eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.2هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم_المحسن: @Bisimchi_hojaji #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
نظرشون راجع به فضای مجازی چی بود؟
می‌گفت خوبه ولی باید درست استفاده کنی باید گول بعضی سایتها و بعضی برنامه ها رو نخوری
ملاکشون برای انتخاب دوست چی بوده؟
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
ملاکشون برای انتخاب دوست چی بوده؟
علی دوست آنچنانی نداشت شاید ده نفر اون اون هم از همکارانش بودن زمانی که برای کادر مرزبانی وارد شدن باهم دوست شدن علی خیلی کم رو بود به سختی با کسی دوست میشد
راجع به غذا خوردن نظر خاصی نداشتن؟منظورم این که مثلا شهید حججی زود دست از غذا می‌کشیدن و می‌گفتن باید جلوی نفسمون رو بگیریم یا شهید عباس بابایی یه سیب رو مثلا می‌دیدن، سبحان الله می‌گفتن یا مثلا شهید محمدرضا دهقان امیری اوایل بادمجون نمی‌خوردن ولی بعداً تو جبهه سوریه اگه اشتباه نکنم، به دوستاشون میگفتن برای مقابله با نفس، بادمجون درست کنن
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
راجع به غذا خوردن نظر خاصی نداشتن؟منظورم این که مثلا شهید حججی زود دست از غذا می‌کشیدن و می‌گفتن بای
اگه دقت کرده باشین به عکسهاش خیلی لاغر بودن دلیلش هم کم غذا خوردنش بود همیشه نصف یک نفر غذا میکشید ومیگفت کم بخور همیشه بخور تا سالم بمونی وناشکری هم نمی‌کرد هر غذایی رو میخورد جز بادمجان که آن هم حساسیت داشتن
میشه لطفاً بگین معیارشون برای ازدواج چی بود مثلاً محجبه و چادری بودن و...
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
میشه لطفاً بگین معیارشون برای ازدواج چی بود مثلاً محجبه و چادری بودن و...
می‌گفت چادر حجاب کامل هست چه بهتر که چادری باشه ولی حالا کسی که چادر هم نمی پوشه باید حجابش طوری نباشه که جلب توجه کنه باید لباسی بپوشم که کامل تمام بدن رو بپوشونه
راجع به امام زمان (عج) و فرج چی می‌گفتن؟
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
راجع به امام زمان (عج) و فرج چی می‌گفتن؟
غصه میخورد می‌گفت آقا جان یعنی ۳۱۳ یارتان در دنیا کامل نشده چقدر غریب و تنهایی بمیرم برای قربتت آقا جان
راجع به شهادت حرف می‌زدن؟
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
راجع به شهادت حرف می‌زدن؟
حرف که نه ولی یک بار در مرخصی بود یکی از دوستاش بهش زنگ زد گفت که یکی از بچه ها پاش رفته رو مین پاهاش ودستاش قطع شده اول علی ناراحت شد من هم خیلی ناراحت شدم وگریه کردم اما در جواب ناراحتی من گفت مامان خدا یک جان به هر انسانی داده چه بهتر که در راه خدا بره چه مرگی بهتر از شهادت