نمازش ک تمام شد🙂 چادر را تا کرد و گذاشت در سجاده😶 موهایش را پریشان کرد🙁 سرخاب سفیدابی کرد 🙄 و وارد مجلس مهمانی شد!😒 فرشته سمت چپ لبخند تلخی زد و ب فرشته سمت راست گفت:😔🖐 انگار فقط خدا نامحرمـه!.🥀 #تلنگرانه

✿اربعـین

زراره روایت می کند که امام صادق صلوات الله علیه فرمود:اى زراره آسمان تا چهل روز بر حسين صلوات الله علیه خون  باريد و زمين تا چهل روز تار  و تاريك بود و خورشيد تا چهل روز  گرفته و نورش سرخ بود و كوهها تكه تكه شده و پراكنده گشتند و درياها روان گرديده و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت گريستند.`

` 🌿کامل الزیارات باب 26 ح6 الباب السادس و العشرون بكاءجميع ما خلق الله على الحسين. 🌿العوالم ص 462 🌿مستدرك الوسائل ج 10 ص 313 🔥اللهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْن عَلَیهِ السَلام .

رفیق خوب زندگیم ارباب♥📻•

:))

‌‌‌﴿بِســــمِ‌أَلْلّہِ‌أَلْرَّحْمَڹِ‌أَلْرَّحِيـــمْ﴾ ◖😔🥀◗ وقتے ازش سوال میکردن چرا میری سوریه میگفت: "شهرک هاے شیعه نشین تو محاصره هستند فرزندان موسے بن جعفر ؏💔 " هروقت دربارش حرف میزد امکان نداشت که چشم هاش پر اشک نشه... (: با بغض میگفت : "با زحمت براشون اذوقه میفرستادیم ولی میگفتن ما فقط امنیت برای خانوادهامون می خوایم🍃" وقتے فاطمه بهش میگفت: "بابا بمون پیشمون!" میگفت: "شما اینجا امنیت دارید کسے شما رو اذیت نمی کنه ولی بچه هاے اونجا از این نعمت محرومند ... یه دفعه که اومده بود مرخصی ازش درمورد این شهرک ها سوال میکردم میگفت : "عذاب وجدان دارم که چرا اینجا هستم در واقع زمانی که اینجا بود نبود! با تمام وجودش در فکر آزادی این شهرک های شیعه نشین بود.🙃" [شهیدمصطفےصدرزاده ] راوی مادرشهید . . . ♥️¦⇠ #شهیدانه›⁦

حسین‌جان ! از سوخته دل‌ها نگیر آقا غمت را.. یک وقت از دستم نگیری پرچمت را (:

از رقیه خانوم بخواین کربلاتون ؛ با دستای ِ کوچیکش گره وا میکنه ؛ خانوم‌سه‌ساله ( :

چــــــــادر مزاحم منــــــــ نیستـ ✘ دستــــــــ و پــــــــایم را نمیگــــــــیرد ✘ مادرمــــــــ بهــــــــ من ــــــــ آموختهــــــــ√:  چــــــــادر ســــــــر کردنــــــــ بلدیــــــــ نمیخواهــــــــد✘ عشقــــــــ میخواهــــــــد√ #چادرانه

همینڪہ‌نوࢪخدا✨ دࢪدلت‌دࢪخشیده😇 همینڪہ‌حضرت‌مادࢪ❤️ توࢪاپسندیده🦋 چه‌چیزبهتࢪاز‌اینڪہ🌱 توچادࢪے‌‌هستے🧕🏻 وچادࢪت‌به‌حیا‌اعتباࢪبخشیده🔐 #چادرانه