مُرَمَّل
ساقي به پياله باده كم مي ريزي اين ميكده را چرا به هم مي ريزي؟!
از گردش ساغرت شكايت دارم
آسوده بريز! بنده عادت دارم
مُرَمَّل
از گردش ساغرت شكايت دارم آسوده بريز! بنده عادت دارم
با خستگي آمدم؛ فرح مي خواهم
سجاده و تسبيح و قدح مي خواهم
مُرَمَّل
با خستگي آمدم؛ فرح مي خواهم سجاده و تسبيح و قدح مي خواهم
ما قوم عجم به باده عادت داريم
بر پيرمغان «علي» ارادت داريم
مُرَمَّل
ما قوم عجم به باده عادت داريم بر پيرمغان «علي» ارادت داريم
بر طايفه مان نگاه حق معطوف است
ميخانه ي شهر طوس ما معروف است
مُرَمَّل
بر طايفه مان نگاه حق معطوف است ميخانه ي شهر طوس ما معروف است
من اهل ري ام ؛ مست ولي اللهم
يك خمره مي ِ سفارشي مي خواهم
مُرَمَّل
من اهل ري ام ؛ مست ولي اللهم يك خمره مي ِ سفارشي مي خواهم
در روز ازل كه دل به آدم دادند
فرياد زدم؛ پياله دستم دادند
مُرَمَّل
در روز ازل كه دل به آدم دادند فرياد زدم؛ پياله دستم دادند
فرياد زدم : علی،پناهم دادند
اينگونه به اين ميكده راهم دادند
مُرَمَّل
فرياد زدم : علی،پناهم دادند اينگونه به اين ميكده راهم دادند
با ديدن اين شوق عناياتی كرد
لبخند علی مرا خراباتی كرد
مُرَمَّل
با ديدن اين شوق عناياتی كرد لبخند علی مرا خراباتی كرد
من مست ِ مِی ابوترابم يك عمر
سرزنده به نشئهی ِ شرابم يک عمر
مُرَمَّل
من مست ِ مِی ابوترابم يك عمر سرزنده به نشئهی ِ شرابم يک عمر
يک ثانيه بی شراب نتوانم زيست
در مذهب ما حلال تر از مِی نيست
مُرَمَّل
يک ثانيه بی شراب نتوانم زيست در مذهب ما حلال تر از مِی نيست
جامی بده لب به لب، خرابم ساقی
از مشتريان خوش حسابم ساقی
مُرَمَّل
جامی بده لب به لب، خرابم ساقی از مشتريان خوش حسابم ساقی
ساقی بده باده ایی كه گيرا باشد
از خُم كهنسال تولا باشد