eitaa logo
مجتبی خرسندی
2هزار دنبال‌کننده
840 عکس
333 ویدیو
38 فایل
🔷️صفحه آرشیو و ثبت فعالیت‌های ادبی؛ #مجتبی_خرسندی _شعر _سرود _داستان _افتخارات _مرور خاطرات _معرفی کتاب‌ها _مصاحبه‌ها _نقدها تحلیل‌‌ها _وقایع روزمرّه _توییت‌ها _درددل‌ها _هنر گفت‌وگو 🔶️ارتباط و سفارش کار؛ @Adminpoet
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رباعی_تک بیت
از بس یگانه‌ای، که نبوده‌ست در جهان پیش‌ازتو نام هیچ‌کس دیگری؛ «حسن» @robaiiyat_takbait
هدایت شده از مجتبی خرسندی
86.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽ببینید | گزارش تصویری ✔️گفت‌وگوی‌صمیمی‌وشعرخوانی در رثای و حضرت ویژه برنامه روز حسین - شبکه جهانی بیت‌العباس 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم «السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَنْعُوتَةُ فِي الْإِنْجِيلِ الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمِينِ‏ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا شَبِيهَةَ أُمِّ مُوسىٰ.» معما زدی پیوند «آل‌هاشم» و «آل‌یشوعا» را که‌تو ازسال‌های‌قبل دیدی خواب حالا را اگرچه جسم تو در بند کاخ روم بود، اما دلت از شوق اقیانوس طی می‌کرد دریا را کسی _غیر از تو_ از راز تو باید باخبر می‌شد تو خود اما خبرداری دلیل این معما را اگر ذکر تو «لاخَوفٌ عَلَیهم» شد در آن‌غربت به هرآیینه دیدی روح «لاهُم‌یَحزَنون»ها را چنان از شوق «سُرَّ مَن رَءا» از قصر می‌رفتی که انگاری شبیه کعبه دیدی هر کلیسا را در آن شیرین‌ترین رویا چه‌ها رخ داد ای‌بانو؟ که بر دامان خود دیدی مسیحای مسیحا را همین که نام «نرجس» را برای خود پسندیدی از آن پس تا ابد نشناختی دیگر «ملیکا» را عروس حضرت زهرا شدن آن‌قدر لذت داشت که با سختی نمی‌رفتی مسیر دشت‌وصحرا را زبان شاعران حقا که از وصف تو الکن ماند چه باید گفت اوصاف «شبیه‌اُمّ‌ِموسی» را؟ جهان از ابجد نام بلند تو یقین دارد که روزی فتح خواهد کرد فرزند تو دنیا را «شفاعت کار مادرهاست، شاعرها خبر دارند» بیا لطفی کن ای مادر شفاعت کن دل ما را 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_Khorsandi
مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم پایتخت بس که پرکرده فضای صحن را فريادها نيست پيدا در حريمت های‌وهوی بادها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم پایتخت بس که پرکرده فضای صحن را فريادها نيست پيدا در حريمت های‌وهوی بادها کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت پشت‌هم رخ‌می‌دهد اينجا ازاين رخدادها جمله‌ای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛ «کار من با گوشه‌ی چشم تو راه افتاد»ها می‌شود حس‌کرد از فيروزه‌کاری‌های صحن حسرت ديوارها را بر دل شمشادها از شفای درد پشت پنجره فهميده‌أم نرم شد از اشک زائرها دل فولادها دختری آمد به گوهرشاد، گوهرشاد شد ياعلی‌موسی‌الرضا گفتند گوهرشادها ضامن آهوشدی، صياد آهو را رهاند شک‌نمی‌کردند در خوش‌قولی‌أت صيّادها شاعری پرسيد؛ من هم سهم دارم در حرم؟ پاسخش را داد آقا با «حسن خوش‌زاد»ها هیچ‌کس دعبل نخواهد شد، ولی اين شعرها می‌تواند حک کند نام مرا در يادها پايتخت کشور دل‌های عالم مشهد است مانده حسرت در دل تهران‌وعشق‌آبادها 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از شاعرانه
خبر آمدنت آمده از راه، بيا... سربزن ازدل يک‌ جمعه‌ی‌‌ناگاه، بيا! ماه کامل نشود تا تو نيايی آقا تا که کامل بشود نيمه‌ی اين‌ماه، بيا عهد بستیم و شکستيم و گذشتی هربار بازهم با دل آلوده‌ی ما راه‌ بيا درد ما بی‌خبری‌هاست، خودت باخبری ای تو از درد دل ما همه آگاه، بیا خواب غفلت شده کار همه‌ی ما بی‌تو يوسف قافله يک‌سر به لب چاه بيا جمعه‌ها رفت، ولی جمعه‌ی موعود نشد جمعه‌ها می‌رود ای جمعه‌ی دلخواه بيا زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم آه! ای جان به‌لب‌آمده، کوتاه‌ بیا! گفت شاعر؛ "خبر آمد، خبری در راه است" خبر آمدنت آمده از راه، بیا... 📜 @sheraneh_eitaa
مجتبی خرسندی
📽ببینید | #گزارش_تصویری ✔️شعرخوانی #مجتبی_خرسندی در مدح #حضرت_خدیجه_سلام‌الله‌علیها هفتمین کنگره م
بسم الله الرحمن الرحیم زهراآفرین از همان آغاز،‌ چشم آسمان‌ها و زمین تا ابد دیگر نمی‌بیند زنی را این‌چنین بهترین‌های دوعالم در پی پیغمبرند شد خدیجه در میان بهترین‌ها بهترین در همان عصری که اهل‌شهر با شک کافرند او به آیین محمد رومی‌آرد با یقین هم‌ردیف هاجر و آسیه و مریم شده‌ست هر زنی از توشه‌ی اخلاق‌او شد خوشه‌چین گوهری مانند او شد زینت بیت‌ُالنَّبی غبطه‌ی این‌خانه‌را خورده اگر عرش برین تکیه‌گاهش شد خدیجه، ذوالفقارش شد علی سرنخواهد داد پیغمبر دم: «هَل مِن مُعین» میوه‌ی خوب از درخت خوب حاصل می‌شود پس فقط دامان پاک اوست زهراآفرین «چون لباس کعبه بر اندام بت زیبنده نیست» غیر او بر دیگران عنوان؛ «اُم‌ُالمُومِنین» از تمام خواستگارانت اگر رد می‌شوی دلخوشی که عاقبت سهم محمد می‌شوی پس خدا بخشید در عالم پیمبر را به تو بهترین بودی و بخشید از تو بهتر را به تو شد همه دارایی تو خرج راه دین حق در عوض داده خدا چندین برابر را به تو دخترت زهرای مرضیه‌ست، دامادت علی‌ست لایقش بودی که داده این دو گوهر را به تو تو همان سرچشمه‌ی خیر کثیر عالمی داد ازاین‌رو چشمه‌ی جوشان کوثر را به تو تا ابد ذریّه‌ی سادات از نسل تواند چون عطا کرده خدایت قوم برتر را به تو از ارادت‌مند‌های توست جبریل امین می‌رساند تا سلام حیّ داور را به تو از همه سبقت گرفتی در صراط مستقیم هدیه داده ربِّ اعلی اوج باور را به تو در قیامت چون‌که کار خلق دست فاطمه‌ست می‌سپارد اختیار روز محشر را به تو شک ندارم در قیامت هم قیامت می‌کنی دوستان اهل‌بیتت را شفاعت می‌کنی شد خدیجه مادر اسلام و دختر فاطمه جان زهرا شد نبی، جان پیمبر فاطمه نام زهرا می‌درخشد در میان اهل‌بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با «هُم فاطِمَه» آغاز شد در میان پنج‌تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با «حدیث قدسی لولاک» شد سر فاطمه هردو یک‌روح‌اند اما در دوتن، با این‌حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دونیم نیم آن با مرتضی و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می‌دهد خطبه‌خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هرکه در راه خدیجه یک‌قدم برداشته‌ست پاسخش را می‌دهد چندین برابر فاطمه مادر زهرا شدن کار کسی غیر از تو نیست خیر، معنایی ندارد هرکجا خیر از تو نیست شان تو یک‌روز در عالم هویدا می‌شود آن زمان که دخترت ام‌ابیها می‌شود در جهان جاهلی‌ها زندگانی رسول با حضور گرم تو بسیار زیبا می‌شود شمّه‌ای از شان تو این است که در نشر دین ثروت تو هم‌ردیف تیغ مولا می‌شود مریم عذرا اگر آورده دنیا یک‌مسیح هرکدام از خاندانت یک مسیحا می‌شود با تو حتی می‌شود شعب ابی‌طالب بهشت بی‌تو عام‌الحزن ما، هر سال دنیا می‌شود دوست‌داران تو جزء برترین زن‌ها شدند هرکه با تو دشمنی دارد «حمیرا» می‌شود ای پناه و تکیه‌گاه خستگی‌های نبی می‌روی و دخترت بعد از تو تنها می‌شود بی‌کفن بودن فقط سهم حسین فاطمه‌ست پس کفن سهمیه‌ات از عرش‌اعلی می‌شود سهم زهرا از جهان بعد از تو تنها آه شد عمر یاس پرپرت بی‌باغبان کوتاه شد... 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
46.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️سرود «علی؛ بانی وحدت» با اجرای؛ آهنگساز؛ شاعر؛ کاری از؛ واحد دانش‌آموزی پایگاه شهید سهیلی @Omidane_ayande @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم شاه‌بیت بیا که باز کنی بغض کور هر گره را بخند و زنده کن از نو هزار خاطره را تمام شهر به شوق تو چشم خواهد شد اگر که باز کنی یک‌دقیقه پنجره را به مرز نقد رسیده‌ست عقل ناسره‌ام به سنگ عشق تو وقتی محک زدم سره را جهان من همه در دست‌های کوچک توست به میل خویش به گردش درآر فرفره را اگر به من برسی بی‌نیاز خواهم کرد به خاطر تو گداهای شهر سامره را تو شاه‌بیت کلیدی ذهن من هستی همین که رو بشوی می‌برم مشاعره را اگر غزل بشوی با تو کسب خواهم کرد مقام اول بیش از هزار کنگره را پ.ن؛ مجموعه غزل «نقطه‌ضعف» را می‌توانید از طاقچه بردارید و بخوانید؛ https://taaghche.com/book/128027/%D9%86%D9%82%D8%B7%D9%87-%D8%B6%D8%B9%D9%81 ✔️کانال اشعار مجتبی خرسندی؛ @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از دوبیتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون چک، بدون ضامن آمد به‌حکم «اُدخُلوها، آمِن» آمد دل ازهفت‌آسمان بی‌یک‌ستاره به درگاه «امام ثامن...» آمد. کانال اختصاصی دوبیتی در ایتا؛ https://eitaa.com/do_beiti
بسم الله الرحمن الرحيم ترکیب‌بند مدح و عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به جسم مرده‌ی این واژه‌ها که می‌باری دوباره جان قلم را به‌وجد می‌آری چگونه وصف کنم ساحت بلندت را؟ ميان اين‌همه مضمون پوچ‌وتکراری اگرچه قاعدتا هر طبيب را مطبی‌ست تویی که رحمت محضی، طبيب سيّاری برای ديدن رويت بهانه لازم بود عجيب نيست که خود را زدم به‌بيماری خوش آن امیر که در اوج پادشاهی از او به روی شانه‌ی مردم نمی‌رود باری اگرچه پاسخ دشنام، مهربانی نيست ولی تو قاعده‌ها را به‌هم‌زدی، آری... اهانت است سلاح ضعيف‌ها در جنگ که اين سلاح به خوبان نمی‌کند کاری دلیل خلق زمین و زمانه خنده‌ی توست بس‌است این‌که علی گفته‌است؛ «بنده‌ی توست» تو آمدی و جهان غرق در طواف تو شد تمام باور ما «عین‌و‌شین‌وقاف‌» تو شد گرفته بود و پر از ابر آسمان، اما دلش پرنده‌ی حال‌وهوای صاف تو شد تمام مردم اگر معتکف به کعبه شدند ولی ببین دل کعبه در اعتکاف تو شد هزار یوسف کنعان به صف شد و هر یک به حُسن مشتری تاری از کلاف تو شد تمام رحمت و لطف خداست خنده‌ی تو تمام خشم خدا تیغِ در غلاف تو شد رسوم جاهلی از دم شدند زنده به گور همین که بر تن‌شان جامه‌ی عفاف تو شد برنده بود هر آن کس که باخت دل بر تو شکست‌خورد هر‌آن‌کس که در مصاف تو شد که در زمین و زمان هیچ‌کس نظیر تو نیست اسیر خویش شده هرکسی اسیر تو نیست چو هم‌طراز تو درعرصه‌ی وجود نبود جواب مسئله‌ی ما بجز «نبود»، نبود به احترام تو بت‌ها به خاک افتادند وگرنه هیچ دلیلی بر این سجود نبود لب ملائکه مشغول ذکر نام تو شد چرا که بهتر از این در جهان سرود نبود به هرکجا که وزیده‌ست عطر تو جایی برای عنبر و مشک و گلاب و عود نبود تمام عمر تو خرج هدایت ما شد تجارتی که برای زیان و سود نبود کنار تو پر جبریل سوخت، ثابت شد که شان و منزلت او در این حدود نبود حرا گواهی این که کسی به خلوت تو به جز خدا و علی لایق ورود نبود بخوان به نام خدایی که آفریده تو را که در مکارم اخلاق برگزیده تو را به قامت تو برازنده بود جامه‌ی وحی اگر به دست تو تنها رسید نامه‌ی وحی مسیر خطبه‌ی حق است حرف تو که خدا گذاشته‌ست به روی سرت عمامه‌ی وحی خدا نخواست که کتّاب وحی بنویسند به غیر نام تو را در شناسنامه‌ی وحی بهشتیان زمین‌اند دوست‌دارانت که یاوران تو بودند در اقامه‌ی وحی رکود، رونق بازار شاعران می‌شد سروده بودی اگر یک‌نفس چکامه‌ی وحی سند شده‌ست به عنوان‌ نام نامی تو از ابتدای ازل مهر کارنامه‌ی وحی به حکم آینه‌ی آیه‌ی «اُولِی الأَمر» است که تا امام زمان می‌رسد ادامه‌ی وحی دوباره می‌رسد از راه احمد دیگر بگو؛ «محمد و آل‌محمد» دیگر... جهان اگرچه که در ظاهر امن و آرام است ولی بدون تو در هاله‌ای از ابهام است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تامل کنیم، اوهام است قسم به دوستی گرگ‌ومیش صبح‌وغروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی شهرت خوشا به حال دلی که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواج تند سردرگم خیال هر اقیانوس با تو آرام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است شکوه عشق پرآوازه می‌شود یک‌روز تو می‌رسی و جهان تازه می‌شود یک‌روز 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از دوبیتی
به نام حضرت صاحب‌سخن ✍دوبیت یا دوبیتی!؟ ✍ چندشب پیش توفیق شرکت در یکی از مجالس آموزش مداحی را داشتم. استاد جلسه - که یکی از مادحین خوب و خوش‌نفس اهل‌بیت علیهم‌السلام است - در حال گرفتن امتحان شفاهی از ذاکران جوان و نوجوان حاضر در جلسه بود. البته برخی دیگر از حاضرین هم از پیرغلامان و بزرگ‌ترهایی بودند که گویا مانند هزاران فرد دیگر مجالی برای عرضه‌ی هنر خود نیافته بودند. ✍ امتحان استاد بسیار ساده بود؛ یعنی قرار بود هر ذاکر تنها به خواندن یک بسنده کند. اما نکته‌ی حائز اهمیت این بود که برخی فقط مجال خواندن یک‌بیت یا حتی یک‌مصرع را پیدا می‌کردند. چرا که استاد کلام ایشان را قطع می‌کرد و از آن‌ها می‌خواست میکروفون را در اختیار نفر بعد بگذارند. ✍ من هم که تقریباً از ابتدای این آزمون نسبتاً شاعرانه رسیده بودم، قلم‌و‌کاغذم را به دست گرفتم و شروع به نوشتن اشعار قرائت شده کردم. طبق معمول در حاشیه نوشتن اشعار، مطالب و نکاتی را هم که به ذهنم می‌رسید برای خودم یادداشت می‌کردم. این یک عادت خوب همیشگی است که خدا را بابت آن بسیار شاکرم. ✍ بعد از اتمام خوانش‌ها که تقریباً اجرای ۲۵نفر را شامل می‌شد، استاد جلسه که هم‌واره به این کمترین لطف داشته است، درخواست کرد که اگر نکته‌ای درباره‌ی مطالب ارائه‌شده دارم بیان کنم. رخصت طلبیدم و با کمی جابه‌جا کردن مطالبی که نوشته بودم به آن‌ها نظم تقریبی بخشیدم و اعلام کردم که؛ از تعداد ۲۵ اجرای عزیزان؛ _ ۹نفر به‌صورت کامل اجرا کردند، _ ۷نفر به‌صورت تک‌بیت، _ ۹نفر هم به‌صورت تک مصراع. ✍نگاهی به چهره‌ی استاد جلسه انداختم و بعد از گرفتن مهر تایید از نگاه ایشان ادامه دادم که به‌نظرم؛ الف) آن‌دسته عزیزان که به‌صورت کامل اجرا کردند، دوبیتی را طبق تعریف درست قالبش انتخاب کرده بودند و از مضمون مشترکی که در بین دوبیتی‌های اجرا شده وجود داشت، پیداست که احتمالا استاد از عزیزان خواسته دوبیتی‌هایی را با درون‌مایه‌ی «حدیث نفس» اجرا کنند. چراکه این مورد تقریباً در تمام دوبیتی‌ها نمود مشخصی داشت. ب) عزیزانی که تنها یک‌بیت خواندند نیز قالب دوبیتی را درست انتخاب کرده بودند، اما موضوع دوبیتی‌های انتخابی‌شان متفاوت بود. این بزرگواران اکثرا دوبیتی در مدح حضرات اهل‌بیت علیهم‌السلام خواندند. ج) دیگر عزیزانی هم که درهمان مصرع اول زمین‌گیر شدند و تک‌مصرع خواندند، متاسفانه قالب را درست انتخاب نکرده بودند. یعنی به جای قالب دوبیتی که براساس وزن مشهور «مفاعیلن مفاعلین مفاعیل» سروده می‌شود، «دوبیت‌هایی» را در اوزان عروضی دیگری انتخاب کرده بودند. لذا با این که در برخی از این ابیات انتخابی محور موضوعی هم درست رعایت شده بود، اما باز نتوانستند نمره‌ی لازم را کسب کنند. احتمالا این عزیزان در گیرودار هشتگ‌های مجازی گیر کرده و به کانال‌ها و سایت‌ها اعتماد کرده بودند. کانال اختصاصی دوبیتی در ایتا؛ https://eitaa.com/do_beiti
بسم الله الرحمن الرحیم م‌ح‌م‌د آمدی و گِرد تو، عشق در طواف شد «میم‌وحاومیم‌ودال»، «عین‌وشین‌وقاف‌» شد ابر غم سراسر، مکّه را گرفته بود آمدی و آسمان، تا همیشه صاف شد مشتری‌به‌مشتری، صف‌به‌صف به‌صف شده حسن یوسف تو را، در پیِ کلاف شد دست رحمت خدا، رو شد و‌ تو آمدی تیغ خشم او ولی، با تو در غلاف شد هر زمان که پای تو، باز شد میان جمع ابتدای دوستی، ختم اختلاف شد رسم‌های جاهلی، زنده بین گور رفت غنچه شکل گل گرفت، جامه‌ها عفاف شد غزوه‌ها، مباهله، شاهدان عینی‌اند باخت هرکه هرکجا، با تو در مصاف شد 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از هنرستان
🔎 💐 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللّٰهِ خوش‌آمدی به‌قم ای‌خواهر امام‌رضا که قم شده حرم دیگر امام‌رضا... ✍ شاعر: 📸 عکاس: 📅 چهارشنبه ۴ مهرماه ۱۴۰۳ 🌐 ایتا | تلگرام | اینستاگرام 🆔 @Honarestan_net
هدایت شده از فراخوان شعر
به‌نام حضرت صاحب‌سخن «انتخاب!» - بخش دوم ✍اگرچه منظور استاد شفق عزیز بر اهل شعر و ادب پوشیده نیست، اما از این کلام متأسفانه می‌توان برداشت‌های دیگری هم داشت. یکی از آن‌ها این است که؛ پس هر شعری برای کنگره و فراخوان و جشنواره و مسابقه و... سروده‌شده -خدای‌ناکرده- عاری از اخلاص‌وعشق و ایمان است؟ یا آن اهمیتی را که باید در محضر اهل‌بیت علیهم‌السلام داشته باشد، ندارد؟ البته که این برداشت قطعاً غلط است! اما همان‌گونه که پیش‌تر عرض کردم دست‌مایه خوبی برای تفرقه انداختن بین شاعران است. ✍ ازطرفی دیگر بعضی شاعران ازاین صحبت‌ها برای توجیه کم‌کاری‌های خودشان استفاده می‌کنند. به‌یاد دارم که چندی پیش با دوستی -که اتفاقا او نیز اهل خراسان است و همشهری استاد موید و استاد شفق- گفت‌وگویی در باب اشعاری که می‌سراید داشتم. با هزار زحمت و خجالت به او گوش‌زد کردم که بسیاری از اشعارش در پایه‌های اصلی و ابتدایی شعر -یعنی وزن، قافیه و ردیف- دارای ایرادهای جزئی و کوچکی‌ست که به‌سادگی قابل رفع است و حیف است که اشعار ولایی با موضوعات متفاوت همین‌طور با اشکال باقی بماند. اما متاسفانه پاسخی که دریافت کردم، از جنس همین برداشت‌های به‌ظاهر غلط بود. فرمودند!؛ «ما مثل شما شاعر کنگره‌ای! نیستیم. ما شعر را می‌نویسیم برای استفاده‌ی خودمان و محبین اهل‌بیت علیهم‌السلام در جلسات و هیئات. یعنی برای ما همین‌که پنج‌نفر با شعرمان اشک بریزند، کفایت است. چون مهم مورد رضای حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها بودن است.» حال قضاوت این مسئله با شما عزیزان باشد که چه رابطه‌ای بین شعر ضعیف ما و نقدناپذیری‌مان با پذیرش این نوع سروده‌ها توسط حضرات اهل‌بیت علیهم‌السلام وجود دارد! ✍نکته دوم این است که اگر ما بخواهیم عنوانی را برای شاعری که در همه‌ی این زمینه‌ها فعالیت دارد انتخاب کنیم، به‌راستی باید او را چه بنامیم؟ یعنی مثلاً اگر شاعر شعری سروده که هم خودش آن را در انجمن‌های ادبی می‌خواند، هم آن را به مادحین بدهد تا در محافل و مجالس مذهبی بخوانند، هم مجریان آن سروده را در برنامه‌ها بخوانند، هم منبری‌ها از آن استفاده کنند و هم این شعر در کنگره‌ها مقام کسب کند، جزء کدام یک از انواع شعری به شمار می‌رود؟ شعر هیئت؟ شعر کنگره‌ای؟ شعر انجمنی؟ شعر رسانه‌ای؟ شعر آوانگارد؟ شعر...؟ انتخاب با شما. ✍ سه‌دیگر این که کافی‌ست ما ابتدا فصل مشترک تمام عناوین قید شده را در نظر بگیریم که «شعر» است. و زمانی که از شعر بودن اثر اطمینان حاصل کردیم، آن‌وقت می‌توانیم این شعر را در هر فضایی با چارچوب‌های و قاعده‌های متناسب با همان فضا نقد و بررسی کنیم. تنها در این صورت است که هیچ‌کدام از این عناوین برتری خاصی بر عناوین دیگر پیدا نخواهد کرد. به‌جرات می‌توانم بگویم که طبق مشاهداتی که این کمترین در طول عمر ۱۴ سال شاگردی‌ام در فضای شعر داشته‌ام، بسیاری از عزیزانی که حتی شاید به صورت مستقیم در کنگره‌ها و جشنواره‌ها شرکت نکرده باشند، اما به درخواست، دعوت، تشویق و ترغیب اجراکنندگان این دست از برنامه‌ها و یا حتی در حداقلی‌ترین حالت ممکن به بهانه‌ی برگزاری این مراسمات سروده شده‌اند. ✍به‌عنوان نمونه در موضوعی مانند؛ «مباهله» تا همین ده،پانزده سال پیش اگر کسی دنبال شعری برای اجرا در جلسات می‌گشت، باید با چراغ‌موشی لابه‌لای جزوه‌های شاعران بزرگوار را آن‌قدر کنکاش می‌کرد تا شاید دوبیتی، رباعی، ابیاتی در یک‌مثنوی یا نهایتا غزلی یا قصیده‌ای می‌یافت. اما امروزه به‌لطف خدا برگزاری چندین دوره کنگره‌‌ها و جلسات مخصوص مباهله، کار را به‌جایی رسانده که در کتابخانه‌ی شخصی و کوچک این‌جانب ۳مجموعه شعر مختص به‌جریان مباهله موجود است. در این مجموعه‌ها، گاهی اشعار اساتید پیشکسوت‌ هم به‌چشم می‌خورد. اساتیدی که عمر شاعری‌شان از چنددهه هم گذشته است، اما در طول این سال‌ها هیچ‌وقت بهانه‌ای برای سرودن این اشعار نداشته‌اند. ✍حرف آخر. کاش بزرگان و اساتید ما همت کنند و بار این عناوین بیهوده را از شانه‌ی شعر و شاعر سبک کنند. آن‌وقت دیگر شاعر فارغ از هرگونه عنوان و برچسبی، تمام فکر و ذکرش را متمرکز بر سرودن شعرش خواهد کرد و انتخابش را بر عهده‌ی خود مخاطب خواهد گذاشت. کاش آن روز زودتر برسد... کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
هدایت شده از هنرستان
🔎 💐 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللّٰهِ گنبدت تا که به خورشید کمی مایل شد کار تشخیص برای شعرا مشکل شد ... ✍ شاعر: 📸 عکاس: 📅 چهارشنبه ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۳ 🌐 ایتا | تلگرام | اینستاگرام 🆔 @Honarestan_net
تمام شهر به‌شوق تو چشم خواهد شد اگر که باز کنی یک‌دقیقه پنجره را ... شعر و تصویر؛ @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
40.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 📽ببینید | کلیپ تصویری ✔️شعرخوانی در مدح و غزلی هم تقدیم به شب شعر «حریم» - حوزه هنری تهران فیلم کامل شعرخوانی شاعران 🔻از لینک زیر تماشا کنید؛ https://tn.ai/2800337 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم بی‌نظیر هر جوانی «اسامه»وار به ما یاد داده‌ست پیر بودن را یادگار ازخودش گذاشته‌است رازی از «بی‌نظیر» بودن را زده هرقرعه را به‌نام خودش اقتدا کرده بر امام خودش به مرادش رسیده پس دارد داغ ننگ اسیر بودن را در سرش‌ تا هوای اعجاز است راهِ رفتن برای او باز است می‌فروشد به سختی پرواز لذّت گوشه‌گیر بودن را هردلی دائماً پی نور است تا حریم خداست، مستور است آن‌کسی که گرسنه می‌خوابد می‌برد فیض سیر بودن را در دفاع از شکوه باورها می‌شتابد به‌جنگ خنجر‌ها تا به ترسیده‌ها نشان بدهد رمز و راز دلیر بودن را درزمانی که تنبلی هنر است هرکه فعّال‌تر غریب‌تر است! می‌برد هرکسی که می‌فهمد خستگی‌ناپذیر بودن را... می‌رسد بانگ؛ «جاءَنصرالله» عاقبت غالب است حزب‌الله پس به لطف خدا تحمل کن سختی در مسیر بودن را هرکه در این‌طریق، هادی شد یک‌تنه پاس‌دار وادی شد در همه عمر آرزو کرده‌ست «در رکاب امیر بودن» را 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از هنرستان
🔎 🏴 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ می‌رسد بانگ؛«جاءَنصرالله»، عاقبت غالب‌است حزب‌الله پس به لطف خدا تحمل کن، سختی در مسیر بودن را ✍ شاعر: 📸 عکاس: 📅 یکشنبه ۸ مهرماه ۱۴۰۳ 🌐 ایتا | تلگرام | اینستاگرام 🆔 @Honarestan_net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدشکر که داریم تعصّب به‌علی این عشق شده راه تقرّب به‌علی فرمود نبی؛ «خلق نمی‌شد آتش لَو اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَى حُبِّ عَلی» ✍🏼 📡 شبکه جهانی ولایت 👈🏼ندای‌مودت‌وحقیقت 📡 @velayattv
بسم الله الرحمن الرحیم جام زهر بنا بر این شده که باز جام زهر بنوشی که از بزرگ‌ترین حق خویش چشم بپوشی به لطف صلح تو آینده‌ی بشر شده تضمین اگرچه نیست بدهکار حرف حق تو گوشی تو را به ترس اگر متهم کنند چه باک است؟ که واقف‌اند تو دم برنیاوری و بجوشی... ولی سر همه گردن‌کشان به‌پات می‌افتد اگر قرار شود در مصاف‌شان بخروشی تویی تو آینه‌ی ذکر «یا مُعِزّ» خداوند که بر دهان زدی از لطف‌ومِهر، مُهر خموشی برای جنگ علیل و برای صلح ذلیل‌اند! به‌چشم کور چه نوری؟ به‌گوش کر چه‌سروشی؟ چنان غریب شدی در جهان که اهل‌سپاهت رسیده‌اند به انگیزه‌ی «امام‌فروشی»! همیشه دم بزن ای شاعر از مراتب صلحش که گرچه خلق نفهمد، به قدر وسع بکوشی 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم مجموعه رباعیات مهدوی رباعی۱ باید که سوال کرد از هر عالم از معرفت امام حاضر، دائم فرمود که: «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ‌القائِم» رباعی۲ یک‌روز بیا که کارمان بیست شود حال بد روزگارمان بیست شود با مُهر «قبول» برگه را امضا کن تا نمره‌ی انتظارمان ۲۰ شود رباعی۳ در سینه شرار آه دارم بی‌تو روزی چون شب سیاه دارم بی‌تو دست‌ودل‌وچشم خویش را سوزاندم تا دینم را نگاه دارم بی‌تو رباعی۴ بعد از هرجمعه، بی‌محابا جمعه‌ست بی‌تو همه روزهای دنیا جمعه‌ست تقویم زمانه بی‌تو خود را گم کرد امروز سه‌شنبه بود، فردا جمعه‌ست رباعی۵ ای ماه در آسمان به دنبال توایم ما بی خبر از جهان به دنبال توایم از مسجد سهله دور هستیم، ولی در مسجد جمکران به دنبال توایم 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم پایتخت بس که پرکرده فضای صحن را فريادها نيست پيدا در حريمت های‌وهوی بادها کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت پشت‌هم رخ‌می‌دهد اينجا ازاين رخدادها جمله‌ای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛ «کار من با گوشه‌ی چشم تو راه افتاد»ها می‌شود حس‌کرد از فيروزه‌کاری‌های صحن حسرت ديوارها را بر دل شمشادها از شفای درد پشت پنجره فهميده‌أم نرم شد از اشک زائرها دل فولادها دختری آمد به گوهرشاد، گوهرشاد شد ياعلی‌موسی‌الرضا گفتند گوهرشادها ضامن آهوشدی، صياد آهو را رهاند شک‌نمی‌کردند در خوش‌قولی‌أت صيّادها شاعری پرسيد؛ من هم سهم دارم در حرم؟ پاسخش را داد آقا با «حسن خوش‌زاد»ها هیچ‌کس دعبل نخواهد شد، ولی اين شعرها می‌تواند حک کند نام مرا در يادها پايتخت کشور دل‌های عالم مشهد است مانده حسرت در دل تهران‌وعشق‌آبادها 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
مجتبی خرسندی
#معاونت_فرهنگی 📣 معاونت فرهنگی-تبلیغی بنیاد فرهنگی امامت برگزار می کند؛ 🔹پانزدهمین نشست شاعرانه #
به‌نام حضرت صاحب‌سخن «یاران امیر» ✍در همان‌حالتی که محو صدای دل‌نشین سنج‌ها و دمّام‌ها شده بودم، از موتور پیاده شدم. بی‌اختیار موبایلم را از جیبم درآوردم و شروع به فیلم‌برداری کردم. نگاهم به این تصویر بود، اما ذهنم جلسات قبلی را مرور می‌کرد. از اوایل سال گذشته که به لطف‌ومدد حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام قرعه به‌نام من کمترین خورده بود تا خادم این جلسه باشم، امروز برای اولین‌بار بود که به‌عنوان مهمان در مراسم شرکت کرده بودم. ✍چهاردهمین نشست ماهانه شعر را نوجوانانی برگزار می‌کردند که مطمئنم شور و شوق و هیجان‌شان چندین برابر امثال من بود. قرار بود از صفر تا صد ماجرا با خودشان باشد. کلّی هم تدارک دیده بودند. از دسته‌ی دمّام‌زنی ابتدای مراسم گرفته تا اجرای برنامه‌های متنوع و تبلیغات نفربه‌نفری که از مدت‌ها قبل شروع کرده بودند. همین‌کارها با چاشنی اخلاص و پاکی‌شان باعث دعوت شدن مهمان‌های مختلف و جدید به‌مراسم شده بود. ✍من هم سعی کردم از این فرصت کمال استفاده را ببرم. دفترچه و خودکارم را برداشتم و گزارشی لحظه‌به‌لحظه با تمام جزئیات -اعم از؛ نام اجرا کننده‌ها، نام شاعرهای اشعاری که می‌خوانند، مصرع اول شعرها، حال‌وهوای حاکم بر جلسه در لحظات مختلف برنامه و اتفاقات حاشیه‌ای- برای خودم ثبت کردم، که اگر بنا بود آن را بنویسم احتمالا خواندنش از حوصله‌ی خیلی از عزیزان خارج بود. به همین دلیل سعی کردم به یادداشتی کوتاه بسنده کنم، امیدوارم که خواندنی هم باشد. ✍بچه‌ها برای مراسم هرکاری که از دست‌شان برآمده بود، انجام داده بودند تا جلسه به‌بهترین نحو ممکن برگزار شود. از انتخاب هوشمندانه آیات قرآن توسط قاری با آن تلاوت زیبایش گرفته تا اجراهای ترکیبی، شعرخوانی‌های جذاب و مداحی‌های اصولی. نمایش کوتاه بسیار خوب‌شان در قالب تئاتر زنده نیز بخش دیگری از برنامه بود که به‌مناسبت ایّام، قسمتی از تاریخ واقعه‌ی اسارت آل‌الله در دروازه‌ی ساعات شام را روایت می‌کرد. ✍ برای من اما زیباترین لحظه‌ی این برنامه آن‌جا بود که بدون هماهنگی قبلی نامم را صدا زدند تا بار دیگر توفیق شعرخوانی در این مراسم را داشته باشم. خداراشکر که مثل هربار با آمادگی قبلی وارد جلسه شده بودم. بعد از شعرخوانی، سرگرم امور اجرایی برنامه شدم، اما تمام فکر و ذهنم درگیر مراسم بود و لحظه‌‌به‌لحظه‌اش را دنبال می‌کردم. اواخر برنامه بود. اما پایان ماجرا...، نه! ✍چندنفر از بچه‌هایی که شاید به علت کمبود وقت برنامه، به آن‌ها نوبت اجرا نرسیده بود، به‌صورت خودجوش دور حوض وسط بنیاد امامت شروع به هم‌خوانی کردند. کم‌کم بقیه افراد نیز به‌جمع آن‌ها پیوستند. بچه‌ها با هم زمزمه می‌کردند؛ تا شنیدم از، زبون مادرم؛ حسین یاد گرفتم‌و، اسمتُ‌می‌برم حسین آب که می‌خورم، میگه بگو؛ سلام حسین آقای بامرام حسین آقای تشنه‌کام حسین... ✍ این اتفاق آخر، از چندجهت برای من حتی شاید بیشتر از توفیق شعرخوانی خودم زیبایی و اهمیت داشت؛ _ اول این که بچه‌ها بعد از آن همه زحمتی که برای برگزاری مراسم کشیده بودند و آن همه خستگی اجرای این مراسم فوق‌العاده، بازهم طوری با تمام انرژی نوکری می‌کردند که انگار ابتدای برنامه بود. _ دوم این که برنامه‌ی آخر جزء برنامه‌های جلسه نبود و اصطلاحاً به‌صورت کاملا دلی شکل گرفته بود و اخلاص در چهره‌ی بچه‌ها موج می‌زد. _ و آخر این که چندسال پیش در ایام کرونا، وقتی داشتم این شعر را برای نماهنگی می‌نوشتم، اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که قرار است روزی در این‌چنین جمع باصفایی همه‌ی بچه‌ها آن را از حفظ بخوانند و سینه بزنند و اشک بریزند؛ ما نسل فاطمی توایم سربندمون به نام توئه آقا بیا که شیعه هنوز منتظر قیام توئه... اللهم عجّل لولیک الفرج کانال اشعار و نوشته‌های مجتبی خرسندی؛ @Mojtaba_khorsandi