میگفت:↓
دلتکهگرفت، قرآنُبردار؛
بسماللهبگو
یـهصفحهاشروبازکن
بگو:
خدا،یهکمباهامحرف بزن،آرومشَم..!
فقطتومیتونےآروممکنے♥️
اَللّٰــــھُҐَ عَجَّل لِوَلیِــڪَـ اَلْᓅَرَجْ╰⊱⊱╮╰⊱⊱╮๛لا
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
༻♡@Morvaariddarbehesht♡༻
چہ مےفهمیم #شهادت چیست مردم ؟
#شهیـد و همنشینش ڪیست مـردم ؟
تمام جستجومان #حاصلـش این شد:
شهـادت #اتـفاقـے نیست مـردم
#شهدا_گاهی_نگاهی
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
༻♡@Morvaariddarbehesht♡༻
سلام خوبی عزیزم باشه چشم
واقعیت من امشب مهمونی هستم و نت ندارن اینجام اینقدر نت ضعیفه ولی بخاطر
شماها نت گرفتم که رمان رو بزارم☺️🌸
#ناشناس 🍀
#بمونید_برامون 🌈
۱=سلام عزیزم باشه چشم😂
۲=سلام باشه چشم😃
۳=سلام واقعا خیلی خوبه خداروشکر 😄
۴=سلام دوست گلم خواهش میکنم گلم😍
#ناشناس 🍀
#بمونید_برامون 🌼
#پارت۱۷۶
#زهرابانو
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
برای گرفتن مهریه ام آماده بودم.- زهراجان...صدای نگران ملوک بود که من را به طرف خود چرخاند.- بله چیزی شده؟- دخترم اگر امروز به این سفر بروید یعنی این عقد را دائم باید کرد . وقت برگشتن دیگر به خانه ی همسرت باید بروی.می دانم ؛ این ها را کامل می دانی ولی باید یادآوری کنم تا به تصمیمی که گرفتی و مردی که برای یک عمر انتخاب کردی مطمئن تر شوی.
- هستم! هیچ وقت این همه اعتماد و اطمینان نداشتم نگران نباشید... همیشه دعای حاج بابا و کمک های شما در زندگی پشتوانه ی من بود و هست.فکر کنم ملوک کمی آرام تر شد که با لبخند گفت:- پس برو عزیزم ؛ امیدوارم هر روز خوشبختی را کنار هم حس کنید.دیدن سرزمینی که از خون لاله ها بنا شده بود ؛ دیدن کانال کمیل ؛ کانالی که مردان بزرگی را به خود دیده ؛ یکی از آرزوهای من بود و امروز این آرزو محقق میشد. روزی که کتاب سلام بر ابراهیم را می خواندم نوشته ها مفهوم درستی برای من نداشت ولی حالا که نقطه نقطه ی این زمین پاک قدم می گذاشتم تمام آن نوشته را با چشم دل می فهمیدم و درک می کردم.وقتی به شهید ابراهیم هادی متوسل شده بودم هیچ گاه فکر نمی کردم پا جای قدم هایش در کانال کمیل بگذارم.همراه سید جانم راهی سرزمین عشق شده بودم واز تک تک این لحظه ها استفاده می کردم.
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✍ #نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ❀ツ
#پارت۱۷۷
#زهرابانو
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
- زهرا جان بیا این سمت کنار هم بنشینیم از اینجا کانال کمیل بهتر دیده می شود.- چشم سید جانمبا آقاسید رفتیم کمی عقب تر و با فاصله از جمعیت نشستیم.- سیدجانم شروع کرد به زمزمه کردن مداحی و من هم با جان و دل گوش می کردم.تمام فکر و ذهنم رفت برای چند سال پیش... سالهایی که کنار حاج بابایم بودم و چه روزهای خوبی داشتم.دوران کودکی که با محبت های حاج بابا جان می گرفت وتمام آن لحظه ها و خاطرات برای من زنده بود.کمی بزرگتر شدم با از دست دادن پدر دنیایم را هم از دست دادم.دوستانی که داشتم به عوض شدن راهم کمک میکردند.خدا خواست و دعای پدرم بود که راه مسجد محله ی قدیمی را جلوی پای من گذاشت.
شاید خاطرات ؛ شاید محبت بی بی یا شاید شیرینی نرگس بود که من را مشتاق تر می کرد برای رفت وآمد به آنجا...سفر مشهد بهترین و شیرین ترین سفر من بود سفری که باعث آشنایی من با سید جانم شد بهترین هدیه را از همسفرم گرفتم.چادری که به سر دارم همان هدیه ی سیدجانم هست...وقتی برای سفر مکه معرفی شدم نگاه خدا زندگی ام را نور باران کرد.تصمیمی که برای صیغه ی موقت باید می گرفتم سخت ترین تصمیم زندگی ام بود ولی الان رضایت کامل دارم.تک تک لحظه های سفرمکه برای من دلنشین بود و پر از خاطرات ریز و درشت...
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✍ #نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ❀ツ
#پارت۱۷۸
#زهرا_بانو_قسمت_آخر
#پارت_آخر
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
- زهراجان ؛ زهرابانوی من
به چه فکر می کنی؟
من را فراموش کردی خانم؟
- نه سیدم ؛ داشتم زندگی ام را مرور می کردم.
- خوبه!
مرور که کردی راضی بودی؟
- اگر کمی از گذشته ام را کم کنم و
ان شاالله روزهای شاد و خوب را کنار شما به آن اضافه کنم عالی میشود.
- زهراجان من یک آرزو می کنم تو آمین بگو...
- چشم همسری ؛ فقط بلند آرزو کنید من متوجه شوم تا یک بار آرزویتان خلاصی از دست من نباشد!
نگاه دلخور سیدم را که دیدم ؛ سریع گفتم:
- سیدجانم
می دانستی لباس روحانی چقدر به شما می آید من عاشق شما و لباس پاکتان هستم.
لبخندش لحظه به لحظه زیبا تر میشد
- در ضمن سیدم حواستان باشد از این لبخندهای خوشکل تحویل کسی جز من نمیدهید؟
حرف آخرم باعث شد برای اولین بار لبخندش به خنده تبدیل شود و با خنده گفت:
- حالا دعا می کنم آمین را از ته قلبت بگو...
خدایا به حرمت خانم فاطمه ی زهرا
سال آینده با دخترمان فاطمه سادات مهمان کانال کمیل باشیم.
- الهی آمییییین...🤲🤲
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✍ #نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ❀ツ
اینم از پایان رمان ما ..........
امیدوارم که خوشتون امده باشد و لذت رو برده باشید .........
فقط یه طرف رو میتونید انتخاب کنید:
یا حق یا باطل،
یا خدا یا شیطان،
اصلا وسط نداریم!
Ali Akbar Haeri - Baran (320).mp3
2.29M
استرس داشتم،
اینو گوش کردم آروم شدم :)
یا اباعبدالله..❤️🌱