هدایت شده از مجتبی خرسندی
مجتبی خرسندی - سفرنامه شب شعر عاشورا.pdf
حجم:
276.5K
سفرنامه ۱۴۰۲
#شب_شعر_عاشورا_شیراز
#مجتبی_خرسندی
کانال #فراخوان_شعر در ایتا؛
@Farakhanesher
@Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجموعه صوتی صباحاً و مساءً
@Elteja | کانال اِلتجا4_5778659315996953759.mp3
زمان:
حجم:
12.29M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت شانزدهم:
منزلگاههای معرّة النّعمان، شیزَر و ...
▪️کانال صباحاً و مساءً👇
@Sabahan_masaa
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
امید آخر دلهای بیقرار حسین
«مرا هزار امید است و هر هزار» حسین
به کوهِ امنیت و بندگی رسید سریع
بهکشتی تو هرآنکس که شد سوار حسین
تویی که شأن نزول «تبارکاللّه»ی
بهخلقت تو خدا کرده افتخار حسین
خدا به طالع ما مهر نوکری زده است
به غیر نوکریات نیست کاروبار حسین
غلام و نوکر و مداح و شاعر و خادم
گذاشتی سر ما اسم مستعار حسین
گناهکارم و در بین خلق محترمم
غلامی تو بهمن داده اعتبار حسین
از این محبّت و این عشق و این حسینیهها
هزارشکر که «لایمکنالفرار» حسین
اگر حبیب به عشقت دوبار جان دادهست
هزار جان بده تا من هزاربار حسین...
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آه!
ای محبوب ۳۹سالهی من...!
ای مصداق تام؛
«کههنوز مننبودم که تو دردلم نشستی...»
کاش میتوانستم فریاد بزنم دردهایی را که برای دیدار دوبارهات بهجان خریدهام. اما؛
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش...😭
دعاگوتون هستم در
سیونهمین شب شعر عاشورایی شیراز
#مجتبی_خرسندی
@Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجموعه صوتی صباحاً و مساءً
@Elteja | کانال اِلتجا4_5780849547454451113.mp3
زمان:
حجم:
12.09M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت هفدهم:
حَماة، حِمص، مرشاد و ...
▪️کانال صباحاً و مساءً👇
@Sabahan_masaa
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
73.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽ببینید | #گزارش_تصویری
✔️شعرخوانی شاعر اهلبیت علیهمالسلام #مجتبی_خرسندی
در سیونهمین #شب_شعر_عاشورایی
تالار حافظیه شیراز - ۱۱مرداد ۱۴۰۳
@Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از شاعرانه
نه دیگر بیتو این دنیاست زیبا
نه دل میماند از دوری شکیبا
برای ما شده هر روز بیتو
«کَيَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبا...»
#مجتبی_خرسندی #شعر #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از مجموعه صوتی صباحاً و مساءً
@Elteja | کانال اِلتجا4_5780849547454451114.mp3
زمان:
حجم:
9.61M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت هجدهم:
منزلگاههای عسقلان و جبلجوشن
▪️کانال صباحاً و مساءً👇
@Sabahan_masaa
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
مجتبی خرسندی
📽ببینید | #گزارش_تصویری ✔️شعرخوانی شاعر اهلبیت علیهمالسلام #مجتبی_خرسندی در سیونهمین #شب_شعر_عاش
به نام حضرت صاحبسخن...
#مستمع
علاوه بر شور و اشتیاق همیشگی خودم، آقاهاشم کرونی هم خیلی تاکید کرده بود که راس ساعت ۲۰ همه شاعران در تالار حافظیه شیراز آماده باشند و حتی تهدید کرده بود که اگر مجری اسممان را بخواند و در جلسه نباشیم، نوبت شعرخوانیمان حذف خواهد شد. حدود ساعت ۱۹:۳۰ پیاده با دوستان بهسمت حرم حضرت شاهچراغ علیهالسلام راه افتادیم، زیارت کردیم و برگشتیم تا آمادهی رفتن بشویم. حالا تقریبا سیساعت بود که نخوابیده بودم. سرم را زمین گذاشتم و چشمانم بیاختیار بسته شد. از آن خوابهایی که آرزویش را همهی خستگان دارند. باصدای مجتبیمجتبی گفتن حاجابوالفضل(جدیّان شربیانی) بیدار شدم و دیدم ساعت ۲۰:۲۰ است. فهمیدم که با توجه بهمسافت تقریبا ۲۰ دقیقهای تا مقصد و همچنین ترافیک این ساعت خیابانهای شیراز، کمِکم ساعت ۲۱ به تالار میرسیم. با عجله جورابهایم را برداشتم و رفتم که داخل ماشین بپوشم. اما با اولین تماس علیرضا(شریفزاده) فهمیدم که کار از کار گذشته و اجراکنندگان برنامه را عصبانی کردهام.
استرس و نگرانی عین خوره به جانم افتاد. به حدّی که تا دم در تالار جورابهایم را هم نتوانستم بپوشم. دقیقهها میگذشت، استرس من بیشتر میشد و تماسهای آقاهاشم و علیرضا هم مزید بر علّت.
القصه به تالار حافظیه رسیدم و دواندوان به سمت جایگاه رفتم. پلهها را دوتا یکی طی میکردم و همینکار به استرسم، نفسنفسزدن را هم اضافه کرده بود. تازه یادم افتاد که شعرم را هم کامل حفظ نکردهام و البته دیگر زمانی هم برای نوشتنش روی کاغذ ندارم. از طرفی شعرخواندن از روی گوشی را هم دوست نداشتم. به هر طریق ممکن رفتم و با دعوت مجری عزیز آقا سید محمدامین جعفری عزیز پشت تریبون قرار گرفتم.
من بودم و شعرخوانی با کوهی از استرس و سرازیر شدن عرق از پیشانیام. کاملا برای خودم قابل حدس بود که قرار است چند تپق مردانه بزنم و مدتها سوژهی خندههای جمع رفقا باشم. به این فضا قرار گرفتن در شرایط خاص جلسه با حدود هزار «مستمع» آماده را هم اضافه کنید.
با یکرباعی آغاز کردم و همراهی زیرلب و زمزمهوار جمعیت در تکرار ردیف رباعی کمک کرد تا کمی از استرسم کاسته بشود. بعد از آن نیز، بندی از یکچهارپاره را با توضیحی نیمخطی ارائه دادم و مشخص کردم قرار است دربارهی حضرت زینب سلاماللهعلیها شعر بخوانم. وارد فضای شعرخوانی شدم و در همان دوسهبیت اول اتفاق جالبی افتاد. شاید شماهم مثل من بارها این مصراع معروف ضربالمثل شده را شنیده و خواندهاید که؛
«مستمع صاحبسخن را بر سر ذوق آورد.»
اما من اینجا باتمام وجودم این سخن را درک کردم. درست در شرایطی که استرس کاملا در تلاش بود تا قدرت اجرای شعر را از نفسم بگیرد، صدای همراهی مستمعین، مخصوصا یکی از دوستان عزیز -که هرکجا هست خدایش به سلامت دارد.- به دادم رسید. صدای سید رسول منصوری عزیز بود که وقتی مکث کردم تا نفس بگیرم، با شور و شوق دستانش را بالا گرفت و ادامهی بیتم را با صدای بلند خواند. همین کار کافی بود تا چنان دلگرمی و آرامشی به وجودم دست بدهد که حالا حس میکنم حتی اگر از قبل تمام شرایط آماده بود و سروقت رسیده بودم و جورابهایم را پوشیده بودم و شعرم را نوشته بودم و چندین بار هم تمرینش کرده بودم، بازهم نمیشد به این خوبی اجرا کرد. باشد که همیشه -علیالخصوص در مجالس اهلبیتعلیهمالسلام- مستمعین خوبی باشیم و صاحبسخنهارا بر سر ذوق آوریم. آمین.
#مجتبی_خرسندی
#شب_شعر_عاشورایی_شیراز
@Mojtaba_khorsandi