بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت ششم
#راستی دردهایم کو؟
کانون شهید دانشگر استان یزد
@Montazeran_zohor_13
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه قسمت ششم
#راستی دردهایم کو؟
کانون شهید دانشگر استان یزد
@Montazeran_zohor_13
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت هفتم
#راستی دردهایم کو؟
کانون شهید دانشگر استان یزد
@Montazeran_zohor_13
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه قسمت هفتم
#راستی دردهایم کو؟
کانون شهید دانشگر استان یزد
@Montazeran_zohor_13
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت هشتم
#راستی دردهایم کو؟
کانون شهید دانشگر استان یزد
@Montazeran_zohor_13
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن امام حسین علیه السلام فقط مال عرب هاست 😑
صل الله علیک یا مولانا الغریب.
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اشتباهات موجود در برنامه مهلا و سکوت مجری برنامه جناب آقای پویانفر.
✅بررسی یک نمونه از شبهات این برنامه :
خانم بی حجاب با تو مشکل داره با خدا مشکل نداره.
خانمی که موقع نماز ،حجاب میگیره اما جلوی نامحرم بی حجاب است و در این شرایط حساس که رهبر بی حجابی رو حرام سیاسی اعلام کرده قطعا با خدا هم مشکل دارد.
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
در عملیات مرصاد بدست منافقین اسیر شد بعد زنده زنده
پوست صورتشو کندن و
سوزوندن ولی خیانت نکرد...
یادمون باشه در این آشفته بازار خیانت ، الگوی زندگی ، شهدا هستن نه برخی از مسئولین خائن
#شهید_سیدجعفر_موسوی
تاریخ تولد آقا جعفر به سال1344برمیگردد؛ 26دی ماه. زمان شهادتش هم 5مرداد سال1367و عملیات مرصاد. جعفر نورچشمی مادر بود و عصای دستش. انگار خدا او را خلق کرده بود فقط برای خوبیکردن به دیگران. اگر بین دوست و آشنا یا همسایهها کسی نیاز به کمک داشت نخستین کسی که خودش را برای یاری کردن میرساند سیدجعفر بود. علاوه بر خیررسانی اخلاق خوشی داشت. هم شوخطبع بود و هم سرزنده. وارد هر جمعی میشد امکان نداشت به کسی بد بگذرد. میگفت و میخندید و همه را به شادبودن وامی داشت. اما یک وقتهایی هم جدی میشد. آن زمان بود که هیچکس نمیتوانست در چشمهایش نگاه کند.
مادر شهید موسوی میگوید: سید جعفر که از سلاله سادات بود، ۱۴ ساله بود که برای ادای دین و تکلیف به انقلاب و امام (ره) به عنوان نیروی بسیجی از مسجد بابالحوائج به جبهه رفت و در عملیات خیبر شرکت کرد. پس از اینکه به شدت از ناحیه کتف مجروح شد به تهران اعزام شد و با فاصله اندکی دو مرتبه به جبهه رفت. یک سال بعد با اینکه موج انفجار او را مجروح کرده بود این بار از ناحیه سر زخمی شد و در سالهای پایانی جنگ، زمانی که قطعنامه ۵۹۸ امضا شده بود گریه میکرد که چرا شهید نشده و میگفت من لیاقت شهادت نداشتم. تمام طول جنگ پسرم در جبهه مشغول بود از چهارده سالگی وارد جبهههای نبرد شد و تا بیست وسه سالگی جنگید.
شهید جعفر نه بار مجروح شد در بیمارستانهای مشهد، تبریز، بندرعباس بستری شده بود سالگردش پنجم مرداد بود و در عملیات مرصاد به شهادت رسید. مادرش در این خصوص تعریف کرد: همیشه میگفت صدام هیچ کاری نمیتواند بکند مگر اینکه خودیها ما را شهید کنند. در آخر نیز بعد از شش سال جنگ در عملیات مرصاد که به دست منافقین طرح و برنامه ریزی شد به شهادت رسید. زخمی که میشد دوباره یواشکی به جبههها میرفت و در حالی ممنوعیت اعزام داشت از سمت ورامین به سمت جبههها اعزام میشد.
کسانی که شهید میشدند محسن برادر سید جعفر عکسشان را میکشید اما او عکس برادرش را نتوانست بکشد. سید علی موسوی برادر شهید نیز عنوان کرد: خرداد سال ۱۳۶۷ زمانی که منافقین قصد حمله به مناطق غربی کشور را داشتند برادرم دیگر تهران نمیماند و از منطقه دوکوهه توسط هلی برد نیروهای پیاده به اسلامآباد غرب اعزام میشد و با انجام نبردی سخت و نزدیک زمانی که تکتک نیروهای گردان که فقط پنج نفر از آنان باقی مانده بود، قصد جابهجا شدن بین تپهها را داشتند. گلولهای به پهلوی سید جعفر اصابت کرد و این گونه از دوستانش شنیدیم که منافقان یکیک بچهها را شکنجه داده بودند و نهایتاً تیر خلاص میزدند.