مرا؟ گوئي اکنون حق ببخشيده مرا 🌺🌺🌺🌺🌺 گفت جبرائيلِ پاکيزه سرشت سرنوشتت را خدا اين‌گون نوشت گر چه در اين سال‌هاي اضطرار گريه‌ها کردي تو بي حد و‌ شمار ليک آداب دعا در دست اوست راز هر آشفتگي در شست اوست اين چهل‌سالي که کردي گريه‌ها ناله‌ها و اشک‌ها و مويه‌ها؛ لطف خود را شاملت کرده خدا پرده‌ها برداشت از رمز دعا پرده‌ از چشمان تو برداشته نام‌هاي اولياء افراشته 🌺🌺🌺🌺🌺 یک نگاهي کن به ساق عرش او راز آداب دعا کن جست‌وجو آن اسامي مبارک را ببين هست عرش حضرت حق را نگين راه حل مشکلت با اين دعاست اين دعا غير از دعاهاي خداست بعد من اين ذکر را تکرار کن بر گشايش‌ها ز غم اصرار کن 🌺🌺🌺🌺🌺 ذکر حق را با "حميد" آغاز کرد با "محمد" ذکر را هم‌ساز کرد بند بعدي از دعا عالی بوَد حامي ذکر"علي"، "عالي" بوَد ذکر يا فاطر بحق "فاطمه" ذکر حق را او نباشد خاتمه ذکر يا "محسن" نباشد ذکر تام جز به همراه "حسن" خيرالانام اي که احسانت قديم است از قديم با "حسين" آمد صراط المستقيم 🌺🌺🌺🌺🌺 چون‌که آدم بند آخر را شنيد حالت بغضي عجيب آمد پديد بند آخر بندْ از بندش گشود سيل اشک از چشم او شد همچو رود گفت آدم اي امين وحي رب حالتم را گو چرا شد مضطرب؟ اشک از چشمان من لبريز شد قلب من از گریه حزن‌انگيز شد با "حسين" آمد غمي سنگين به جان گوئيا افلاک هم اندر فغان 🌺🌺🌺🌺🌺 در جوابش آن نکو وحي امين نکته‌اي را گفت با قلبي حزين بي‌جهت نبْود غمت از ذکر او گويمت اسرار آن را مو به مو اين حسين فاطمه، جان رسول ميوه‌ي عمر علي هست و بتول گفت پيغمبر: که او جان من است نور چشم و ماه تابان من است ليک ناپاکان ز بعد مصطفي نازنين رأسش ببرند از قفا قطره ‌آبي مي‌کنند از او دريغ نوک نيزه مي‌رود سر بي‌دريغ يک به يک ياران او پرپر شوند بعد رزمي آتشين بي‌سر شوند اهل او را مي‌بَرد دشمن به شام اي خدا منزل به منزل تشنه‌کام! چون‌که آدم اين ستم‌ها را شنيد لرزشي افتاد بر جانش چو بيد همچو مادر در عزاي طفل خويش گريه‌ها سر داد، دل شد ريشْ‌ريش فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتً فتابَ عَليهِ اِنَّه هو التَّوابُ الرّحيمْ (بقره /37) الهی یا حمید بحق محمد ؛ یا عالی بحق علی ؛ یا فاطر بحق فاطمه ؛ یا محسن بحق الحسن ؛ یا قدیم الاحسان بحق الحسین "صلوات الله علیهم اجمعين" @MohsenAlikhanySher
نشود سایه تو کم ز سرای وطنم می‌دهم بهر وطن خون سر و خون تنم وطنم زیر لوای تو و قرآن باشد نرود زیر سم و چکمه دشمن، وطنم آنکه فرمان دهد و رهبر ما هست تویی آنکه فرمان تو را هست خریدار، منم نگذارم وطنم دست اجانب افتد گرچه آغشته شود باز به خونم، کفنم تا که جمهوری اسلامی ایران باقی است هست آن پرچم خوش‌رنگ وطن، پیرهنم خاک بر سر کنم آن دم که نبینم رویت! زنده باش! ای همهٔ روشنی انجمنم! زنده باشی و ببینم رخ زیبایت را نشود سایه تو کم ز سرای وطنم @MohsenAlikhanySher
تا آخرین حجم نفس در سینه باقی است تا دامن میهن پر از یاس و اقاقی است من هم برایت خون خود را می‌فشانم اصلا مگر امنیت ما اتفاقی است؟ @MohsenAlikhanySher
در تنگنای حادثه‌ها دست ما بگیر... ای کشتی نشسته به دل‌های ما حسین 😢 @MohsenAlikhanySher
شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست روزی من زیارت ارباب آشناست دل می‌تپد به شوق زیارت هزار بار! تا مشهدالرضا فقط اذکار من «رضا»ست ارباب آشنا کرمش گُل نموده است ورنه زیارت حرمش سهم اغنیاست! ناشکری‌اش مگو که کرم خُلق و خوی اوست او میزبان خُرد و کلان، رعیت و گداست پیر و جوان به رأفت او دل سپرده‌اند آقای ما امامِ رضا معدن سخاست بر شعر من تو خرده مگیر ای فقیه دین! او بنده است یا نکند او خود خداست؟! مهمان‌نوازی و کرمش چون زبانزد است او را اگر «خدای کرم» خوانده‌ام، رواست! روزیِ خَلق دست رضا بوده از ازل! از ابتدای خلقت ما شکر او سزاست! رُکن و مقام و کعبه و اِحرام ما رضاست! سَعی صفا و مشعر و زمزم، رضای ماست! اصلا ببین رضایت حق در رضای اوست! اصلا کجا امام رضا از خدا جداست؟! هر کس مراد و مقصد او جای دیگریست شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست @MohsenAlikhanySher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق ما را شبانه می‌بردند به زور نیزه و با تازیانه می‌بردند به دست‌های نحیفش طناب می‌بستند عزیز فاطمه را آمرانه می‌بردند چرا رعایت پیری او نمی‌کردند؟ چرا امام مرا دشمنانه می‌بردند! ز دشمنان علی انتظار خیلی نیست مراد سلسله را وحشیانه می‌بردند... عبا به دوش ندارد امام ما، ای کاش! میان کوچه‌ و شب، مخفیانه می‌بردند مگر گناه امامم بجز سیادت بود؟! چگونه لشکریان بی‌بهانه می‌بردند؟! حرامزاده و خائن برای دشمنی‌اش از آسمان امامت نشانه می‌بردند غلام خانه نشست و به گریه با خود گفت: مرا به جای امامم چرا نمی‌بردند؟! تمام برکت خانه صفای صحبت اوست صفا و برکت ما را ز خانه می‌بردند... تمام زمزمه‌ام در رثای او این است: «امام صادق ما را شبانه می‌بردند...» @MohsenAlikhanySher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در جوار آقا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه‌السلام و در شام شهادت رئیس مکتب تشیع آقا جعفر بن محمدالصادق علیه‌السلام دعاگو و نائب‌الزیاره همه دوستان هستم. شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست روزی من زیارت ارباب آشناست دل می‌تپد به شوق زیارت هزار بار! تا مشهدالرضا فقط اذکار من «رضا»ست ارباب آشنا کرمش گُل نموده است ورنه زیارت حرمش سهم اغنیاست! ناشکری‌اش مگو که کرم خُلق و خوی اوست او میزبان خُرد و کلان، رعیت و گداست پیر و جوان به رأفت او دل سپرده‌اند آقای ما امامِ رضا معدن سخاست بر شعر من تو خرده مگیر ای فقیه دین او بنده است یا نکند او خود خداست؟! مهمان‌نوازی و کرمش چون زبانزد است او را اگر «خدای کرم» خوانده‌ام، رواست! روزیِ خَلق دست رضا بوده از ازل! از ابتدای خلقت ما شکر او سزاست! رُکن و مقام و کعبه و اِحرام ما رضاست! سَعی صفا و مشعر و زمزم، رضای ماست! اصلا ببین رضایت حق در رضای اوست! اصلا کجا امام رضا از خدا جداست؟! هر کس مراد و مقصد او جای دیگریست شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست @MohsenAlikhanySher
هدایت شده از احمد رفیعی وردنجانی
به نام خدا صلی الله علیک یا امام جعفر صادق بداهه ی شعرای حلقه ی ولایی زفرات شهرکرد(چهارمحال و بختیاری) تقدیم به ساحت آسمانی حضرت امام جعفر صادق(ع) دیده خونبار از غمِ آقا امامِ صادق(ع) است در همه هستی نوایِ یا امامِ صادق (ع)است امشب از چشم زمین و آسمان خون می‌چکد، تا سحر، ذکر لب زهرا (س) امام صادق (ع) است مکتب ما مکتب نور است و ایمان و امید عزت ما در دو عالم با امام صادق(ع) است شیعه می داند که عاشوراییان آزاده اند یادگار نسل عاشورا امام صادق(ع) است آن که مانده مثل عباس(ع) و حسین ابن علی(ع) بین جمع گرگ‌ها، تنها، امام صادق (ع) است حسرت و درد از در و دیوار می آید به گوش قلب دنیا خو گرفته با امام صادق (ع) است آن که عمری کشتی ایمان ما را ناخداست حضرت جانان ما مولا امامِ صادق(ع) است عالم دنیا و ما فیها کویری بیش نیست ما همه صحرا و دریاها امام صادق(ع) است آه این ،مظلوم که در کنج قربانگاه خویش تشنه لب جان داده،واویلا امام صادق(ع)است چاره غم‌های عالم دردمندان را بگو از سر اخلاص ذکر یا امام صادق(ع) است زنده بادا دفتر خوش‌خطّ عرفان و کتاب چیست مکتب؟ آنچه را گویا امام صادق(ع) است اربعین یک گوشه از میراث اهل عشق اوست میزبان کربلایی‌ها امام صادق(ع)است در دلِ کرب و بلای خویشتن در روضه ها هر نفس در ذکرِ یاجَدّا امام صادق (ع)است ترسی از روز جزا دارد کجا عاصی به دل؟ شافع روز جزای ما امام صادق(ع) است کی اسیر ظلمت دنیا شود دلداده اش رو سفید است آنکه هر دم با امام صادق(ع) است تا ابد ذکر لب غم دیدگان روزگار «یا امام صادق» است و «یا امام صادق» است سینه‌ی تاریخ دارد صد نشان از نام او مخزن و اسطوره‌ی تقوا امام صادق(ع) است میهمان دیگری دارد بقیعِ بی‌کران، چشمه‌ای که رفت و شد دریا امام صادق (ع) است در همه عالم به پا شد ماتم عظمی ولی در بقیع غربتش تنها امام صادق(ع) است "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود" آنکه دین گردید از او احیا امام صادق (ع)است گو نباشد نا امید از جنت المأوا کسی عهده دار روز حشر آقا امام صادق(ع) است روز محشر که خلایق می کنند از هم فرار در شفاعت پرچمش بالا امام صادق(ع)است شیعیان غمگین نباشید از حساب روز حشر کارهای ما حسابش با امام صادق(ع) است بداهه سرایان؛ خانمها؛آرزو علیدوستی_آسیه ارزانی_خاطره شیوندی آقایان:مهدی طهماسبی_محسن علیخانی_سیدهادی حسینی_سیدمرتضی هاشمی_مرتضی کریمی_مجتبی رمضانی _احمد رفیعی وردنجانی_
آن که عمری کشتی ایمان ما را ناخداست حضرت جانان ما، مولا امامِ صادق است عالم دنیا و ما فیها کویری بیش نیست ما همه صحرا و دریاها امام صادق است
امام صادق ما را شبانه می‌بردند به زور نیزه و با تازیانه می‌بردند به دست‌های نحیفش طناب می‌بستند عزیز فاطمه را آمرانه می‌بردند ز دشمنان علی انتظار خیلی نیست که پیر سلسله را وحشیانه می‌بردند... عبا به دوش ندارد امام ما، ای کاش! میان کوچه‌ و شب، مخفیانه می‌بردند مگر گناه امامم بجز سیادت بود؟! چگونه لشکریان بی‌بهانه می‌بردند؟! غلام خانه نشست و به گریه با خود گفت: مرا به جای امامم چرا نمی‌بردند؟! تمام برکت خانه صفای صحبت اوست صفا و برکت ما را ز خانه می‌بردند... تمام زمزمه‌ام در رثای او این است: «امام صادق ما را شبانه می‌بردند...» @MohsenAlikhanySher
قم با وجود حضرت معصومه قم شدست ورنه کویر خشک کجا؟ شهر قم کجا؟! @MohsenAlikhanySher
اینجا کسی که باز لبش بر شکایت است بر سفره‌ای نشسته که تا بی‌نهایت است ما بندگان جود حسن تا قیامتیم رنگین کمان چهره‌ی ما از خجالت است زهرا، حسن، حسین و علی، مصطفی... همه! این خانواده عادتشان بر کرامت است در پیش مجتبی که کسی بی نصیب نیست! آقای ما، خدای کرم! با عنایت است! هر کس که از دو دست حسن بی‌نصیب شد توفیق او کم است اگر کم سعادت است شایسته نیست پیش حسن التماس‌ها «در حضرت کریم تمنا چه حاجت است» پ.ن: ۱. مصرع آخر تضمین شعر حضرت حافظ است: ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در حضرت کریم تمنا چه حاجت است؟! ۲. «حضرت» به معنای «حضور» است. @MohsenAlikhanySher
شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست روزی من زیارت ارباب آشناست دل می‌تپد به شوق زیارت هزار بار! تا مشهدالرضا فقط اذکار من «رضا»ست ارباب آشنا کرمش گُل نموده است ورنه زیارت حرمش سهم اغنیاست! ناشکری‌اش مگو که کرم خُلق و خوی اوست او میزبان خُرد و کلان، رعیت و گداست پیر و جوان به رأفت او دل سپرده‌اند آقای ما امامِ رضا معدن سخاست بر شعر من تو خرده مگیر ای فقیه دین! او بنده است یا نکند او خود خداست؟! مهمان‌نوازی و کرمش چون زبانزد است او را اگر «خدای کرم» خوانده‌ام، رواست! روزیِ خَلق دست رضا بوده از ازل! از ابتدای خلقت ما شکر او سزاست! رُکن و مقام و کعبه و اِحرام ما رضاست! سَعی صفا و مشعر و زمزم، رضای ماست! اصلا ببین رضایت حق در رضای اوست! اصلا کجا امام رضا از خدا جداست؟! هر کس مراد و مقصد او جای دیگریست شکر خدا که مقصد من مشهدالرضاست @MohsenAlikhanySher
ما داغ به دل از آتش غم داریم در سینه خود طاقت ماتم داریم این بار ولی خدا بیا رحمی کن... از دار جهان مگر غمی کم داریم؟!😢 @MohsenAlikhanySher
این «حادثه» ای اجل! نخواهد افتاد زهری ز تو در عسل نخواهد افتاد تا سید علی خامنه‌ای رهبر ماست در کار وطن خلل نخواهد افتاد @MohsenAlikhanySher
تو عاشق خدمت و رشادت بودی از اول راه باسعادت بودی از گریه عاشقانه‌ات فهمیدیم... عاشق شدی و مرد شهادت بودی @MohsenAlikhanySher
در عمق گلو بغض پیاپی دارم یک ناله سوزنده‌تر از نی دارم «سردار» فقط در نظرم می‌آید حس سحر دارم😭 @MohsenAlikhanySher
رسید فصل بهار و وصال او نرسید خزان به طعنهٔ تلخش به بغض ما خندید رسید موسم گل‌ها ولی دلم خون است به جای خنده گل، داغ نوبرانه رسید تمام فکر من این است اگر نیامد یار چرا بدون رخ او گل از گیاه دمید؟! چرا به باغ و گلستان نوای بلبل مست به شوق می‌دهد اصلا نوید و مژده عید؟! چه بغض تلخ و گلوگیر و خانمان‌سوزی است! نشسته کنج گلویم! گرفته راه امید! شکست بغض من آخر ز داغ هجرانت ز دیده اشک فراقت به روی گونه چکید بهار آمده اما بهار، یعنی «تو»... «چه بی‌نشاط بهاری که بی رخ تو رسید» پ.ن: مصرع آخر از هوشنگ ابتهاج است. @MohsenAlikhanySher
انتظار فرجش مایه دلداری ماست گر چه غیبت همه از فرط گنهکاری‌هاست غصه اینجاست که در اوج گرفتاری‌ها همگی غافل و او فکر گرفتاری ماست گره افتاده به کارش، به خداوند قسم! همه از ماست که بر ماست که آقا تنهاست انتظار فرج این نیست که اشکی ریزی اینکه یک گوشه نشینی به تماشا زیباست؟! اینکه حتی غم او گوشۀ ذهنت هم نیست یا دلت در طلب ماه رخش نیست، رواست؟ یا که مشغول به دنیا و هیاهو باشی یا که گوشت به در غیبت او نیست! سزاست؟! و ندانی و نپرسی که در این شهر شلوغ دیر شد آمدنش! وصل چه شد؟ یار کجاست؟! اینکه اندیشه کنی یار به ما محتاج است ساده‌لوحی است! نفهمیدن غم‌هاست! خطاست!! چاره در گریه اگر بود که او می‌آمد «به عمل کار برآید» که عمل شرط دعاست @MohsenAlikhanySher
تا آخرین حجم نفس در سینه باقی است تا دامن میهن پر از یاس و اقاقی است من هم برایت خون خود را می‌فشانم اصلا مگر امنیت ما اتفاقی است؟ @MohsenAlikhanySher