💚هوالعزیز
💖 جان جانانم و ای آرام جانم
✍امروز را با نام تو آغاز میکنم. ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز...
💚هر دری بسته شود ، درِ خانه پُر فیضت همیشه بازست...
💚بنام واسم اعظمت ، قلبم را مهربان و نورانی و كدورت را از قلبم و ذهنم دورمیکنم . ويرانه دل را به نگاهت ، آباد و دستم را در دستان پرقدرتت مینهم و عاقبتم را به خودت واگذار...!
💚محبوبم ؛ هر روز بیشتر از روز قبل شاهد بارش رحمت الهی تو به سوی خود هستم...
💚سپاسگزارم ای حضرت عشق جانم
#اللّهُمَّ_صَلِّ_عَلی_مُحَمَّد_وَ_آلِ_مُحَمَّد
#اَللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجَ_وَالْعافِیَةَ_وَالنَّصرَ
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🍀 عملیات والفجر۸
✍گاهی خود! انسان مستقیم وارد معرکه میشه که در عین حالی که باید خودش رو یه جورایی حفظ کنه ، و به ماموریت اصلیش هم صدمه نخوره اگه از دستش کمکی هم بر اومد انجام بده...
🍀اون روز بعد از اینکه همرزم شهیدم رو به معراج شهدا بردم با ماشین چپ شده که اتاقش هم کمی کج شده بود به دنبال یافتن فرمانده تیپ و دادن پیام فرمانده قرارگاه به او شدم...
🍀معمولا فرمانده یگانها رو نمی شد به این سادگی ها پیدا کرد. اولش اینکه به دلیل نداشتن لباس خاص و دومش به خاطر همرنگی و سادگی برخوردهایی که داشتند کمتر شخصی می توانست در آن درگیری های نفس گیر او را بشناسد.
🍀نیروهای بسیجی و وظیفه اگر در میدان صبحگاه او را از نزدیک دیده بودند شاید می شناختند اما در بسیاری از لحظات حتی فرمانده دسته و گروهانها نیز که بسیجی بودند و یا پس از فرمانده اصلی نیروها به آنها سپرده شده بود هم فرمانده اصلی خود را ندیده و نمی شناختند.
🍀وقتی وارد منطقه اصلی درگیری در جاده فاو البحار شدم دیدم تانکی از روی خاکریز به این طرف می آید. فکر کردم عجب غنیمتی گرفتند. تانک نو بود و عالی کار می کرد.
🍀اما وقتی دیدم از همان بالای خاکریز به سمت خودی شلیک می کند تازه فهمیدم خط در حالِ سقوط است. هنوز تانک با خط روی خاکریز تراز نشده بود که یکی از زیر تانک یک مین ضد تانک بزرگ را انداخت زیرش ، تانک با شدت پایین افتاد و سپس با تکانی شدید شنی تانک و محور جلویش نابود شد.
🍀یک نفر از تانک خارج شد که همانجا کشته شد . نفر برها پشت سر هم نزديک خاکریز می شدند و از درب عقب آنها نیرو پیاده می شد اما مجالی برای فرار یا تیراندازی پیدا نمی کردند.
🍀نوک خاکریز آماج تیر کالیبر تانک بود. اما رشادت برخی از بسیجی ها که آنطرف خاکریز و رودرو می جنگیدند مثال زدنی بود. راستش را بخواهید اول هوس کردم بروم آن طرف اما جرأت نکردم. اما چند دقیقه بعد با یک جعبه ی آرپی جی در باز روبه رو شدم .
🍀آن طرف خاک ریز را برانداز کردم و آرپی جی زن را دیدم که از فاصله نزدیک نفر برها را میزند. سه تا گلوله برداشتم و رفتم نزدیکش گفتم گلوله ، اصلا نمی شنید. زدم روی شانه اش ، گلوله را نشان دادم . برداشت و دوید و رفت جلوتر ...
🍀برگشتم پشت خاکریز به فرمانده گروهان که با بیسیم صحبت می کرد گفتم مسئول کیه فرمانده تیپ را می شناسد. جلو را نشان داد. گفت یک نفر از تیپ آن جلو رفته نمیدانم کیه اما رفته جلو ماندم تا بیاید. اما نیامد...
🍀تک دشمن با مقابله ی تن با تانک و نفربر و آتش تهیه دشمن ادامه داشت . وقتی هم که فرمانده تیپ را دیدم و پیام را دادم و خندید گفت همین بود که تمام شد.تا حالا کجا بودی !؟ یکی گفت جلوی خط داشت آرپی جی میداد بدست آرپی جی زن ؛ و همه خندیدم ...
🍀بله پیامی که برده بودم ، این بود ، شنود شده که دشمن در حالِ آماده شدن برای پاتک است. و من با شرحی که در قسمت قبل و همین بخش دادم ، کمی دیر رسیده بودم 💖😊✋
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
💚 سبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
💚آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه تسبیح خدا میگویند؛ و او شکستناپذیر و حکیم است!
💚Whatever there is in the heavens and the earth glorifies Allah, and He is the All-mighty, the All-wise.
🍀 #سوره_مبارک_صف_آیه_شریف۱
#إِنَّ_مَوْعِدَهُمُ_الصُّبْحُ_أَلَيْسَ_الصُّبْحُ_بِقَرِيبٍ
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🍀عملیات والفجر۸
✍وقتی از راه میرسی و فردی حتی به شما نمیگه ، خسته نباشی چه حالی به شما دست میده.؟گاهی خیلی ما آدما متوهم میشم. و انتظارات بسیار بالا داریم. اما این کلمه خسته نباشی در دفاع مقدس همیشه تکرار میشد. هر لحظه و همه جا...
🍀روی در و دیوار و تکه های جعبه مهمات که روی تکه چوبی میخ شده بود و با انواع رنگ و قلمو نوشته شده بود. اما رشادت های رزمنده ها خستگی را خسته میکرد. و جمله ی کی خسته هست!؟ همیشه ی خدا ، جوابش ، دشمن بود...
🍀با این حال خستگی رو در رخسار رزمنده ها میدیدی رزمنده هایی که چندین و چند روز از خواب و خوراک رسمی خودشون زده بودن و در صحنه های نبرد عاشورایی حماسه میآفریدند.
🍀 شاید مصطفی از اون دست آدما بود که مدام انسان نمیدونست باید چطوری باهاش صحبت کنه ؛ گاهی جدی بود و گاهی هم شوخ ، گاهی خودمونی گاهی هم معنوی اصلا" بستگی داشت در چه زمانی و چه حالی بوده باشه که بتونی باهاش گرم صحبت بشی.
🍀کنارسنگرفرماندهی نشسته بودیم وشیرجه زدن هواپیماهای عراقی رو میدیدم. با دست هواپیما رو نشان میداد ومیگفت گول هواپیما های زیاد دشمن رو نخور شاید از آنطرف میان و به این طرف شیرجه میزنن .اما بمب هاشون جای دیگه ای میخوره زمین...!
🍀مثل این یکی که نبی جدی جدی داره میاد به طرف ما و وقتی آسمان را دیدم که برای فرار دیگر خیلی دیر شده بود. تمام اطراف سنگر و محلی که بودیدم بمباران شد. طی چند روز گذشته این دومین بار بود .جای شکرش باقی بود.بمب بود اگر چه ۲۵۰ کیلویی اما مثل راکت نبود که نشود عکس العملی داشت.
🍀خیز رفتیم در اطراف دریاچه نمک و دستمان تا آرنج رفت داخل گِل و نمک و یک وضعیتی برای خودمان بوجود آورده بودیم که تا چند ساعت کسی نزدیک ما نمی شد. امان از دست این لجن های گندیده شده اولِ دریاچه... عین روزگار دریاچه نمک ارومیه...
🍀دیدم مصطفی میگه نبی یعنی ما هم چنین بویی داریم که خدا ما رو نمی بره!؟گفتم شاید تو رو نبره اما خودم میانجی میشم به زور هم شده تو یکی رو با همین طعم و بو میفرستم...
🍀گفتم بابا آخه مگه نمیگن شهادت لیاقت میخواد.؟گفتم؛ حالا فکر میکنی لیاقت داری یا نه!؟ دیدم داره گریه میکنه؛! گفتم خُب بابا ناراحت نشو میگم در اولین فرصت باهات تسویه حساب کنن و بری بهشت...!! گفتم حالا که به دفتر و دستکم دسترسی ندارم ؛ بعد بیا دفترفرماندهی برات نامه بزنم تعاون تو یکی رو بردارن ببرن راحت بشیم از دست این حال و روزت ...!
🍀دیدم خیلی رفته تو حالت معنوی و خارج هم نمیشه ازش ؛ گفتم داداش دیگه داری نور بالا میزنی و خطری میش هااااا... گفت : نبی یعنی میخوای بگی ما تاحالا لیاقت چه چیزهایی رو داشتیم که خدا بهمون داده و شکرگزار نعمتش هم بودیم که حالاشهادت دومیش باشه!؟
🍀گفتم ؛ نه دیگه کنارت نشستن خیلی خطری هست الان یه راکت هواپیما و یا گلوله توپ سرگردان همینجا میاد پایین انگار تنت میخاره هاااا... گفتم: عزیزم همین که پا در میدان جنگ گذاشتی خودش نعمت هست و شکرگزار باش... بقیه اش هم خیلی چیزها بوده که لیاقتش رو داشتیم و خدا داده اما نمی تونیم بیاد بیاریم و بیشماریم ...💚✋
🍀گفت : نبی یعنی ما هم شهید می شیم گفتم تو یکی خیلی حرف شهادت میزنی. اصلا خدا اونایی رو که زیادحرف شهادت بزنن رو نمی بره پیش خودش..!! سالها از این ماجرا میگذره و خبری ازش نیست . شايد روزی ملاقاتش کنم ببینم لیاقت داشت یا نه..!!؟
🍀حتما" انتظار داشتید این خاطره هم رنگ بوی شهادت و از دست دادن یک نفر دیگه از همرزمان رو بده ، داداش ، آبجی ، آخه نمیشه الکی جوان مردم رو داد دم تیغ که ...!تو قبلی هاش من بیگناه بودم برام حرف در آورده بودن نبی سر خور...😁✋
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷