الان نیاز دارم توی ون مسافرتی وسط جنگل باشم، آتیش روشن باشه،
هوا سرد باشه،
آهنگ ملایم خوب به راه باشه،
یه نم بارون بزنه،
بوی خاک خیس پراکنده باشه
هیچکس نباشه
و موبایلم آنتن نداشته باشه...
مشكل اينجاست كه ما نه براى خودمان كه براى آدمهاى اطرافمان زندگى ميكنيم!
لباسى ميپوشيم كه مردم خوششان بياد...
عطرى ميزنيم كه مردم لذت ببرند...
رشته اى درس ميخوانيم كه كلاس داشته باشد...
با كسى ازدواج ميكنيم كه دهانِ مردم را ببنديم...
بچه دار ميشويم كه برايمان حرف در نياورند...
و اين داستان تا آخرِ عمر ادامه دارد!
ما اگر كارى براى دلِ مان ميكرديم وضعمان اين نبود، همين.
میگه تو حرفت رو بزن
ببین کی ازت دفاع میکنه
و به مذاق کی خوش میاد
اونوقت جبهه کلامت رو مشخص کن!
یه نفر وقتی تولدشه...
کسایی که دوستشون داره و یا صمیمی هستند رو دعوت میکنه تا پیشش باشن
سَمیح🕊
یه نفر وقتی تولدشه... کسایی که دوستشون داره و یا صمیمی هستند رو دعوت میکنه تا پیشش باشن
ولی آقای اباعبدالله...
ما صمیمی نبودیم؟
یا دوستمون نداشتی؟
امر به معروف از اونجایی خراب شد
که هر کی هر کاری کرد گفتن:
عیسی بهدینِ خود موسی به دینِ خود؛
ولی مگه خدای هر دو یکی نبود...؟:)