eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.2هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
72 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم_المحسن: @Bisimchi_hojaji #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
-☁️🌿
گفتـی‌که‌به‌دل‌شکـستگان‌نزدیکی.. مانیـزدلِ‌شکـسته‌داریم‌یـارب...!
-میگفت: شهادت‌هدف‌نیـســت ... ! هدف‌اینکـه‌عَلَمِ‌اسلام‌رو‌بــه اسم‌امـٰام‌زمان‌«عج»‌بالا‌ببریــد حالـا‌اگـه‌وسط‌این‌راهٔ‌شهـیدشـدید فدائ‌سرِاسلــام!'
گناهڪـارۍڪہ‌بعد‌از‌گنـاه بہ‌ترس‌و‌اضطراب‌میوفتہ بہ‌نجـات‌نزدیڪتره تا ڪسۍڪہ‌اهل‌عبـادتہ،‌‌ امـا‌از‌گناه‌نمۍترسہ ! ‌بہ‌هم‌ریختگۍ‌بعد‌از‌گنـاه، نشونہ‌یہ‌وجدان‌بیداره |⛏|
یه‌جـٰآنوشته‌بود یك‌مقآم‌روحیست ! دنبـٰآلِ‌گلولہ‌خوردن‌نبـآشید .. رآستم‌میگفت 🌿
شهید متولد چه تاریخی بودند؟ ۲۲ دی ماه ۱۳۷۸ بیستو دو سالشون بود چگونه با هم آشنا شدید؟ ما هیچوقت همدیگه رو ندیده بودیم با اینکه توی یه محله زندگی‌ میکردیم اولین باری که دیدمش همون روز خواستگاری بود محمد خودش همیشه می‌گفت واقعا برام عجیبه که چرا من اینهمه سال تورو ندیدم روز خواستگاری اولین دیدارمون بود
ببخشید مراسم ازدواجتون چطور برگزار شد؟ زمان عقدمون محمد آموزشی مشهد بود برای کارای عقد یه هفته بهش مرخصی داده بودند ما تا کارای خونگیری رو انجام دادیم یه هفته تمام شد محمد یه روز قبل رفتنش به محل خدمتش رفت به محضر و کاراشو انجام داد و روز بعدش من به همراه خانوادم رفتم عقدمون رو هم جشن نگرفتیم زمانی که میخواستیم مراسم ازدواج برگزار کنیم اوج کرونا بود محمد اصلا راضی نبود بخاطر خوشی یه شبه خیلیا این بیماری رو مبتلا بشن به من گفت می‌دونم دوست داری این مراسم برگزار بشه ولی الان شرایطش نیست باید به فکر بقیه هم باشیم این شد که ما بجای گرفتن مراسم عروسی قرار شد بعد از اینکه کرونا کمتر بشه بریم حرم امام رضا (ع) و بجای هزینه ی اضافه مراسم ازدواج ما همه زندگیمون تکمیل کردیم
ملاک همسر آینده شون چی بوده؟ به من همیشه میگفتن دنبال یه دختر خوب و محجبه بودن ملاکش بیشتر روی حجاب و چادری بودن بود و اینکه خانواده خوبی داشته باشه
وقتی جهیزیه می‌خریدید، چیز خاصی راجع به اینکه تولید داخل باشه یا خارج نگفته بودند؟ در این مورد نه چیزی نگفتن اما قطعا تولید داخلی رو حمایت میکردن
آقا محمد تو کارهای خونه بهتون کمک می‌کردند؟ محمد آنقدر فروتن بود و تو کارها بهم کمک میکرد و می‌گفت نمی‌خوام اذیت باشی لباسشو همیشه خودش می‌شست با اینکه ماشین لباسشویی هم داشتیم اما می‌گفت این کار اساسی هست و خودش اتو میکرد و تا میزد و می‌گذاشت تو کیفش حتی من یادمه یک بار غذام سوخت محمد خودش بلند شد رفت و از اول آشپزی کرد هیچوقت ندیدم کسی بتونه مثل محمد آنقدر مهربون باشه که هم بره سرکار هم خسته موند بیاد کارا‌ی خونه رو انجام بده