کارش طول کشیده بود. آخر شب اومد خونه. حوالی دو سه شب. خسته و کوفته. گوشیشو جوری تنظیم کرده بود که هر ده دقیقه یبار زنگ میخورد. بیدار میشد، گوشیو تنظیم میکرد و دوباره میخوابید. تا نماز صبح بیست بار گوشیش زنگ خورد. میخواست هم استراحت کنه که روز بعد بره دنبال کارش هم با خیال تخت نخوابه که بره توی عمق خواب و نمازش قضا بشه...
#خاطرات
#شهید_حسین_ولایتی
مُرَمَّل
#یکمینصیحتبهخودموخودت!
میدونیمشکلِمنُتُکجاست؟!
مشکلمنُتُاونجاستکه..
بهخدااعتمادنداریم!
وایساوایسا؛
نمیخوادشعاربدیکه؛
نهبابا، منبهخداخیلیاعتماددارم!
اصلاًهرچیخداگفت.
امااینحرفاتوتوشرایطسختیادتبیار :
- درآمدِخوبیندارم، نمیتونمازدواجکنم.
- کاشمیشدجوابِبیادبیِاونومیدادم.
- اگهاینکارهواسمجورنشهچی؟!
- اگهکنکوررتبهیخوبینیارمخودمومیکشم.
- مناینشخصروخیلیدوستدارم، چشممرو..
رویبعضیچیزایبدشمیبندمچون،
نمیتونمبدوناونزندگیکنم!
دیدی؟!
توازاعتمادداشتنبهخدا،
فقطشعاردادنشوبلدی :)
جانمنبیایهبارمکهشده،
تسبیحبگیردستتبگو :
#سَنایستییَن!
( اونیکهخودتمیخوای )
لوکیشین : یهجاییتوقلبِمزارشهدا !
#التماسدعاخب؟!
هدایت شده از ناشناس مُرَمَّل
https://harfeto.timefriend.net/16745847780995
•پَـنـاه|118
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گویا اهالی جنبش زن زندگی آزادی میخواستن مسجدالنبی رو هم فتح کنند!