هدایت شده از شهرزاد داستان📚📚
#چالش_هفته
#داستان_اسم
نوشته مجتبی خرسندی
❄❄❄❄❄❄❄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄
خدا رحمت کند پیرزن دوستداشتنی را.
نمیدانم چندمینبار بود که میپرسیدم، اما بدون این که ذرهای گَرد اخم را در صورت گِرد و زیبایش بنشاند، لبخندی زد و گفت؛
بعد از داشتن دوتا دختر، دوست داشتم مادر پسربچهبودن را هم تجربه کنم. وقتی "خانمنور" مژدهی پسر بودنش را داد، سجدهی شکر بهجا آوردم که خدا علاوه بر نعمت، برکت را هم نصیب خانهمان کرده است.
اسمش را "مجتبی" گذاشتم. میخواستم برگزیده باشد و غلام امام حسن مجتبی علیهالسلام.
شبی که به دنیا آمد ماه کامل از پنجرهی شبستان مهمانم شده بود. انگار همهچیز زودتر از آنچه که باید پیش میرفت.
مجتبی هر روز انگار به اندازهی چند روز بزرگتر میشد. زودتر از موعد به راه افتاد. زودتر از موعد زبان باز کرد. و زودتر از آنکه فکرش را میکردم شیرینزبانیهایش را به رخ دلم کشید.
اشکولبخند همزمان باهم مهمان چهرهی پیرزن شدند.
ادامه داد؛ حسابی دوستش داشتم و دوستم داشت. تا "مشولی" (پدر بزرگم مرحوم مشهدی ولیالله) به حساب مرد خانه بودن اخمی میکرد یا غری میزد، فوری سگرمههایش توی هم میرفت و شروع به تهدید میکرد که؛
اگه ننهمُ اذیت کنی میبرمش قم خونه دایی حاجآشیخ.
@shahrzade_dastan
هدایت شده از شهرزاد داستان📚📚
پیرزن نگاهش را به آسمان دوخت، آهی کشید و ادامه داد؛ خلاصه هدیهای بود که خودش داد و خودش هم گرفت. شکر راضیام به رضایش.
دستهایش را پایین میآورد و به سر و صورتم میکشد؛ تا قبل از تو حریف نشدم نام دیگر بچهها و نوههایم را مجتبی بگذارم، اما وقتی تو به دنیا آمدی از پدر و مادرت خواستم که روی دل مرا زمین نیندازند و نام تو را مجتبی بگذارند.
هرچه خاک اوست عمر بابرکت تو باشد.
#داستان_اسم
@shahrzade_dastan
هدایت شده از مجموعه صوتی صباحاً و مساءً
38 Bazgasht.mp3
18.39M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت سی و هشتم:
بازگشت به کربلا...
▪️کانال صباحاً و مساءً👇
@Sabahan_masaa
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
هدایت شده از مجموعه صوتی صباحاً و مساءً
4_5841704453740170715.mp3
15.86M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت سی و نهم:
جابر بن عبدالله انصاری و عطیه ی کوفی...
▪️کانال صباحاً و مساءً👇
@Sabahan_masaa
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
کربلا
هر جای کربلا
دارد نشان تربت اعلای کربلا
ما را که خواهشی
در سینه نیست غیر تمنّای کربلا
کور است در جهان
چشمی که نیست محو تماشای کربلا
خاکی بهشتی است
این است رمز و راز معمای کربلا
در راه اربعین
پی بردهام به معجزهی چای کربلا
با وعدهی ظهور
سبز است راه روشن فردای کربلا
گریان که میشویم
در چشم ماست صحنهی زیبای کربلا
گریه به سود ماست.
یک قطره اشک ضامن یومالورود ماست
پای غم توایم
اینغمهمانغماست که بودونبود ماست
این غم که از ازل
در جان ما و باور ما و وجود ماست
با این همه، خوشیم
از ریشهی محبت تو تاروپود ماست
ما اهل سجدهایم
تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست
ذکر حسین شد
ذکریکه لحظهی غموشادی سرود ماست
در این مسیر سخت
دریای کربلای تو پایان رود ماست
جز غم عزیز نیست
پای غم تو شادی عالم عزیز نیست
ما اهل گریهایم
گریهکن تو پیش خدا کم عزیز نیست
در چشمهای ما
کوثر کههست چشمهیزمزم عزیز نیست
جانها فدای تو
در امتحانِعشق تو جانهم عزیز نیست
باتو خوشاست عمر
اما بدون لطف تو یکدم عزیز نیست
کل کتابها
اندازهی لهوف و مقرّم عزیز نیست
چون ماهعشق توست
ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست...
آرامشم حسین
ناز تورا به جانودلم میکشم حسین
تنها نه صبح من
خیساست هرشب ازغمتو بالشم حسین
ابرم که بوده است
نام تو بهترین سبب بارشم حسین
طوفان شدهست و من
در زیر پرچم تو در آسایشم حسین
با تو بهشتیام
بیتو اگرچه لایق فرسایشم حسین
علمم خدایی است
وقتی که میشود همهی دانشم حسین
رزق مرا بده
غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟
تنها نه غم گریست
نام حسین را که نوشتم قلم گریست
اشکی نداشت چشم
آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست
با ارزش است آن
چشمی که پای روضهی تو دمبهدم گریست
در بین روضهها
خوشبخت آنکسی که بهیاد حرم گریست
در راه کربلا
گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست
شافی محشر است
چشمان ما برای تو با این رقم گریست
حسرت زیاد خورد
هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست
#مجتبی_خرسندی
#کربلا
#محرم
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجموعه صوتی صباحاً و مساءً
40 Arbaeen (1).mp3
19.28M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت چهلم: اربعین...
▪️کانال صباحاً و مساءً👇
@Sabahan_masaa
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja