3445571.mp3
72.18M
💢✨﷽✨کانال مناجات با خدا✨﷽✨💢
🖼دعای ندبه
صبح جمعه های انتظار
به تمنای ظهور آقا ،عجب می چسبد 🦋
اگر دلت زیر و رو شد التماس دعا 🤲🏻
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محبان_مهدی_او_خواهد_آمد
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa
دوستانی که ذکر گفتن بزنن رو لینک ثبت کنن
https://EitaaBot.ir/counter/jeu
استغفرالله الذی لا اله الا هو، وحده لا شریک له، و اتوب الیه.
آمرزش میخواهم از خدایی که معبودی جز او نیست، اوست یگانه، برایش شریکی نمیباشد و بهسوی او باز میگردم
#بین_طلوعین
🔴 ما بین طلوعین بیداریم🔴
بادصبا نصب کنید و باصدا اذان صبح بیدارشوید
صدای اذان را که شنیدید چشمهایتان را باز کنید
شیطان را لعنت کنید و اعوذ بالله بگوئید
بسم الله گویید وضو بگیرید و سوره قدربخوانید اینگونه مثل کسی هستید که از مادر متولد شدید
قبل نماز صبح دست راست تان را روی قلب تان بگذارید و بر
حسین ابن علی علیه سلام،سلام دهید
نمازصبح را اقامه کنید
تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها بگوئید
۳۴الله اکبر
۳۳سبحان الله
۳۳الحمد الله
دعا روزانه را از کتاب مفاتیح بخوانید
انجام کار روزانه را شروع کنید
علامت بیدارباش
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa
همه باهم ۱۰۰ مرتبه
https://EitaaBot.ir/counter/so427
ذکر لااله الاالله
هر عزیزی فرستاد بزنه رو لینک ثبت کنه👆👆
#سلام_امام_زمانم_🌷🤚🏻*
بیــا عــدالت مطلق مسیــر مےخواهــد
سپــاهِ منتظـــرانــت، امیــر مےخواهــد
زمیــن و ڪل زمــان را بیا و زیبا ڪــن
حڪومتِ علــوے را دوباره برپــا ڪــن
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa
داستان کوتاه
♦️یکی از مریدان حسن بصری ؛ عارف بزرگ ؛
در بستر مرگ استاد از او پرسید :
"مولای من! استاد شما که بود ؟ "
حسن بصری پاسخ داد :
"صدها استاد داشته ام و نام بردنشان ماه ها و سال ها طول می کشد و باز هم شاید برخی را از قلم بیندازم ."
"کدام استاد تاثیر بیشتری بر شما گذاشته است ؟ "
حسن کمی اندیشید و بعد گفت :
"در واقع مهمترین امور را سه نفر به من آموختند،
اولین استادم یک دزد بود!
در بیابان گم شدم و شب دیر هنگام به خانه رسیدم. کلیدم را پیش همسایه گذاشته بودم و نمی خواستم آن موقع شب بیدارش کنم. سرانجام به مردی برخوردم ، از او کمک خواستم ، و او در چشم بر هم زدنی ، در خانه را باز کرد.
حیرت کردم و از او خواستم این کار را به من بیاموزد. گفت کارش دزدی است ، اما آن اندازه سپاسگزارش بودم که دعوت کردم شب در خانه ام بماند.
یک ماه نزد من ماند. هر شب از خانه بیرون می رفت و می گفت می روم سر کار ؛ به راز و نیازت ادامه بده و برای من هم دعا کن و وقتی بر می گشت ، می پرسیدم چیزی بدست آورده یا نه. با بی تفاوتی پاسخ می داد :
" امشب چیزی گیرم نیامد. اما انشاءالله فردا دوباره سعی می کنم. "
مردی راضی بود و هرگز او را افسرده ی ناکامی ندیدم. از آن پس، هر گاه مراقبه می کردم و هیچ اتفاقی نمی افتاد و هیچ ارتباطی با خدا برقرار نمی شد ، به یاد جملات آن دزد می افتادم "امشب چیزی گیرم نیامد ، اما انشاءالله ، فردا دوباره سعی می کنم ، و این جمله ، به من توان ادامه راه را می داد. "
"نفر دوم که بود ؟ "
"استاد دوم سگی بود ، می خواستم از رودخانه آب بنوشم ، که آن سگ از راه رسید. او هم تشنه بود .اما هر بار به آب می رسید ، سگ دیگری را در آب می دید ؛ که البته چیزی نبود جز بازتاب تصویر خودش در آب. سگ می ترسید ، عقب می کشید ، پارس می کرد.
همه کار می کرد تا از برخورد با آن سگ دیگر اجتناب کند. اما هیچ اتفاقی نمی افتاد . سرانجام ، به خاطر تشنگی بیش از حد ، تصمیم گرفت با این مشکل روبرو شود و خود را به داخل آب انداخت ؛ و در همین لحظه، تصویر سگ دیگر محو شد. "
حسن بصری مکثی کرد و ادامه داد:
"و بالاخره، استاد سوم من دختر بچه ای بود با شمع روشنی در دست، به طرف مسجد می رفت. پرسیدم:
خودت این شمع را روشن کرده ای؟
دخترک گفت: بله. برای اینکه به او درسی بیاموزم، گفتم :دخترم ، قبل از اینکه روشنش کنی ، خاموش بود، می دانی شعله از کجا آمد؟
دخترک خندید، شمع را خاموش کرد و از من پرسید: جناب! می توانید بگویید شعله ای که الان اینجا بود، کجا رفت ؟
در آن لحظه بود که فهمیدم چقدر ابله بوده ام! کی شعله خرد را روشن می کند؟ شعله کجا می رود؟ فهمیدم که انسان هم مانند آن شمع، در لحظات خاصی آن شعله مقدس را در قلبش دارد ، اما هرگز نمی داند چگونه روشن می شود و از کجا می آید.
از آن به بعد، تصمیم گرفتم با همه پدیده ها و موجودات پیرامونم ارتباط برقرار کنم؛ با ابرها ، درخت ها، رودها و جنگل ها، مردها و زن ها. در زندگی ام هزاران استاد داشته ام . همیشه اعتماد کرده ام ، که آن شعله، هروقت از او بخواهم ، روشن می شود ؛ من شاگرد زندگی بوده ام و هنوز هم هستم.
آموختم که از چیز های بسیار ساده و بسیار نامنتظره بیاموزم ، مثل قصه هایی که پدران و مادران برای فرزندان خود می گویند
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️طلا باش؛
تا اگر روزگار آبت کرد روز به روز
طرحهای زیباتری از تو ساخته شود
سنگ نباش؛
تا اگر زمانی خوردت کرد
لگدکوب هر رهگذری بشوی !👌
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa
♦️ هرکس این دعا را در آخرین جمعه ماه رجب بخواند، ۱۱ سال بر عمرش اضافه می شود
مرحوم آیةالله میرزا محمدتقی موسوی اصفهانی، صاحب کتاب شریف «مکیال المکارم» در کتاب دیگر خود با نام «أبواب الجنّات فی آداب الجمعات» می نویسد:
مرحوم آخوند ملامحمدباقر فشارکی رحمةالله علیه، رساله ای در اعمال ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان تألیف فرموده است. وی در آنجا از بعضی کتب نقل فرموده است که:
هرکس در روز جمعه آخر ماه رجب، این دعا را بخواند، 11 سال بر عمر او اضافه می شود:
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. يَا أَجَلَّ مِنْ كُلِ جَلِيلٍ! يَا أَكْرَمَ مِنْ كُلِ كَرِيمٍ! وَ يَا أَعَزَّ مِنْ كُلِّ عَزِيزٍ! أَغِثْنِي يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ! بِفَضْلِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ. وَ مُدَّ عُمْرَنَا، وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ عُمْراً بِالْعَافِیَةِ، یَا ذَاالْجَلالِ وَ الإکْرَامِ!»
📚(ابواب الجنّات في آداب الجمعات، ص475-476)
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa
#نماز_درخواست_فرزند : ↯↯
♦️نمازی است که هنگام ظهر روز جمعه بین دو نماز خوانده می شود . محمد بن مسلم می گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : ↯↯
♦️هر کس بخواهد بچه دار شود بعد از نماز جمعه دو رکعت نمازبا رکوع و سجده های طولانی بخواندو بعد از نماز این دعا را بخواند : ↯↯
♦️اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ زَكَرِيَّا عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذْ نَادَاكَ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ اللَّهُمَ فَهَبْ لِي ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ اسْتَحْلَلْتُهَا وَ فِي أَمَانَتِكَ أَخَذْتُهَا فَإِنْ قَضَيْتَ فِي رَحِمِهَا وَلَداًفَاجْعَلْهُ غُلَاماً مُبَارَكاً زَكِيّاً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ نَصِيباً وَ لَا شِرْكا
این نماز برای خواستن فرزند پسر نیز مفید است
📗 منبع : جمال الاسبوع ص ۴۴۰
#باب_طلب_فرزند
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa
♦️داستان کوتاه
من دیگ نخریدم
آورده اند یکی از علما ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کند ۰۰۰
تمام روزها روزه بود ۰۰۰
در حال اعتکاف ۰۰۰
از خلق الله بریده بود...!!!
صبح به صیام و شب به قیام
زاری و تضرع به حضرت حجت روحی له الفدا ۰۰۰
*شب ۳۶ ندای در خود شنید که می گفت :*
فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران
در دکان فلان مسگر
عالم می گفت:
از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم
گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم...
پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و مسگران نشان می داد...
قصد فروش آنرا داشت
به هر مسگری نشان می داد ؛ وزن می کرد و می گفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
مسگران می گفتند : خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد
پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید
همه همین قیمت را می دادند
پیرزن می گفت : نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود
مسگر به کار خود مشغول بود
پیرزن گفت : این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت :
پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود
مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت : این دیگ سالم و بسیار قیمتی است حیف است بفروشی
امّا اگر اصرار داری بفروشی
من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!!
پیر زن گفت:
عمو مرا مسخره می کنی ؟!
مسگر گفت : ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد
عالم می گوید : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود
در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی ؟!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری ؟!
مسگر پیر گفت
*من دیگ نخریدم*
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد
پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند
پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد
*من دیگ نخریدم*
عالم می گفت:
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که...
شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت:
*فلانی ؛ کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد ....!!!
*دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد ...!!!
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#مناجات_با_خدا
•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
@Monajat_ba_khodaa