eitaa logo
کانال منتظران مهدی(عج)
1.8هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7.4هزار ویدیو
521 فایل
❗بسم‌رب‌الشـهداء❗ 💔براے هر کسے کار مےکنیم جز #خــــدا 🖊! - #شهیدابراهيم‌هادے کپی ازادلینک دعوت کانال ما https://eitaa.com/Montazerane_Mehdi ایـݩ #ڪانالـ وقفـ آقای غریبمانـ است😔
مشاهده در ایتا
دانلود
مولا امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرمایند: 🔹انْتَظَرُوا الْفَرَجَ‏ وَ لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ الله 🔸همواره در انتظار فرج و ظهور صاحب الزمان علیه السلام باشید و از رحمت خدا مایوس و نا امید نباشید. ▪️حدیث مهدوی @shahidbabeknoori
میگن . . اگه روزی سه بار بگی بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی یا اباصالح المهدی . . امام زمان یجورِ خاصی برات دعا میکنه ((: پس تصدقت بشم الھی : بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی وَ نفسی یا اباصالح المهدی . بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی وَ نفسی یا اباصالح المهدی ؛ بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی وَ نفسی یا اباصالح المهدی (: @shahidbabeknoori
∞🖤∞ مرحوم آیت الله سید علی قاضی (استاد اخلاق و عرفان مرحوم آیت الله العظمی بهجت) : 🌱"اگر در مسیر معنوی، بی‌حال شدید، توقف نکنید. باید دست و پا بزنید تا حال پیدا کنید؛ با تلاوت قرآن، با مناجات، با این مکان و آن مکان، بالأخره باید از این بی‌حالی خارج شوید. و الّا آرام آرام شیطان شما را میبرد."
∞🖤∞ مرحوم آیت الله سید علی قاضی (استاد اخلاق و عرفان مرحوم آیت الله العظمی بهجت) : 🌱"اگر در مسیر معنوی، بی‌حال شدید، توقف نکنید. باید دست و پا بزنید تا حال پیدا کنید؛ با تلاوت قرآن، با مناجات، با این مکان و آن مکان، بالأخره باید از این بی‌حالی خارج شوید. و الّا آرام آرام شیطان شما را میبرد." ❣@shahidbabeknoori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥منظور از داستان منع رطبِ پیامبر چیست!؟🤔 ‌ ✅ پاسخ به یک شبهه ی رایج ❌ این غلط انگاری باید تغییر کند نشر مطلب یعنی فرهنگ سازی @shahidbabeknoori
🔴 میزان برای اطاعت از امام زمان علیه السلام در کلام بزرگان 🔵 شهيد محراب آيت الله دستغيب(ره): 🌕 هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان(عجل الله) ظهور فرمايد, نسبت به ايشان چه موضعي خواهد داشت، ببيند الان با نائب برحقش چگونه است اگر توانست مطيع ايشان باشد,اطاعت از امام زمان (عجل الله) هم ميتواند بكند. اَللهُمَ عَجِّل الِوَلیِّکَ الفَرَج به حق زینب کبری علیهاالسلام مَعَ عافییَتِنا💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توبه رضا😭❗😍 يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون.... شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي! ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم تو راه که ميرفتم يه خانمي راديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجا وارد بشه از چند تا خیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون. خانمه که دید مسیری که اون گفته بود نمیرم گفت نگهدار و منم سرعتو بیشتر کردمو هرچی جیغ وداد میزد، توجه نمیکردم. شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشو مینداخت پایین خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهدا عزیز فاطمه گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدر غرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صدوجب. خانمه که از ترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو از خداو عذاب جهنم نمیترسی درسته! ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟ من شنیدم لاتها اهل لوتی گری ومردونگی هستن خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن آقا من که شهوت جلو چشامو گرفته بود هیچی حالیم نمیشد اما با شنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه با گریه اون زن همراه بود تنم لرزید. آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم لباسامو پوشيدم و گفتم: يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه اي که ميخواست بره پياده اش کردم از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم، ورفت اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و حالم خوب نبود داشتم حرفهای خانومه روکه مثل پتک توسرم میخورد توذهنم مرور میکردم تو راه که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه اما داشت به من ميگفت ميگفت: اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش از دست ما ميگيره، اينارو ميگفت منم رانندگي ميکردم.... واردخونه شدم ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت تو خانواده مون فقط لات من بودم تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، تکه دومش، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم یازهرای مظلومه دست منو بگير یازهرا يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم. کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم توسروصورت خودم میزدم گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم چون کسي نبودیه حس عجیبی بهم دست داده بودکه توی همه عمرم تجربه نکرده بودم احساس میکردم سبک شدم احساس میکردم تازه متولدشدم.... نیمه شب بود، باصدای بازشدن قفل در ازخواب بیدارشدم همون پای تلویزیون خوابم برده بودپدر و مادرم از حسينيه آمدند تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت: رضا جان حالت خوبه؟چراچشمات قرمزه چراصورتت قرمزشده گفتم چیزی نیست گفت صدات چراگرفته همه نگران بودن دورموگرفته بودن گفتم چیزی نیست امشب برا امام حسین عزاداری کردم همه از تعجب مات مونده بودن مادرم گریه میکرد وخداروشکر میکرد میگفت ممنونم خداکه دعاهای منو مستجاب کردی و..... افتادم به پای پدر و
مادرم، گريه.... تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخشید من اشتباه کردم بابام گريه میکرد مادرم گريه میکرد خواهر و برادرام.... صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم سمت حسینیه محلمون. تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم همه یه جوری نگام میکردن سرپرست هيئت آدم مسنیه آمد و پيشونيمو بوسيد و بغلم کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي منم خجالت میکشیدم آخه یه عمرباعث اذیت وآزارمردم اون محله بودم...رفتم تودسته و هي زنجير ميزدم وبه ياد اون سيلي هايي که به مهدي زده بودم گريه ميکردم هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به امام زمان زدم گريه ميکردم جلسه که تمام شد، نهارو که خورديم، سرپرست هيئت منو صدا زد گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم: کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!! گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟ زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی بی جان من یه عمر زیر بار گناه مرده بودم توزنده ام کردی؟ اومدم ضریح آقا رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم. داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره نذاردوباره راهموگم کنم..... سرپرست هیئت کاروان زیارتی داره داره، مکه مدینه میبره. یه روزتو مسجد منو دید صدام زد رضاجان میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده خلاصه آقا چندروزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم گریه کردم: زهرا جان، بی بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم حاجی!!! خلاصه دیگه شغل پیداکردمو اهل کاروزحمت شده بودم رفیقای اون چنینی را گذاشته بودم کنار و آبرو پیدا کردم یه مدتی، دو سالی گذشت همه ماجرا یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف مادر ما گفت: رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟ گفتم هرچی نظرشماست مادر، من رو حرف شماحرف نمیزنم رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه خلاصه رفتیم خواستگاری پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود. منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت: ببین پسر من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر ابی عبدالله (ع) شدی. میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین (ع) آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان ابی عبدالله از حسین (ع) جدا نشو. همین طوری بمون. من کاری با گذشته هات ندارم. من حالاتو میخرم. من حالا نوکرتم. منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم. گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم. پدرمون، خواهرمون، مادرمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه عروس خانم وقتی باسینی چای وارد شد، یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت: یا زهرا!!!!! سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین... مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق من دیدم فقط صدای شیون از اتاق بلنده همه فقط یک کلمه میگن: یا زهرا!!! منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید، چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟ گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟ گفتم چی میگه؟ گفت: مادر میگه که.... دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده.... به خاطر من ردش نکن مادر دیشب حضرت زهرا (س) سفارشتو کرده.... به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، اهل بیت آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده ای آبرودار آبرویم را بخر٬ جان زهرا از گناهم درگذر... یازهرا... 💛💔💛💔💛💔 *نشرهمراه باذکر صلوات*
میدونیم طولانیه ولی خییییلی خیییییلی زیباست لطفاحتمابخونینش❗️🌹☝️🏼 حضرت زهرا (س) با یه جوان گناهکار چیکار کرد . . . 😱😓 .
هدایت شده از نهج البلاغه تحلیلی
💫🍃✨✨✨☆﴾﷽﴿☆ 🍃🌸 🗯نهج‌البلاغه عالی‌ترین منبع شناخت اسلام حقیقی ✨ 💢چرا قرآن و سیره به تنهايي جواب نمی‌دهد؟ چون داعش هم می‌گويد قرآن و سنت پيامبر(ص)، عربستان هم می‌گويد قرآن و سنت پيامبر(ص)؛ پس چکار باید کرد؟ امت باید همان راهبردي می‌رفت که قرآن گفته‌ بود. 📖قرآن در آیه غدیرش فرموده‌ قرآن به علاوه‌‌ی سنت پیامبر(ص)، به‌شرط این ‌که "علی" نمونه‌اش باشد والّا هیچ فایده‌ای ندارد《ان لم تفعل فمابلغت رسالته》 پیغمبر! بیست‌وسه سال زحمت کشیدی اگر ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام را ابلاغ نکنی انگار که هيچ کاری نکردی، این یعنی چه؟ یعنی ما تو را توبیخ می‌کنیم؟ خیر مثل این می‌ماند که هیچ‌کاری نکردی یعنی می‌شود اسلام منهای ولايت راکاملا وارونه کرد. دیدید چطور شد؟ یزید شد امیرالمومنین، امام‌‌ حسین ‌علیه‌السلام شد خارجی! مستحب شد که امام حسین علیه‌السلام را شهید کنند، یک عده هم آمدند روزه گرفتند که حالا که می‌خواهند با امام حسین علیه‌السلام بجنگند ثوابش بیش‌تر بشود، ‌‌‌این چه وضعی می‌شود.... ⁉️ 🎤استاد گرامی حجت‌الاسلام والمسلمین‌مهدوی ارفع ، نهج‌البلاغه کتاب راهنمای سرنوشت مردمي که امتیاز نفس کشیدن درسایه‌سارحاکمیت امام‌ معصوم علیه‌السلام راداشتند اما قدر ندانستند. برای آشنایی با حقیقت حکومت اسلامی و قدردانی از این گنج پدری ازمطالعه روزی"ده دقیقه" نهج‌البلاغه غافل نشویم.💕 🆔@nahjolbalagheiha
🕊شبتون شهدایی🕊 خواب امام زمان و ببینید 🌱 💔