eitaa logo
سید محمدجواد موسوی‌فرد
1.1هزار دنبال‌کننده
616 عکس
222 ویدیو
7 فایل
طلبه حوزه علمیه قم، روضه خوان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شاید اینجا برای اندکی عمیق‌تر شدن در اعتقادات و مسائل اجتماعی مناسب باشد ارتباط با بنده: https://eitaa.com/Mousavifard
مشاهده در ایتا
دانلود
◽️ تجزیه و ترکیب فلسفه (تفاوت فلسفه خوانی در حوزه و دانشگاه) فلسفه چون تماس مستقیم و قابل اعتنایی به معارف دینی دارد همواره مورد توجه حوزه‌های علوم دینی بوده است، خصوصا شیعیان نسبت به این علم ارزشمند توجه ویژه داشته‌اند. بزرگان فلسفه اسلامی مثل فارابی، ابن‌سینا، ملاصدرا و خواجه نصیر طوسی نوعا یا از شیعیان‌اند یا در محیط شیعی رشد کرده‌اند. دانشگاه نیز به دلیل ورود به علم مدرن به هر چیزی که می‌تواند علم بشری نامیده شود متوجه فلسفه هست هر چند در دوران مدرن فلسفه بیش از آن که مادر علوم باشد کنیز علوم تجربی است. 👈 یک سوال مهم: کدام یک از حوزه و دانشگاه فلسفه را بهتر می‌خوانند؟ باید عرض کنم هیچ کدام! هم حوزه در فلسفه خوانی نقص دارد و هم دانشگاه. حوزویان در مفردات فلسفه عمیقا غور می‌کنند، جزئیات مسائل را با دقت بسیار زیاد و با حوصله مورد مداقه قرار می‌دهند اما از کلیت و تصویری که فلسفه بناست در ذهن ایجاد کند غافل‌اند. فلسفه یک تصویر (Image) از هستی ارائه می‌دهد که کمتر در بیانات حوزویان مشهود است. در کدام یک از بدایه و نهایه و حتی اسفار چنین تصویر سازی‌ای را مشاهده می‌کنید؟ متاسفانه هیچ یک. 💢البته این نقیصه در الهیات شفای ابن سینا و از معاصرین در فلسفتنای شهید صدر نیست. اما دانشگاهیان به خوبی کلیت فلسفه را خوب می‌پردازند، هر چند نوعا در انتقال این کلیت و تصویر کلان از فلسفه مترجم و مقلد پژوهشگران غربی‌اند اما طالب فلسفه هم به آن دقت حوزوی و هم به این کلی‌نگری دانشگاهی محتاج است. خود بنده وقتی مقدمه عبدالکریم سروش بر کتاب مبادی مابعد الطبیعی علوم نوین را خواندم تازه متوجه شدم مباحث ماده و صورت و حرکت و فاعلیت طبیعی و قسری فلسفه چه معنایی دارد. وقتی این مقدمه را خواندم همه آن مباحث به یک باره برایم معنا پیدا کرد. همین طور فلسفه نیچه فیلسوف اگزیستنس آلمانی باعث شد نقش افلاطون و افلاطونی گری در فهم غائی از عالم را متوجه شوم. فهمی که در تمام فلسفه اسلامی خصوصا فلسفه ملاصدرا منعکس شده است. رها کردن اجزاء فلسفه در دانشگاه و ترکیب آن در حوزه موجب اشکالات جدی شده است که شاید در فرصتی به آن پرداختیم. @Mousavi_Fard
◽️آیا فلسطین مساله ماست؟ 🔸 ۱. چه شد که ما کاسه داغ‌تر از آش شدیم و از قدس جوری دفاع می‌کنیم فلسطینی‌تر از فلسطینی‌ها؟ 🔹 پاسخ ساده ایران اینترنشنالی‌اش این است که اول انقلاب کله‌هامان بوی قرمه سبزی می‌داد و داغ بودیم؛ گفتیم یک تک پا برویم فلسطین را هم آزاد کنیم، بعد دیدیم نه! این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست! و این شد که تا الآن در رودرواسی‌اش گیر کردیم و تا خونه سینه خیز آمدیم!!! 🔸 ۲. پاسخ بی‌بی‌سی طورش این است که جمهوری اسلامی می‌خواست از اتحادیه‌های عرب عقب نماند و خودش را قاطی ماجرا کند تا مثلا بشود رهبر منطقه، ولی این اعراب بودند که دست جمهوری اسلامی را خواندند و از دایره بیرونش کردند. 🔹 ۳. از این ترّهات بگذریم دلیل اولش دستوری است که در فقه شیعه آمده و آن هم این که در اسلام مرزی بین کشورهای اسلامی وجود ندارد و اگر دشمن غیر مسلمان به یک کشور اسلامی حمله برد بر همه مسلمین "واجب است دفاع کنند". دقت کنید! ماهیت این مساله دفاع است نه چیز دیگر. 🔸 ۴. دلیل دیگری که مساله فلسطین را حساس کرده جلوگیری از بدعتی است که قلدرهای دنیا انجام دادند، وقتی بعد از جنگ جهانی دوم دیدند یهودی‌های مظلوم توسط هیتلر ظالم به چوخ رفتند گفتند برویم یک سرپناه برای اینها پیدا کنیم، و گفتند کجا ببریم‌شان غیر از خانه پدری؟! آوردندشان در اورشلیم یا همان بیت المقدس! واقعا خاک بر سر مسلمانی که ببیند این قلدرها به سادگی با یک بهانه خاک‌ کشور هم‌کیش‌شان را اشغال می‌کند و می‌گوید فعلا که به خانه ما نرسیده! هر وقت رسید به خودمان تکانی می‌دهیم!! اگر جمهوری اسلامی در مساله قدس هیچ چیزی جز محدود کردن صهونیست خبیث در همین جغرافیا نداشته باشد کافی است و بلکه زیاد است.. البته گامهای پیروزی جلوتر از این حرفهاست. 🔹 ۵. دلیل سوم آن است که فلسطین "ژئوپلیتیک" فوق استراتژیک سه قاره است، لولایی است که سه قاره را به هم پیوند داده، تسلط دشمن یهودی بر این منطقه و تسری به نیل تا فرات یعنی گرفتن گلوی مسلمین یک‌جا و یک‌باره! ◽️ چرا غربی‌ها برای داستان اوکراین خودشان را از ۸ قسمت تکه تکه کردند؟ دلشان برای مردم سوخته بود؟ یا برای خاک و نقطه استراتژیکی که گلوی روسیه را با آن می‌فشردند؟ 🔹 چرا استرالیا باید نیروهای نظامی‌اش را (ذیل ناتو) بفرستد در عراق و افغانستان که مثلا تامین امنیت کند؟ چون امنیت این منطقه یعنی امنیت انرژی و امنیت انرژی یعنی امنیت اقتصادش، ذره‌ای مثل استرالیا شعور می‌داشتند نمی‌گفتند فلسطین مساله ما نیست. 🔸 ۶. موضوع دیگر اشارات روایاتی است که نبرد آخرالزمان را به این نقطه پیوند داده است. فلسطین کلید رمز آلود فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است: "امروز همه‌ی دنیای اسلام باید قضیه‌ی فلسطین را قضیه‌ی خود بداند؛ این، کلید رمزآلودی است که درهای فرج را به روی امت اسلامی میگشاید". بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در سومین کنفرانس حمایت از فلسطین (۱۳۸۵/۰۱/۲۵)
◽️ نحن القادمون! وقتی شیپور جنگ نواخته می‌شود مرد از نامرد مشخص می‌شود. عافیت طلبان به نکبت بارترین زندگی مبتلا خواهند شد و برای آن که دو روز بیشتر عمر کنند تن به خفت‌ خواهند داد. آنها که مسلمانان غزه را در دفاع از خاک و سرزمین پدری‌شان محکوم می‌کنند اولا بیشتر نگران زندگی خودشان هستند و ثانیا هیچ درکی از وطن دوستی و وطن خواهی و مام میهن ندارند. بین طلاب مشهور است که برای بعضی، زمان جزء مطهرات است. یعنی گذر زمان را باعث تطهیر جنایات گذشته می‌دانند. اگر این زمین‌ها اشغال شده که شده و اگر تشکیل دولت صهیونیستی یک بدعت نامشروع توسط دولت‌های غربی است هیچ گاه زمان، این جنایت مهلک را تغییر نخواهد داد. با براندازان کوتاه مغز هم درباره حمایت از قدس صحبت نکنید، اینها توان تشخیص مصلحت‌های مستقیمی که متوجه کشور می‌شود را ندارند چه رسد به این موضوع پیچیده که فهم آن ناید به هر ذهن خام! شیپور جنگ نواخته شده و شواهد نشان می‌دهد خاورمیانه به قبل و بعد از عملیات هفت اکتبر رزمندگان مقاومت تقسیم خواهد شد. نسأل الله منازل الشهداء
◽️ از رنجی که می‌بریم... چند روزی است در کانال های طلبگی بحث های متعددی از سوی دو جریان عمده حوزه در حال جریان است. محل نزاع درباب اداره سنتی یا غیر سنتی حوزه است؛ 👈 سنتی‌ها می گویند همه درسهای سطوح عالی بایست آزاد باشد، مراکز تخصصی را تعطیل کنید! ایشان دلیل تعطیلی یا خلوتی درسهای اطراف حرم (با همین تعبیر) را مراکز تخصصی و مشخصا اداری شدن آموزش در حوزه می‌دانند بد هم نمی گویند اما همه واقعیت را نمی گویند. 👈غیر سنتی‌ها اما معتقدند مگر می شود این حجم طلاب را بدون تشکیلات اداری مدیریت کرد؟ نقد غیر سنتی ها بماند برای زمانی دیگر، عزیزانی که متاسفانه مزیت رقابتی حوزه در مسأله آموزش را به درستی نشناختند و به سادگی آن را به پای بوروکراسی ادرای ذبح کردند. 💢اما چند کلمه با سنتی های گرامی که متاسفانه همواره در "مسأله ناشناسی" ید طولایی دارند: ۱.  این که شما در فقه و اصول استاد مبرز و نامداری هستید و ظرائف سخنان اهل شریعت را به خوبی می شناسید و کفایه چند لایه تدریس می فرمایید معنایش این نیست که به تربیت و آموزش و روش‌های آن هم آگاه هستید. چند واحد در پای قرآن کریم و روایات انسان شناسی آموخته‌اید که این گونه مدعی مدیریت آموزشی حوزه هستید. اساسا آیا نظریه آموزشی تربیتی دارید؟ اصلا آیا می دانید همان گذشتگان ما بر اساس چه اندیشه‌هایی حوزه های علمیه را تربیت علمی و اخلاقی و معنوی می‌کردند؟   می دانید شاگردان شاگردان شما در فقه و اصول اکنون با روش‌های پیشرفته آموزشی و در فضای غیر رسمی دین را به طالب آن آموزش می دهند؟   ۲. به جای تهدید کردن بوروکرات‌های حوزه از خود بپرسید چرا طلاب به مراکز تخصصی می روند؟ 💢 دلیلش را من می گویم و شما هم یک زحمت میدانی به خود بدهید: 👈 دلیلش آن است که «طلاب در دروس آزاد حمایت نمی شوند». خیلی صریح عرض می‌کنم دروس آزاد "نوعا و معمولا" مشتمل بر اساتیدی است که فرهنگ حمایت عاطفی و اخلاقی از طلاب بین آنها وجود ندارد. حمایت مالی و معیشتی هم البته جزء دغدغه های اصلی است. اجازه بدهید در این باب فقط اشاره کنم در حالی که بخش زیادی از طلاب درگیری‌های معیشتی جانسوز دارند حضرات سنتی و غیر سنتی در حال تکثیر ساختمان های آموزشی- پژوهشی- رسانه ای و ... هستند. ساختمان هایی که پر از خالی اند!! این در حالی است که اغلب مراکز تخصصی نسبت به امور زندگی و معیشتی و خانوادگی طلاب حساس‌اند. دوره این که بخواهیم فله‌ای طلاب را به مدرس‌های افسرده مدارس اطراف حرم سوق دهیم و وظیفه شان حضور در ساعت های متراکم و بی وقفه دروس فقه و اصول باشد گذشته است.   ۳. نمی دانم از تفاوت نسلی چیزی می دانید یا خیر؟ یا این مباحث را قرتی بازی های طلاب جوان می شمرید؟ نسل جدید نمی تواند ببیند فلان استاد - انقلابی و غیر انقلابی‌اش هم فرقی ندارد- منطقه ممنوعه اطراف حرم مطهر را با ماشین تا دم در مدرسه آیت الله گلپایگانی بیاید و از طلاب انتظار تحمل سختی های معیشتی را داشته باشد. 💢  نسل جدید نمی تواند بی تفاوتی استاد نسبت به مسائل اجتماعی را تحمل کند. نمی تواند عدم درک عمیق مدرنیته را تحمل کند. شاید این حرف ها را نتواند به زبان بیاورد اما از شواهد زیاد این ناگفته ها پیداست.   تحصّل الی هاهنا: 👈وقتی انحاء آموزش و روش های نوین آن را نشناسیم،   مدیریت روحی و جسمی و عاطفی و اخلاقی طلاب را ندانیم،   برای مشکلات عمیقی مثل «هویت طلبگی» و «چالش نقش اجتماعی حوزویان» پاسخ بالفعل و منسجمی نداشته باشیم،   از اقناع اذهان طلاب در موضوعات مدرن و نسبت فقه و اصول با علوم روز دنیا ناتوان باشیم،   باید خدا را شکر کنیم همین اندازه هم در درسهای آزاد شرکت می کنند.   آقایان! امروز شما باید پاسخگو باشید نه مطالبه‌گر! (ناگفته هایی که ترس از شنفته شدن شان توسط گوش نامحرم وجود داشت باعث نگفتن خیلی امور شد)
◽️ نقدی بر فلسفه خوانی در حوزه فکر می کنید چرا فلسفه این همه مخالف در حوزه دارد؟ چرا برخی این قدر در مخالفت با فلسفه محکم و متصلب و بلکه متصعب‌اند؟ من فکر می‌کنم دلیلش آن است که فایده فلسفه برای‌شان محسوس نیست، این که فلسفه با آموزه‌های دینی تعارض دارد بیشتر یک بهانه است تا دلیل منطقی. اجازه دهید مقداری در این باره توضیح دهم: آموزش فلسفه در حوزه علمیه هم سطح عمومی دارد و هم سطح تخصصی. در سطح عمومی بدایه و نهایه علامه طباطبایی تدریس می‌شود. علامه عالی مقام طباطبایی با نوشتن کتاب های بدایه الحکمه و نهایه الحکمه دسترسی به حکمت صدرایی را بسیار آسان کرد. وزان نهایه نسبت به اسفار ملاصدرا مثل سفینة البحار شیخ عباس قمی به کتاب بحار الانوار است که استفاده از آن را ساده می‌کند. اما این دو کتاب دست‌یابی به فلسفه اسلامی را سخت کرده است. چرا؟ اولا به این جهت که تصدیق و استدلال آوردن در این دو کتاب نسبت به تصور و فهم مساله اولویت قابل توجهی دارد و این اصلا خوب نیست. فلسفه آن قدر که تصور می‌خواهد استدلال نمی‌خواهد. اصلا تصور مسائل فلسفی که واضح شود تصدیق آسان می‌گردد. این اشکال، ایراد کمی نیست. شاگردان ایشان مثل شهید مطهری و آیت الله مصباح تلاش کرده‌اند این نقیصه را در آثار فلسفی‌شان جبران کنند. از این اشکال که بگذریم ایراد بزرگتری وجود دارد؛ بدایه و نهایه با مسائل روز فلسفه شروع نمی‌شوند. مبتدی فلسفه وارد این علم پیچیده که می‌شود ناگهان مساله پیچیده و غامض اصالت وجود و سپس تشکیک وجود را می‌بیند. بنده تشبیه می‌کنم به این که شخصی برای ورزش وارد باشگاه می‌شود و هنوز وارد نشده و گرم نکرده مشت محکمی به صورت او می‌زنند پیش از آن که بداند چیست و کیست و اینجا چه می‌کند! اصالت وجود در تاریخ فلسفه جزء آخرین مسائلی است که ذهن فیلسوفان را متوجه خود کرده اما در مقام آموزش در این دو کتاب نخستین مساله قرار گرفته است. اولین مساله‌ای که ذهن هر شخصی را متوجه می‌کند علیت است، علیت مهم‌ترین مساله فلسفه است و اتفاقا در زمان کنونی بیشترین حملات از سوی دانشمندان دنیا علیه این مساله وارد شده است. اگر طلاب هنگام آموختن فلسفه بدانند که چه مساله سهمگینی اکنون در علم تجربی مورد انکار است هیچ گاه ارزش فلسفه را انکار نخواهند کرد. اگر مسائل دانش و ارزش و واقعیت‌داری گزاره‌های اخلاقی در آموزش فلسفه مورد عنایت قرار گیرد طلاب خواهند فهمید که مخالفت با فلسفه نشستن بر شاخ و بریدن ریشه است. اشتباه نشود! نتیجه خوب خواندن نهایه نیز فهم درست همین مسائل هست اما چون شیوه کتاب مناسب با آموزش زمان حاضر نیست این مسائل بسیار دیریاب و غیر قابل فهم به نظر می‌رسند. بنده کتاب فلسفتنای شهید صدر را الگوی بسیار مناسبی برای آموزش فلسفه می‌دانم هر چند آن کتاب هم اشکال‌های محتوایی قابل توجهی دارد اما از جهت اسلوب آموزش بسیار عالی است. الحذر از این که پیام بنده عزم طلاب عزیز در آموختن این دو کتاب را سست کند. اشکال‌ها برای بهتر شدن است و ترک مسیر موجود به بهانه مسیرهای بهتر ناموجود اشتباه مهلک و سبب کم‌مایگی است.
◽️ نقدی بر منطق خوانی در حوزه 🔰 منطق علم قدرتمند و پرکاربردی است و متاسفانه در جهان اسلام داستان چندان مفصلی ندارد. 👈 فیلسوفان مسلمان در علم‌ منطق بر خلاف فلسفه تولیدات قابل توجهی نسبت به یونانیان ندارند. کتاب ارغنون ارسطو که در علم منطق است چیزی کم از منطق شفای ابن سینا ندارد. مقصودم حجم کتاب نیست بلکه منظور محتوای آن است. منطق شفا چندین برابر کتاب ارسطو حجم دارد اما بر مطلعین واضح است که ابن سینا در این کتاب در قامت شارح ارسطو ظاهر شده است. 💢 البته شیخ الرئیس در منطق اشارات ابداعات مختصری دارد ولی این ابداعات نسبت به فلسفه تولیدی ابن سینا شیء قابل ذکری نیست. بعد از جناب شیخ دیگر علم منطق هیچ ظهور و بروز قابل توجهی ندارد جز این که عبارت پردازی و تلخیص می‌گردد. 💢 آنچه خواجه طوسی در اساس الاقتباس انجام داده تلخیص شفای ابن سیناست. هم چنین قطب رازی در شرح مطالع هر چند نکات بدیع و دقیقی دارد اما حجم کتاب او و محتوای آن بسیار کمتر از منطق شفاست. ملاصدرا هر چند فیلسوف بزرگی است اما در علم منطق حرف زیادی برای گفتن ندارد. این که منطق ارسطویی بر اساس فلسفه صدرایی بایست بازنویسی شود نیز از آن سخنان تهی از محتواست. 💢 در عصر حاضر مرحوم مظفر کتابی در منطق نگاشت تا دشواری رجوع به منابع سنتی را آسان کند و از سوی دیگر نقص موجود در کتاب حاشیه ملاعبدالله را برطرف کند. حاشیه کتابی بود که پیش از المنطق در حوزه‌ها رواج داشت. 👈 اما دو مشکل بزرگ در المنطق وجود دارد: نخست این که المنطق بیشتر یک فرهنگ اصطلاحات منطقی است تا کتاب منطق. دوم این که کتاب المنطق در پایه دوم حوزه تدریس می شود، برای طلاب در این سطح یک مشکل فهم‌ معنای کتاب و سپس فهم محتوای علمی آن است. شاید اگر کتاب فارسی به جای المنطق می‌بود مشکل دوم را نداشتیم. نتیجه منطق خوانی در حوزه چیزی بیش از آشنایی با مصطلحات منطقی نیست. 🔰 ما از منطق چه می‌خواهیم؟ ۱) اولین رسالت منطق الگوی فکر و اندیشه است، مناط محوری به هنگام تفکر را بایست از منطق بیاموزیم، انواع مطلوب و مبادی را بشناسیم و فرمول اقامه حد وسط را یاد بگیریم. ۲) وظیفه دیگر منطق تفکر انتقادی است، منطق بایست یاد دهد که چگونه با ادعاها و خبرها و گزاره‌ها برخورد کنیم! سریعا تبار شناسی کرده و غرض از جمله و گزاره را تشخیص دهد و سپس به ارزیابی بپردازد. ۳) وظیفه دیگر منطق مهارت‌‌های اجتماعی مثل اقناع و اسکات برای مناظره و خطابه است، لکن‌ چون اکنون روش‌های بهتری برای خطابه و مناظره وجود دارد بهتر است از همان‌ها تبعیت شود. 🔰 برای این‌ منظور پیشنهاد می‌شود در پایه دوم یک کتاب در منطق کاربردی آموخته شود. سپس در انتهای مقدمات یک سال مفصل طلاب منطق ریاضی را یاد بگیرند. و در نهایت حدود پایه نهم و دهم تهذیب شده برهان شفای ابن سینا را فرا بگیرند.
خاک بر سرت بزدل ترسو! لعنت بر یهود بی وجود! لعنت بر سران بی خاصیت شکم گنده عرب که از زندگی فقط مسیر آخور و توالت را می‌شناسند! شرم بر جامعه بی وجود جهانی! بر سازمان ملل، بر اروپای جنایت‌کار ادکلن زده و کراوات بسته، نفرین بر همه دهان‌هایی که بسته شده‌اند، بی وجود! بیا با من بجنگ! با آن بچه‌ چه کار داری؟! قسم به حیدر کرار! به فاتح خیبر! به خوار کننده یهودیان بی‌صفت! به دلدل سوار منتقم اجدادتان! یک روز هم از زندگی‌ام باقی مانده باشد آن را به انتقام اختصاص خواهم داد. لعنت خدا بر قاتلان و راضیان و ساکتان!