" #دیدار_با_امام_زمان "
🌱مرحوم سیّد عبدالکریم کفّاش هفتهای یک مرتبه محضر امام زمان عجّلاللهفرجه مشرّف میشد.
🔹در یکی از تشرفات حضرت از او میپرسد:
🔸اگر ما را نبینی چه خواهی کرد؟
▫️میگوید: میمیرم
💠 حضرت میفرمایند:
🔺«اگر چنین نبودی، ما را نمیدیدی»
⁉️وقتی از او علّت باز شدن راه ملاقات را پرسیدند،
〽️گفته بود: «یک شب جدّم رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم، از ایشان تقاضای ملاقات با حضرت را نمودم.»
✔️حضرت فرمود:
✅«در شبانهروز دو مرتبه برای فرزندم حسین عليهالسّلام گریه کن.»
➖از خواب بیدار شدم و این برنامه را به مدّت یک سال اجرا نمودم، لذا به تشرّف خدمت آن حضرت نائل آمدم.
📜این دستور موافق با عمل حضرت ولیعصر ارواحنافداه
🔴در زیارت ناحیه مقدسه است که میفرماید:
👈🏻پس اگر روزگار مرا به تاخیر انداخت و تقدیر الهی را از یاری تو بازداشت و نبودم تا با آنان که با تو جنگیدند بجنگم
👈🏻و با آنان که به دشمنی تو برخاستند، به دشمنی برخیزم،
♻️ در عوض هر صبح و شام بر تو ندبه و زاری میکنم و بر تو به جای اشک، خون گریه میکنم...
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
تفسیر صفحه ۵ قرآن کریم .mp3
14.65M
📌صوت تفسیر قرآن #حجت_الاسلام_راجی
📖 صفحه ۵ - سوره بقره (آیات ۲۵_۲۹)
___________________
♨️ افرادی به وسیلهی #قرآن جهنمی میشوند!!!
⁉️ پیمانی که خداوند در عالم «ذر» از انسان گرفت چه بود؟؟
⁉️ ویژگی عجیب جریان حق!
⁉️ چه کسانی #گمراه میشوند؟
⁉️ فاسقین چه ویژگیهایی دارند؟
⁉️ قطع رحم چه آثاری دارد؟
⁉️ دستهبندی عقوبت اعمال!
⁉️ فسادآفرینی جدید مغتششین بعد از #آزادی !
⁉️ وقایع فجیع ۳ سال حکومت!
♨️ تبدیل شدن مزار #پیامبر به اسطبل!
⁉️ خسران به چه معناست؟
⁉️ تفاوت #خسران و ضرر در چیست؟!
♨️ پایین آمدن ارزش #بیت_کوین !
♨️ اضطراب پدر و مادرها از دوری فرزندشان!
♨️ پدر و مادرهایتان را از نگرانی دربیاورید...
__________________
🔰 مسجد امام رضا علیهالسلام #دانشگاه_فردوسی_مشهد
✨اللّهمَعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـ♡ــࢪَج✨
🍁🕊
هرحقی از دیگران بر گردنت باشد ،
تا ادا نڪنی باب قرب و معرفت باز نمیشود.
خداوند رضایتش را در رضایت مردم قرار داده.
📚سید علی آقا قاضی(ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
💢ماجرای حاج کاظم ساروقی و نحوه حفظ شدن عجیب قرآن 🌱
👇👇
کربلایی کاظم کریمی ساروقی (۱۳۳۶-۱۲۶۰ ش)، فرد درس نخواندهای بود که در امامزاده ۷۲تن ساروق، یکباره به لطف پروردگار و عنایت اهل بیت (علیهم السلام) حافظ قرآن شد. بسیاری از علمای بزرگ شیعه معاصر مانند آیت الله بروجردی، آیت الله حجت و آیت الله خوانساری، این کرامت قرآنی در عصر کنونی را تأیید کردهاند
ملا محمدکاظم کریمی ساروقی، در سال ۱۳۰۰ ق. در یکی از روستاهای فراهان اراک به نام «ساروق» دیده به جهان گشود. وی فردی مکتب نرفته بود و خواندن و نوشتن نمی دانست. اسماعیل کریمی ساروقی، فرزند مرحوم کربلایی کاظم، ماجرای اعجابانگیز پدرش را چنین بیان می کند:
مرحوم ابوی، روستازاده و کشاورز بود. یک روز که پای منبر واعظِ روستای خود «ساروق» نشسته بود و به سخنان او دل سپرده بود؛ از زبان واعظ می شنود که: «هر کس زکات مال خود را ندهد، نمازش درست نیست؛ و مالش غصبی است. اگر ملکی و خانه ای از درآمد مالش بخرد، غصبی خواهد بود و در قیامت، خدا او را مؤاخذه خواهد کرد».
کربلایی کاظم پس شنیدن این مطلب در چند سخنرانی، به گونه ای جدّی به مسئله پاکسازی اموال از طریق زکات اهتمام می کند. با اندکی توجّه درمی یابد صاحب مِلکی که او برایش کشاورزی می کند، زکات مال خود را نمی دهد و طبعاً زمینهای او غصبی است. با درک این مطلب، کشاورزی را رها می کند و برای امرار معاش از ساروق خارج شده و در مابین اراک و قم، که جاده ماشینی ساخته می شد، به کارگری می پردازد.
پس از نزدیک به یک سال که برای سرکشی به ارحام و بستگان خود به روستا، می آید متوجّه می شود که صاحب ملکی که برایش کار می کرد، توبه کرده و اکنون زکات مال خود را می دهد. از طرفی از بستگان کربلایی کاظم تقاضا کرده تا کربلایی را به سر ملک و کشاورزی او در آن برگردانند. ایشان پس از اطمینان کامل از توبه صاحب ملک، به شغل رعیتی بازمی گردد؛ و صاحب ملک قطعه زمین کوچکی را نیز به کربلایی کاظم می دهد تا افزون بر کار برای ارباب، بر روی زمین خودش نیز کار کند.
مرحوم ابوی در موقعی که خرمن را می کوبید و گندم را از کاه جدا می کرد، سهم مالک را می پرداخت و همان جا زکات سهم خود را جدا می کرد و به مستحقّی که به طور کامل از وضع زندگی و معاش او مطلّع بود، می داد. افزون بر این، پس از جدا کردن خرج سالانه خود و بذری که برای کاشت سال بعد کنار می گذاشت، مابقی را بین فقرا تقسیم می کرد.
چند سالی به همین منوال می گذرد، سالی در موقع خرمن و هنگامی که هنوز گندم را از کاه جدا نکرده بود، همان شخصی که هر ساله زکات مال خود را به او می داد، به سراغش می آید و می گوید: بچه هایم نان ندارند. ایشان می گوید: می بینی که باد نمی آید؛ ولی سعی می کنم مقداری گندم برایت تهیه کنم. شخص مستمند می رود. پس از رفتن او، کربلایی به وسیله غربال مقداری گندم از کاه جدا کرده، وزن می کند و به منزل او می برد؛ و از آنجا به باغ خود که پایین ده بود، می رود تا اندکی علوفه برای گوسفندانش تهیه کند. پس از این، عازم منزل می شود. سر راه، نزدیک «امامزادگان هفتاد و دو تن»، دو نفر سیّد خوش سیما را می بیند که جلو درِ آستانه امامزاده ۷۲ تن[۱] ایستاده و او را به نام صدا می زنند؛ و از او می خواهند علوفه را روی سکّوی جلوی در گذاشته و به اتفاق آنها به داخل برود