eitaa logo
ملازمان حرم
430 دنبال‌کننده
1هزار عکس
165 ویدیو
3 فایل
﷽ 🚨شـهـادت گـل خـوشـبـو و مـعـطری اســت کـه جـز دسـت برگزیدگان خـداوند در میـان انـسـانـهـا به آن نـمی رسد. "مـقـام مـعـظـم رهـبـری"
مشاهده در ایتا
دانلود
عید قربان زنده دارد یاد قربان گشتگان را پاسداران و اسیران و به خون آغشتگان را خیز‌و در‌این عید قربان سوی قربانگاه رو کن معنی بیت و حرم را در شهادت جستجو کن . 🌷عید بندگی بر شما مبارک... عکس : هفت تپه_رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸وقتی که شهید به شهادت میرسد، لحظه‌ی شهادت، اوّلِ راحتِ او است امّا برای پدرمادر و همسر، اوّلِ رنجِ آنها است. شهید وقتی از این دنیا میرود، در ملکوت اعلیٰ میهمان خود خدا است، رزق او را خود خدا عنایت میکند، اوّلِ راحتیِ او است؛ امّا پدر چطور، مادر چطور، همسر چطور؟ 🔹وقتی اینها می‌شنوند که عزیزشان به شهادت رسیده، رنجشان تازه آنجا شروع میشود، تمام هم نمیشود؛ گذران زندگی خیلی از چیزها را از یاد انسان میبرد؛ آنچه از یاد انسان نمیرود داغ عزیزان است، به این شکل و به این صورت. 🔸[وقتی] انسان این کتابهایی را که درباره‌ی شهدا نوشته شدند میخواند، آنجا میفهمد که بر پدر شهید، مادر شهید، همسر شهید چه گذشته است؛این را کسانی که از دور دارند تماشا میکنند نمیفهمند. این رنج، علوّ درجات را می‌آورد؛این رنج پیش خدای متعال بی‌حساب‌وکتاب نیست؛ قدرت تحمّل این رنج به انسان عظمت میبخشد. ۱۴۰۲/۴/۴ 📌تصویر: پدر یکی از شهدا در حاشیه دیدار خانواده‌های شهدای مرزبان و مدافع حرم. ۱۳۹۶/۳/۲۸
❇️ مقصد، عقیده است و جهاد در راه آن و پیروزی انقلاب، نه زندگی و دنیا و رنگ و بوی ننگین آن. این شهادت‌هاست که به ملت ما وعده پیروزی نهایی می‌دهد. 🌺امام خمینی (ره)، ۱۱تیر۱۳۶۱ در‌لباس‌احرام
🟢 تاریخ عملیات: نهم تیرماه ۱۳۶۵ ساعت 23.30 🔸رمز عملیات: یا ابوالفضل العباس (ع) 🔸محل عملیات: منطقه عمومی مهران 🔸اهداف : باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرزهای بین‌المللی
مهـــــــــــــران را هم خدا آزاد کـــــــــــرد✌️
ملازمان حرم
مهـــــــــــــران را هم خدا آزاد کـــــــــــرد✌️ #امام_خمینی
🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد. برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند. 🔷 حاج موسی دوید به سمت من و گفت چیزی شد . گفتم نه کارت رو بکن.. ترکش های خمپاره چند جای بدنم رو سوراخ کرده بود. به هر زحمتی بود از زمین بلند شدم . دیدم میتونم راه برم. مشغول هدایت رزمنده ها داخل معبر بودیم که دو تا گلوله خمپاره اومد رو برانکارد ها و داخل سیم خاردارهای فرشی به زمین خورد . همه بچه ها توی معبر دراز کشیدند . من برگشتم و نگاهم افتاد به محل انفجار که با من چند متری بیشتر فاصله نداشت دیدم یکی دونفر روی برانکارد دارن میسوزند. یکی از اونها آرپی جی زن بود که خرج گلوله های آرپی جی اش آتیش گرفته بود. بلند شدم و دویدم سمت بچه ها و نگرانی ام این بود که نیروها در این شرایط داخل میدون مین پخش شوند.. دشمن هوشیار شده بود معبر ما مقابل کمین های دشمن بود. دشمن آتش تیربارها و خمپاره ها را رو روی معبر گرفت و جهنمی بپا کرد. نیروها با دیدن آتیش توی معبر کپ کردند و هرلحظه داشت تلفات بالا میرفت. برانکارد ها با آدم هایی که روش بودند داشت میسوخت. گلوله های خمپاره ای که روی برانکاردها خورد تقریبا سیم خاردارهای فرشی رو متلاشی کرده بود. تعداد زیادی از بچه ها روی زمین افتاده بودند . علیپور شهید شده بود و موج انفجار حاج موسی رو روی سیم خاردار انداخته بود اون هنوز زنده بود اما تمام بدنش از آتش کاملا سوخته بود. بوی سوختن گوشت و استخون میومد. بدن بی جان حاج موسی که هنوز داشت میسوخت و دود ازش بلند میشد از روی سیم خاردار کنار کشیدم و با سختی یکی از نبشی های مهار کننده سیم خاردار رو بیرون آوردم و به اندازه ای که یک نفر رد بشه مسیر سیم خاردارهای فرشی رو باز کردم و برگشتم سمت نیروهایی که داخل معبر خوابیده بودند و با داد و فریاد اونها رو بلند کردم و گفتم مسیر بازه و فرماندهاتون انتهای معبر منتظر شما هستند خیلی جیگر میخواست زیر آتش تیربارهای سنگین و انواع و اقسام خمپاره دشمن ، سینه از خاک بلند کرد.. باقی مانده بچه های گردان المهدی(ع) دلیرانه جلو رفتند و با دشمن درگیر شدند .... با بی سیم اتفاقات داخل معبر و شهادت بچه ها رو به قرارگاه لشگر خبر دادم و تقاضای نیروی کمکی کردم. مسوول محور بود و چند دقیقه بعد هم بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام به فرماندهی شهید علی آملی اومدند کمک و کمین ها رو خاموش کردند.این معبر مسیر اصلی حمله لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام در مرحله اول عملیات کربلای یک بود خط اول دشمن که شکست یک تیم دیگه از بچه های تخریب ماموریت عریض (گشادکردن) کردن معبر رو داشتند تا دستگاههای مهندسی برای خاکریز زدن عبور کنند. هوا که روشن شد معبر کاملا باز شده بود و دستگاههای مهندسی و خودروهای پشتیبانی در آن ترد میکردند .. اما کنار سیم خاردار فرشی تعدادی بدن سوخته و مچاله شده رو به کناری کشیده بودند تا بچه های تعاون برسند و به عقب منتقل شوند که شهید حاج موسی انصاری و حمید رضا علیپور هم جزء اونها بودند. 🔶معبر گردان المهدی(ع) با شهادت این دو شهید کاملا باز شد و با هجوم رزمندگان گردان های المهدی(ع) ، حمزه سیدالشهداء(ع)، حضرت علی اصغر و علی اکبر علیهما السلام به دشمن بعثی مسیر کربلا گشوده شد و بالاخره شهر شد.
20.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعت 23.30 دقیقه 9 تیرماه 1365 بچه های لشگر10 سیدالشهداء(ع) از نقطه رهایی به سمت دشمن رها شدند.. گردان حضرت علی اصغر(ع) به فرماندهی مهدی قندیل وگردان المهدی(ع) به فرماندهی شهید صمد یکتا...و .... لحظه اعلام رمز توسط،فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) حاج علی فضلی بسم الله الرحمان الرحیم رزمندگان اسلام. با رمز یا ابوالفضل العباس(ع) به پیش . . . شنیدید بگوشم . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا امداد کرد تیر 65 دلها شاد کرد زنده یادفتح خرمشهرشد شهرمهران را خدا آزاد کرد خدا آزاد کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 به بهانه‌ی سالروز شهادت سردار شهید قربانعلی شیخ خیریان (نوشهر)مسئول آموزش نظامی لشکر ویژه ۲۵ کربلا : . اسفند ۱۳۳۶ در یکی از روستاهای توابع نوشهر بدنیا اومد.اسمش و گرفتند قربانعلی.سال ۱۳۵۸ وارد سپاه شد ، خار چشم منافقین در جنگل و ضدانقلاب‌ها در شهر بود.از فرماندهان آموزش‌نظامی لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود.حین آموزش دستش قطع شد.اما باز مانع جبهه رفتنش نشد. .  در عملیات کربلای 1، با 25 آرپی‌جی، 25 سنگر عراقی و تانک دشمن را منهدم کرد و مورد تشویق فرمانده لشکر قرار گرفت.بعد از ۴۰ ماه حضور در جبهه ها بالاخره قربانعلی در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۶۵ در مهران بشهادت رسید. . 📩 تو وصیت نامه ش نوشت : ای نور چشمان من میثم جان، مسلم جان و محسن جان! و تو ای دختر مهربانم! با اینکه تو 25 روزه بودی از تو جدا شدم اما به بزرگی در نظرم مجسمی و آن نجابت تو مرا بخود می بالاند. موفق و خوشبخت باشی. نمی دانم چرا دلم نمی آید از شما ببرم و قلم و دفتر ببندم شاهد مهر پدری این است اما چه کنم که می ترسم از قافله عقب بمانم. خداحافظ شما را در بغل گرفته و می بوسم. .