و یڪ خاطࢪھ ⇩

خاطره قشنگی که از امیرم دارم اینه که یه روز مامانم خونه ما بود و مشغول نماز و ذکر گفتن بعده اینکه نمازش تموم شد امیر با یه لحن محترمانه و صمیمی گفت عزیز یه چیزی میگم بهت از من قبول کن مامانم گفت جانم بگو امیر گفت وقتی تسبیح حضرت فاطمه زهرا رو میگی با بند بند انگشتات بگو‌نه با تسبیح چون ما وقتی خاک‌میشم این بند انگشتا با ماست و شهادت میدن اون دنیا

سر فریضه دینی مقید بود همیشه سربه زیر و متواضع بود دروغ نمیگفت و با احترام و خوش رویی با همه برخورد میکرد تا جایی که میتونست با مهربانی امر به معروف میکرد طوری که دلی نشکنه و ابروی مومنی نریزه همیشه سرش توی کتاب بود هر وقتی که میرفتم اتاقش می‌دیدم داره نوحه گوش میده خصوصا نوحه قتلگاه عاشق امام حسین و دخترش حضرت رقیه بود هر زمانی که میدید من ناراحتم میگفت مامان برو در خونه خانوم رقیه گر دختری برای پدرش ناز کند گره از کار خلق خدا باز کند

#حتما_این_کلیپ_را_ببنید موضوع شهادت محسن حججی

بࢪادࢪم •چھ دیدے دࢪ قتلگاھ ڪھ این چنین ڪࢪدند و دم نزدے •چھ دیدۍ ڪھ ؟ڪتڪ ها و ڪنایھ و بۍحࢪمتۍ شان ࢪا تحمݪ ڪࢪدے ○اینها معجزھ عشق است نھ ؟ دࢪست فهمیدم عاشق بودے و عاشقۍ ڪࢪدی و دࢪ آخࢪ عاشق ڪࢪدے ○خدا هم عاشق تو شده بود نمیدانم دࢪد ڪشیدے یا آنقدࢪ غرق عشقت بودے ڪھ چیزے ࢪا دࢪڪ نڪࢪدے •اما این ࢪا میدانم ڪسۍ ڪھ دࢪ بࢪابࢪ این ࢪفتاࢪ ها ڪم نیاوࢪد یعنۍ جایش خوب بوده یعنۍ دࢪ آغوش اࢪباب و بودے و مادࢪ ڪناࢪت بࢪایت مادࢪے ڪࢪده •نوش جانت و گواࢪاے وجودت همنشینۍ با پیامبࢪ و اولادش #عزیز_بࢪادࢪم

تو بھ جاے خوبۍ ࢪسیدے با ڪاࢪشان خواستم لعنت بفࢪستم بھ حࢪامزادگان یاد یھ چیز افتادم حاج مهدے ࢪسولۍ میخونھ یھ باࢪ حضرت علۍ ع ࢪو میبࢪن مسجد و بۍ حࢪمتا مولا ࢪو ࢪوے دو زانو گذاشتن شمشیࢪ ࢪو گࢪدنشون گذاشتن حضࢪت زهࢪا س میان و این صحنھ ࢪو میبینن میفࢪمایند ولله شڪایت میڪنم حضࢪت علۍ یھ نگاه میندازن میگن سلمان بࢪو نزاࢪ فاطمھ نفࢪین شون ڪنھ و خانم میگذࢪن و نفࢪین نمیڪنن

دࢪ حد این عزیزان نیستم ولۍ از نفࢪین منھ حقیࢪ گذشتھ خدا خودش هم عادݪھ و هم آگاه میدونیم ڪھ ࢪوز دادࢪسۍ هست و بھ حساب همھ ࢪسیدگۍ میشھ

آن ࢪوز ڪھ این شهیدامون و محسن حججیا با اقتداࢪ ڪناࢪ ﴿ڪشتۍ نجات﴾ اࢪباب دلها و بۍ بۍ زینب قدم بࢪمیداࢪن و ࢪوسفیدن اون حࢪامۍ ها به حسابشون ࢪسیده میشھ بالاتࢪ از این تنبیھ چیزۍ نیست خدا انتقام خون بھ ناحق ࢪیختھ شده شهیدامون ࢪو میگیࢪه ازشون ࢪنج و عذاب نتیجھ حقیقۍ و طبیعۍ ڪاࢪشونھ ڪھ دࢪ اون گࢪفتاࢪن

#شهیدانه‹. میگفت‌در‌عالم‌رویا؛ به‌شهیدگفتم! چرابرای‌ما‌دعا‌نمیکنید که‌شهید‌بشیم...؟! میگفت‌ما‌دعا‌میکنیم براتون‌شهادت‌مینویسن‌ . . ولی‌گناه‌میکنید‌. پاک‌میشه.!!💔 -حاج‌حسین‌یکتا🌿

#پیام‌_شما سلام حالم خوب نیس لطفا یه رزق شهیدایی 🖤 سلام چشم🌱 #شهیدابراهیم‌هادی ابراهیم همیشه می‌گفت : تا وقتی که زمانِ ازدواجتون نرسیده دنبال ارتباط کلامـے با جنس مخالف نرید ، چون آهسته آهسته خودتون رو به نابودۍ می‌کشونید! فضا فضای مجازی است، ولی نامحرم ، نامحرم واقعی ! برایش تک تک حرف‌ها و شکلک‌ها حقیقی است ، روی قلبش اثر می‌گذارد🚶🏻‍♂.. #رزق_شهدایی

#پیام‌_شما سلام ساعَدَکُم الله💐 میشه چندتا رزق بدین هرچی که بود🙏🏻 سلام بفرمایید ✨ #بدون‌تعارف .. هر گناهی یه اثر خاص‌ داره .. مثلا بعضی از گناه‌ها نعمت‌ها رو ازمون‌ می‌گیرن، حال‌ خوب‌ رو می‌گیرن، اشک برای سیدالشهدا رو می‌گیرن، آدمای خوب‌ رو ازمون‌ می‌گیرن، رفیقای خوب، جاهای خوب و در عین‌ حال‌ هم‌ حواسمون‌ نیست :) #رزق_معنوی ..... بابک‌خوش‌اخلاق‌بود، باایمان‌بود،زرنگ‌بود،منظم‌بود وبرای‌همه‌ی‌کارهاش‌برنامه‌ریزی‌می‌کرد، یک‌دفترچه‌ای‌همیشه‌همراهش‌بود وبرنامه‌های‌روزانه‌ی‌خودش‌رو‌یاداشت‌میکرد. دائم‌به‌فکرکلاس‌رفتن‌و‌باشگاه‌رفتن‌بود. راوی: مادر شهید #شهیدبابک‌نوری‌هریس #رزق_شهدایی

#پیام‌_شما سلام خسته نباشید یه رزق شهدایی و مهدوی میخواستم 🌺 سلام ممنونم . خدمت شما🌹 به‌ سیّد‌ می‌گفتن: اینا‌ کی‌ هستن‌‌ میاری‌ هيئت‌ بهشون مسئوليت‌‌ میدی؟! میگفت:کسی که‌ تو‌ راه‌‌ نیست، اگه‌ بیاد‌ توی‌ مجلس‌‌ اهل‌بیت‌ و‌ یه‌ گوشه‌‌ بشینه و‌ شما‌‌ بهش‌ بها ندی، میره‌‌ و‌‌ دیگه‌ هم‌ بر‌نمی‌گرده! اما وقتی تحویلش بگیری جذب‌‌ِ همین‌‌ راه‌‌ میشه:) #شهیدسیّدمجتبی‌علمدار✨🌷 #رزق_شهدایی ... از‌آیت‌الله‌بھجت‌پرسیدند↓ برای‌زیاد‌شدن‌محبت‌،نسبت‌به امام‌زمان"؏ـج"چه‌کنیم؟!‌ ایشون‌فرمودند : ﴿گناه‌نکنید‌و‌نماز‌اول‌وقت‌بخوانید﴾ :)✋🏿 #رزق_مهدوی