محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
#پروفایل🌱 #محسن_حججی🌹
💔🍂
« سلامت تن زیباست
امّا پرندهٔ عشق🕊
تن را قفسے مےبیند
که در باغ نهاده باشند🍃
و مگر نه آنڪه گردن ها را باریڪ آفریدهاند💔
تا در مقتل ڪربلاے عشق آسان تر بریده شوند💔😔
و مگر نه آنڪه از پسر آدم
عهدے ازلے ستاندهاند❤️
ڪه حسین {ع} را از سر خویش
بیشتر دوست داشته باشد💔🍂
#کربلا
#شهید_محسن_حججی
🖤
سلام شما فرستادید:
سلام بنرتونو بفرستین تا برای حمایت بزارم کانالمون
چشم خدا خیرتون بده
#بِسمالرَّبالشهداوالصدیقین
ولۍ اگه شهید بشین
تابوتتون بھ بوسه آسید علۍ
متبرک میشھ ...!
#قشنگنیس(:
سلامدوستعزیز....
میخوایدرمورد شهید حججی اطلاعات داشته باشی..؟
میخوایزندگینامهشروبدونی؟
دوست داری گوشه ای از فرمایشات ایشون داشته باشی...!؟
میخوایکهپروفایلشهید حججی روداشته باشی؟
نگرانیندارهکه....!!
بیااینجا
کهپرازاینچیزادرموردرفیقشهیدتآقا محسنه😍؛
#پروفایل
#استوری
#زندگینامه
#گوشهایازفرمایشاتایشان
و.........
پسسریعبیااینجاکهجاتخیلیخالیه...😍
#قدمتون_روی_چشممون👇🏻👇🏻
╔═════ஜ۩۞۩ஜ═════╗
@Mohsendelha1370
╚═════ஜ۩۞۩ஜ═════╝
4_5999187826309071240.mp3
4.8M
مداحی شهید حججی❤️😔
#حتما_گوش_کنید
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
#معرفی_نامه_شهید_حججی قسمت دوم : خوانواده✨ پدرش محمدرضا در ابتدا بنا بود. بعد ها تاکسی خرید. در جب
#معرفی_نامه_شهید_حججی
قسمت سوم: تحصیلات📗🖇📝
شهید حججی در دبیرستان، رشته ی کار و دانش را انتخاب می کند، هنرستان شهدای فرهنگی نجف آباد، رشته برق
.
دانشگاه ورودی سال ۸۷ قبول می شود؛ مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه ی اصفهان، در رشته ی تکنولوژی کنترل.
فوق دیپلمش را که می گیرد، درس را کنار می گذارد و می رود به سربازی.
#نشر_دهیم..
#معرفی_نامه_شهید_حججی
قسمت چهارم: ازدواج 💍💞
در دوران مدرسه شهید حججی از طرف موسسه شهید کاظمی به اردوی راهیان نور می رود. بعد از برگشت جذب موسسه می شود. پدرش هم با دیدن مدیر موسسه و بچه های آنجا رضایت می دهد. (۸۵/۱۲/۱۷ تاریخ ورود به موسسه).
بعد از برگشت از سربازی با خانمی آشنا شد که در موسسه شهید کاظمی فعالیت داشت. محسن به همراه دوستش در کتاب شهر مسولیت نمایشگاه کتاب را به عهده داشت. خانم زهرا عباسی در غرفه ی خواهران کار می کرد که محسن دلبسته ی او شد.❣
شهید حججی قضیه را با مادرش در میان گذاشت و پدر او هم به خاطر اعتمادی که به پسرش داشت برای او به خواستگاری می رود.
خانواده عباسی تنها دو دختر دارند و همان اول پدر خانم محسن شرط می کند که دامادش باید مثل پسرش باشد. مادر زهرا هم در کتاب شهر او را می بیند و به وصلت شان رضایت می دهد.
شهید حججی در تاریخ ۹۱/۸/۱۱ در سن ۲۱ سالگی با این خانم ازدواج می کند.😍
#نشر_دهیم..
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
چگونه توفیق شهادت پیدا کردی ؟ 🌱از آنچه دلم میخواست گذشتم ... #شهید_محسن_حججی #اللهمالرزقناشهادت
تو "مراعات" نکن
نیست "نظیر" تــو کسی ...
خنده ات توی غزل
لطف "جنـاسی" دارد ...
#رسول_مختاری_پور
#شهید_محسن_حججی
🌻تا تو نگاه میکنی
کارمن آه کردن است🌻
🌷ای به فدای چشم تو
این چه نگاه کردن است🌷
شهید #علی_امرایی
شهید #محسن_حججی
🔴چرا بین اینهمه شهید سرجدا، نام شهید حججی اینقدر درخشید؟
⭕️ شهید حججی از اول شهید حججی بود!
#استاد_پناهیان:
💠خیلیها در این چند روز از بنده سؤال کردند که «چرا شهید حججی یکدفعهای اینقدر خوشنام شد؟» خیلیها بودند که در این مسیر بهشهادت رسیدند و سر از بدنشان جدا شد، اما چرا نام شهید حججی اینقدر درخشید؟
💠ایشان از یک خانوادۀ ریشهدار و مذهبی بود، در میان بستگان درجۀ یک ایشان 9عالم حوزوی وجود دارد، و انگار تمام عصارۀ آن فضائل در این پسر جمع شده بود.
💠شما در آینده، بیشتر با شهید حججی و زندگی او آشنا خواهید شد. این آغاز ماجراست، خدا حرفهایی دربارۀ شهید حججی با ما دارد! ایشان یک #ابراهیم_هادیِِ دیگری برای این زمان است!
💠 از جوانها تقاضا میکنم، زندگی شهید حججی را مرور کنند. زندگی شهید حججی بیشتر از شهادتش درسآموز است. شهید حججی باطن داشت! شب و روز نمیشناخت، اهل اردوهای جهادی بود. اهل رسیدگی به فقرا بود!
💠باید از او پرسید: «شما بهعنوان یک جوان 20ساله چرا اینقدر احساس مسئولیت میکنی که به فقرا سرکشی کنی؟! آیا سیاستمداران و مدیران این مملکت بهاندازۀ تو احساس مسئولیت میکنند؟!»
💠شهادت شهید حججی تازه آغاز ماجراست، بیخود نیست که دلِ این ملت را تکان داده است! تا سالیان سال، سخن از شهید حججی خواهید شنید. این کار خدا بود که عاشقیِ این جوان مجاهد را رسوا کند؛ چون واقعاً میتواند الگو باشد. فقط نور وجودش نیست که اتمام حجت میکند، زندگینامهاش بیشتر غوغا خواهد کرد.
💠بگذارید کسانی که از نزدیک با ایشان زندگی کردهاند، کتاب خاطرات این شهید و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و رسیدگی ایشان به محرومان را بنویسند و شما مطالعه کنید تا ببینید که ایشان چگونه زندگی کرده است!
💠برخی از شهدا هستند که یکشبه راه صدساله را طی میکنند؛ مثل حرّ و زهیر. اما برخی از شهدا هستند که زندگینامههای پررونقی دارند؛ مثل حبیببن مظاهر و مسلمبن عوسجه. شهید حججی از اول شهید حججی بود. ایشان یک زندگی زیبا پشت سر شهادتش دارد.
💠وقتی زندگینامۀ ایشان منتشر شود، تازه معلوم خواهد شد که چرا چشمهای پرنفوذ او اینقدر بر دلها اثر گذاشت و چرا دیدههای نافذ او اینقدر دلها را تکان داد؟
• • • 🏴
[ #زیارتنامه ]
[ #حضرتزهرا(سلاماللهعلیها) ]
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ
أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيبا
#السلامعلیڪیاانسیةالحورا🖤
.
:: دلم برای منطقه جنگی تنگ شده
برای سفر های یک هفتهای کنار شهدا ...
.
:: همه خستهایم
از نفس / شیطان / گناه / شهوت / امتحانها / رفتارها / اخلاقها
:: همه کم آوردیم
تو رفاقتها / عبادتها / سیر و سلوکها / بصیرتها / ولایت پذیریها
شاید شما هم مثل من دلتون یه خمپاره ۶۰ بخواد
یه تیر مستقیم وسط پیشونی
یا یه بدن تیکه پاره و گمنام ...
.
اما، باید استقامت کرد و ادامه داد، با همهی ناراحتیها، خستگیها
انشاالله اگر درست بریم مسیر رو، یقین کنیم به وقتش مارو هم میخرن و میبرن ...
.
فقط وصیت نامه اصلی شهدا یادمون نره
ولایت پذیری / بصیرت ... ولا غیر ...
.
راستی، یه چیز دیگه
دلم خیلی برای حاج قاسم تنگ شده ...
.
شما هم اسمش هنوز میاد، بغض میکنید ؟
شادی روح همه شهدا #صلوات
" بسم رب الشهداء و الصدیقین "
عملیات سختی را پشت سر گذاشتیم.
محسن و گروهشان شب کولاک کردند.😍 اکثر شلیک هایشان به هدف خورد.
حاج قاسم برای آن شب تعبیر "لیلة الفتوح"✌ را به کار برد.
وقتی از خط برگشتیم، بچههای نیشابور روی دست گرفتندمان.
میان این خوشحالی و بالا پریدن ها، محسن گوشه ای ایستاده بود و تسبیح میچرخاند.
صدایش زدم: " مرد حسابی!😐 همه با دمُشون گردو می شکنن، تو چرا هیچ حسی نداری؟!😕
بی تفاوت گفت: "من کاری نکردم که بخوام ذوق کنم! همه این ها کار خدا بود؛😊 من دارم شکرش رو به جا میارم که ما رو قابل دونست به دست ما انجام بشه."🙏
برگرفته از کتاب #سربلند
صفحه ی ۲۷۱
تصویری از "شهید حاج قاسم سلیمانی" در لباس خادمی امام رضا ( علیه السلام ) #انتقام_سخت
#معرفی_نامه_شهید_حججی
قسمت هفتم : اعزام اول به سوریه
شهید حججی دوبار به سوریه اعزام شد✌️
دفعه اول در سال ۱۳۹۴ اعزام می شود. آن هم با کلی دعا و التماس و دنبال کار دویدن!
اما از قضیه اعزام و گریه هایش برای جاماندن فقط همسرش خبر داشت. البته پدر خانم و مادر خانمش هم بعدا در جریان قرار می گیرند.
شب قبل از اعزام به خانه ی پدرش رفت و به مادرش گفت که ماموریت دارد به رزمایش دوماهه برود ؛ رزمایش لب مرز است و گوشی هایشان را می گیرند برای همین فقط مدتی که تهران است می تواند زنگ بزند. موقع خداحافظی در گوش پدرش گفت که قرار است به سوریه اعزام شود. پدر، مات و مبهوت خودش را کنترل می کند که کسی بو نبرد.
در اعزام اول به سوریه به خاطر برخورد موشک به تانک شان کمی از دست او که سپر صورت می کند می سوزد و در اثر موج انفجار از شنوایی اش هم کم می شود💔
#معرفی_نامه_شهید_حججی
قسمت: هشتم: تولد علی پسر شهید👶🏻
درست همان موقع ها که اسم شهید حججی را در لیست اعزام به سوریه می نویسند، همسرش زهرا حالت تهوع پیدا می کند.
زهرا خانم آزمایش می دهد و جواب تست مثبت می شود. او از جواب مثبت ناراحت و محسن خوشحال......😃😟
شهید حججی به همسرش سفارش می کند که کسی از قضیه بچه چیزی نفهمد چون ممکن است مانع اعزام او شوند.
دوهفته بعد به شهید حججی خبر می دهند که فردا اعزام می شود. البته این اولین اعزام شهید به سوریه بود که ۴۵ روز طول می کشد.✌️
فرزند شهید، علی حججی در ۲۴ /فروردین/۱۳۹۵ به دنیا آمد.
🥀
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
بسم الله النور، النور
به: انیسالنفوس، شمسالشموس، مولا علیابن موسی الرضا(ع)
از: غلام رو سیاه، گنهکار
سلام آقای خوبم
از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی میگذرد و حال که در صحن و سرایت هستم سر تا پا شوق و شعف دارم.
یادم هست دفعه قبل خواستههای زیادی از شما داشتم؛ الآن که خوب فکر میکنم به همه خواستههایم رسیدهام؛ شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... ممنونم آقای خوبم، ممنون.
دو روز پیش که با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمیشود؛ همه اینها را از کرم و بزرگی شما میدانم.
مولای من، با ورود به سپاه دریچهای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذتهای دنیوی هر آنچه که باید میچشیدم را چشیدم.
حال، بیصبرانه مشتاق چشیدن لذتی اخروی هستم، لذتی که نهایتش رضای خداست.
یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسیبن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جوادالائمه قسم، تو را به خواهر گرامیات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید.
آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم.
فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضا کن.
امشب شام دوشنبه است؛ میگویند دوشنبهها و پنجشنبهها پرونده اعمال ما میرود دست صاحبمان ولی عصر(ع).
آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادتنامهام را با امضای خودت مزین کن.
آرزو دارم امشب پروندهام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضا میکند.
گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم
ضامنم باش ای رضا
مانند آهو دِه پناهم
آقای من
مرا از درگاهت ناامید نکن
الهی رضاً به رضاک
لامعبود سواک
دوشنبه/ سه شنبه 6/5/94
حرم امام رضا(ع)/ رواق الاجابر
01:34 بامداد