🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌺✍وجیزه ای به حضرت دوست ؛ یکم
🌺مهربانا،از امروز یکبار دیگه میخوام زندگی کردن رو به راه و روشی نو شروع کنم،!
🌺حتما"میدونی چرا !؟ مدت ها هست که زندگی رو بدون مقدمه چینی اولیه،تجربه اش کرده ام ،اما از این ساعت باز هم میخوام یه طور دیگه ای شروع و ادامه اش دهم.
🌺 خدا جونم؛! خوب اینو فهمیدم که بازم میگی بستگی به خودم داره ؛! دستم که به آسمونها نمیرسه اما میدونم که دستی هست فوق دستها و به سادگی دستش به زمین و زمینی ها میرسه☺️
🌺رئوفا ؛!همه ی طول عمرم عادت کردم به دیدن پی در پی سایه روشن های روزگارِ زندگیم، اونقدر سایه و روشن دیدم که چندین دهه ازش میگذره هر بارهم تجربه ای نو و سازنده تر!
🌺هر بار که سایه روشن های زندگی رو دیدم قدمی در جهت و یا عکسش برداشتم خودت هم شاهدی که برای رشد و بالندگی بوده ، اما چقدر؛راستش رو بخواهی خودم هم نمیدونم؛!
🌺فقط میدونم هر بار که نوری در کار بوده رشد کردم ؛ هر بار که سایه ای شده ؛ تلاشم را افزودم تا از تنگناهای زندگی رهایی یابم. بابت این همه لیاقتی که برایم فراهم شده و مجالی که یافتم شکرت ، میدونم جوانه زدن سخته ، اما چه میشه کرد.
🌺خدایا ؛!همانقدر که در زندگی، نور برام کمال خواسته ، سایه هم برام آسایش بهمراه آورده ،! دراین بين اگرمانع ای هم پیش اومده،کافی بود کمی صبوری کنم تا بهترین ها برایم رقم بخوره،میدونم که میگی پس چرا نکردم!؟
🌺رحیما؛! میدونم در تمامی مراحل و نقاط زندگیم نمره قبولی نگرفتم؛ چرا !؟چون همین کلمه ی چهارحرفی تحملش برام خیلی سخت بوده #صبور ،! شاید هم فقط برای حقیری چون من، چنین بوده به هر حال
🌺این نوع زندگی کردن برایم ماجراهایی هم بهمراه داشته ، گفته بودی مثل تو ، تجلی ای از نور و اسماءت باشم باورکن تلاش کردم، باور کن متواضعانه و خالصانه ازت دانش و آگاهی خواستم تا
🌺کریم باشم و رحیم، تا، جواد باشم و رئوف تا عالم و علیم باشم؛! آنچه پاسخش را نیافتم آنست که میزانش را برای خودم نفهمیدم، حتما" میپرسی چرا!؟ چون آنقدر اقیانوس مهربانیت گسترده و عظیمه که ذره ای از آن هم برای خودش دریایی بی کرانه،!
🌺درچنین نقطه ای شناور بودن و شنا نمودن و رسیدن به ساحلی که اصلا نمی خواهی به آن بررسی ، خیلی دشواره، اما تلاشم را نمودم تا به مهربانی هایت پاسخی در خور تحسین داده باشم، میزانش را خود محاسبه و برایم ذخیره نما💖✋
🌺 حکیما؛! نمیدانم اگر روزی از شاگردی به استادی که نه ، به معلمی برسم بازم دستم را خواهی گرفت،!؟ میدانم تا هر کجا که بخواهم بامن هستی آخر تو همان خدایی هستی که ابتدا و انتهایش بی کران و بی وصف است.
🌺همان خدایی که یا من هو رب کل شیء است ؛! خدای تمامِ ، تمامِ مخلوقات هستی و دریافته ام اگر بخواهم صعودی به بی نهایت ها داشته باشم با من و در کنارم خواهی ماند حتی برایم بالِ پرواز فراهم خواهی نمود، تا از فرش به ارش برسم .
🌺کریما؛! هر روز در سبد سبدِ زندگیم فرصت هایی رافراهم نموده ای تا نه نگران امروزم باشم و نه فردا و فرداهای دیگرم ؛ چرا!؟چون شایسته تر شوم و از اشتباهات دیروز و امروزم پند گیرم و فردایی زیباتر بسازم، آیا فردایم را تدبیر خواهی نمود ؛!؟میدانم پاسخ مثبت است در این میان دعایت خواهم نمود تا دعایم را مستجاب نمایی...
🍃الحَمدللهِ ربِّ العَالَمِین الحمدُلِلّهِ حَمدًا کَثِیرَا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ 👈 الهی آمین💖✋
🌸والعاقبه للمتقین
🌸 #خوبان_عالم_دعا_بفرمایید✍ نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌹رهبرمعظم انقلاب اسلامی امام خامنه ای مدظلهالعالی:
🌷من بروجردی را از یاد نمی برم و هیچ وقت فراموش نمیکنم.
🌷 غالبا هر وقت كه بحث شهدا پيش میآید، شهيد بروجردی جلو چشم من است.
🌷 سالروز شهادت شهید محمد بروجردی را به همرزمان عزیزم تبریک و تهنیت عرض می نمایم و آرزوی شهادت فی سبیل الله را برایشان از خداوند منان خواهانم.
🌸 #خوبان_عالم_دعا_بفرمایید✍ نبی زاده🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
✍🌷به مناسبت یکم خرداد ماه ۱۳۶۲ #سالروز_شهادت 🌷
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸یکی جلوی این آدم رو بگیره برگ چهارم😊✋
✍وقتی صبح ها از خواب بیدار میشی همه چیز مبهم به نظر میرسه طول میکشه تا به تصمیم درستی برسی ، کما اینکه زمان در حال عبور هست و سپیده دمان پر حرارت؛! در این بين کافیه کمی عاشقانه تر رفتار کنی و به استقبالش بری و در این برگ از خاطراتم برایتان درخشش آفتابی را طلب می نمایم که گرما بخش وجودتان گردد.
🍃مدتی هست چفیه به کمر و با لباس نظامی هر روز صبح بعد از مراسمات مذهبی نماز و زیارت عاشورا به سر وقت نیروهای اعزامی میروم و آنها را برای صبحگاه آماده می نمایم.
🍃آن روز هم همین کار را انجام دادم، پیر مردی از راه رسید و گفت : برادر اینطوری نیروها را بیدار و به مراسم دعوت نکن ؛!
🍃گفتم بفرمایید شما نیروها را بیرون بیاورید. باور کردنی نبود با کمترین سرو صدا و فرمان های اضافی همه بیرون به خط شدند. از آن پس مطلبی جدید یاد گرفتم، که هر کاروان و گروه اعزامی بالأخره در خود بزرگی دارد که در طی همان چند روز بوجود آمده و کافیست او را هماهنگ نمایی تا بقیه را به طور کامل در اختیار داشته باشی...
🍃آن روز خود به خودصبحگاه به شیوه ای جدید اتفاق افتاد.به جای حرکات سبک و نرمشی پس از گرم کردن برادران رزمنده رفتم روی توانایی های فردی ، دستها جلو و تا پنجاه بشمار...پاها بالا و تا بیست بشمار وزمین خوردنهایی که نمیشد از آن جلوگیری نمود و خنده هایی عاشقانه و از ته دل،بلند میشد.
🍃روزگار عجیبی بود، از هر فردی درس و عبرتی میگرفتم، یکی از برو بچه های اعزامی از خراسانی برایمان در حین نرمش صبحگاهی با نوای خراسانی شعری بلند بالا را میخواند و ما هم ورزش می کردیم.
🍃به وقت صبحانه وقتی در کنار نیروهای بسیجی قرار میگرفتم، دنیا ،دنیا مهر و محبت و صمیمیت بود که رواج داشت. نان ها را با گونی بر روی سفره میریختند و با تکه های پنیری که در کنار سفره بود صرف میشد. با لیوانهای قرمز پلاستیکی دسته دار...
🍃دعای سفره خوانده میشد و لقمه هایی که رزمندگان برای هم میگرفتند وگاهی اوقات شیطنت؛ و خودشان میخورند و رفیق خود را دهان باز محروم از آن؛ گاهی اوقات مربای هویچی بود که به جای روانه شدن به دهان به گونه ی بسیجی برخورد میکرد و خندهی رزمندگان را در پی میداشت.
🍃میشد شوق و شعف دنیایی را برای رسیدن به آخرتی ابدی و کمال انسانیت در ساده ترین روند زندگی جست و جو نمود. دور نشویم...
🍃پس از مراسم صبحگاه ؛میشدم همان نیروی کادر مقید به انجام وظیفه و سخت گیر و غیر قابل تأمل 😁 بارها و بارها تاکید نمودم که مصوبه ی فرماندهی هست، اتاق ها را تفکیک کنید و وظایف را مشخص فرمانده بیاید جایی ندارد و مشکل ایجاد میشود...
🍃 اما آنقدر جا کم بود و آنقدر کار و گرفتاری های هدایت ستادی و پشتیبانی سخت و دشوار و زیاد که از این مطالب به راحتی می گذشتند .
🍃اما با سماجتم، دو اتاق خالی شد و تجهیز گردید به پتو و وسائل و تجهیزات اداری ساده و پارچ و لیوان و...در آن گذاشته شد وعجب اتفاقی درشب همین روز فرمانده منطقه بهمراه چند نیروی جدید شبانه به قرارگاه رسیدند.
🍃گشنه و خسته، نشد جلسه ای برقرار شود.فقط سئوال میشد اتاق فرماندهی کجاست، اتاق عملیات، اتاق اطلاعات ، اینکه دفترفرماندهی و دبیرخانه راه اندازی و فعال هست یانه!؟ واقعا"پاسخی نداشتم تا بگویم، چیزی هم نگفتم، هر بار هم سخنی به میان می آمد از اتاق به بهانه ای خارج میشدم، تا رئیس ستاد خود گزارش نماید.
🍃با این حال به وقت نماز و زیارت عاشورای صبح، همه درمسجد بودند، وهنوزبه درب ساختمان خود نرسیده بودند که با مراسم صبحگاه غافلگیرشدند. و به مراسم و جمع صمیمی ما رسیدند،متعجب که حقیر صبحگاه اجرا میکنم و متعجب تر اینکه رفتیم برای دویدن و با شعار های پادگان آموزشی و پاسخهای رزمندگان شوری به پا شده بود. و از چشم فرمانده پوشیده نماند.
🍃به هنگام صبحانه ای که باگوجه و و تخم مرغ املتی را با کره سرو سامان دادم و با باقیمانده خیارشورهای از شب مانده سفره ای چیده شد و همه ی مسئولین در حین صرف صبحانه ای دلچسب با یکدیگر اطلاعات خود را تبادل میکردند.
🍃چایی آتشی که بر روی هیزم تهیه شده بود همه را غافلگیر نمود.با این حال تحول در پادگان دیگر به خوبی قابل مشاهده بود. و مورد تشویق و احسنت فرمانده و معاونین قرار گرفتم و همه ی خستگی ها از تنم خارج شد.
🍃رئیس ستاد هم از حقیر تعریف کردو گفت که کچلش کردم و همین دو تا اتاق هم به همت این بنده ی خدا و در آخرین لحظات آماده شده و اگر نبود این حال و شور دیشب شرمنده میشدیم😁 تا بعد😊✋
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌸إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ
🌸ما آنان را خالص و پاکدل برای تذکر سرای آخرت گردانیدیم.
🌸 #سوره_مبارک_ص_آیه_شریف۴۶
💖 اْلْسْلْاْمْْعْلْیْکْْیْاْْاْبْاْْصْاْلْحْْاْلْمْهْدْےْ(ْاْرْوْاْحْنْاْفْدْاْهْ)ْ
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
💖مبارکا باد فتح و پیروزی و یاد رزمندگان دلاور ؛شهدا ؛ جانبازان و آزادگان عملیات فتح خرمشهر بر ملت ایران اسلامی
🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸سهشنبه های مهدوی
🌸 #السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةاللّٰهِفِىأَرْضِهِ✋🏻
✍ای قیام کنندهٔ ی به حق ؛ جهانی منتظر است تا منّت نموده ؛ قدم رنجه فرمایی و دیدِگان و چشمانمان را به دیده ی وصالت روشن نمایی؛ ای روشن ترینِ روشنایی ها...
🌸منتظران در فصل بهار ،لحظه شماری می نمایند دیدار بهاریتان را ، بیایید و آرام نمایید این دلِ طوفان زده ی منتظرانت را...
🌸یابنالزهرا عمریست در طلب وصل شما بی قرارریم، نمی آیی تا پایانی باشد بر حال پریشانی ما آخرین ماه بهار و روزهای ابتدایی آن نیز آغاز گشته بیا ای مهدی موعود...!؟
🌸یاایهالعزیز ؛ تمام نرگس ها که نه ؛تمام گلهای دنیا ، دنیا ؛ یک جا جمع شوند، بوی خوش یوسف زهرا را با خود به ارمغان نخواهد آورد.
🌸یابنالحسن؛ من و ما آدما خیالمان اینست که خوشبختیم ،اما، اما خوشبخت کسی ست که بداند،دار و ندارش شمایید و بس؛! و تلاش دنیوییش برای رسیدن به خوشبختی بیفایده است. آقا جانم؛ دار و ندارمان شمایید ای گنجینه ی علم الهی و ای ...
🌸یاایهالعزیز صبح را آغاز خواهیم نمود با نام خدایی که در همین نزدیکی هاست ، خدای تارو پودها،خدایی که عشق را آفرید و عشق ورزیدن به شما را در سفره ی قلب و روح وجودمان نشانید.
🌸#سلام_امام_زمانم صبح شما به خیر😊💖
🌸﷽اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸
🌸 #خوبان_عالم_دعا_بفرمایید✍ نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ
🌸(دنیا) تو را نفریبد چون بینی که کافران در شهرها به راحتی میگردند.
🌸 #سوره_مبارک_آل_عمران_آیه_شریف۱۹۶
✍این روزهای ما آدما خیلی شبیه همین کلام خداست. با کمی دقت متوجه میشویم که:
🍃 أنبیاء هم نیاز به هشدار دارند .
🍃همچنین مراودات سیاسی، تجاری و... دشمنان فریبمان ندهد.
🍃هرچقدرکامیابی های دنیا بیشتر فریب به هماندازه بیشتر است.
🍃همچنین کامیابی های کافران دلیلی بر حقانیت آنان نبوده و نیست.
🌸فاعتبروا یا اولی الابصار
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸یکی جلوی این آدم رو بگیره برگ پنجم 😊✋
✍ نمیدونم شما هم تا حال چیزهایی رو از قبل پیش بینی کردید یا نه ، اما اگه این کار در جهت مثبت خودش قرار بگیره آنقدر مفید هست که خستگی رو از تن آدم در میاره و سبب آرامش خاطر گروهی ودیگران میشه،که اصلا انتظار چنین اقدامی رو از جانب شما نداشتند.
🍃صبح کاری در پادگان الله اکبر اسلام آباد غرب از ساعتها قبل شروع شده و جلسات پی در پی فرماندهی با ستاد ،عملیات ، اطلاعات مهندسی و تدارکات در حال انجام هست و مصوبات یکی پس از دیگری در حال تصویب و نسخه برداری و تهیه ابلاغیه از سوی حقیر .
🍃پس از چند لحظه که توفیق استراحت رخ داد😊 مسئول اطلاعات قرارگاه گفت: حالا چطوری باید خودمون رو به منطقه برسونیم. من هم یهویی گفتم با ماشین 😁 همه کمی به من نگاه کردندوسکوت کردند.مسئول اطلاعات گفت:ممنون برادر فکر کردیم از اینجا تا ایلام باید پیاده بریم😁
🍃گفتم اگه کمک خواستید در خدمت هستم، یهویی همه زدند زیرخنده،مگه من دورازجون...،خلاصه دوباره جلسات ادامه یافت تا اینکه مسئولین محترم مدام رو میکردند به مسئول پشتیبانی که تا کی باید بمونیم منتطر ماشین تا بریم منطقه...!؟
🍃مسئول پشتیبانی هم گفت با برادر نبی زاده هماهنگ کنید، عملیات گفت: ما چی ... نبی...مهندسی ماچی نبی...😁😊 رییس ستادنگاهی کرد وگفت آقای...ستاد هم ماشین میخواد،مسئول پشتیبانی گفت برادر نبی😊✋گفت یعنی چی مگه این بنده ی خدا مسئول ترابری هست ؛!؟گفت نه ،اما کار همه ی شماها رو راه میندازه😁✋
🍃مسئول اطلاعات گفت حاج نبی بریم ببینم چطوری کار راه می افته رفتیم پشت چند ساختمان آنطرف تردر بین ساختمانهای ارتش با نگهبان صحبت کردم و گفتم این ماشین ها مربوط به این برادرهاست... وپنج سوییچ ماشین رو دادم به مسئول اطلاعات و گفتم این ماشین تویوتا ها وجیب هندی های رنگ ارتشی به واحد شما تعلق داره برابر سهمیه بندی فرماندهی ، بعدا برای نقل و انتقال به پشتیبانی مراجعه کنید. یه امضا از ثبت روی موتور و شاسی و... درجدول از قبل تهیه شده گرفتم و رفتم پی کارم...
🍃وقتی برگشتم گفتم کار برادران اطلاعات حل شد. دیدم همه یه طوری نگاه می کنند که انگار آدم ندیدند.رئیس ستاد گفت برادر نبی خودت تنهایی ستاد زدی برای خودت و ماشین تقسیم میکنی...گفتم خیر شما سرتان مشغول سایر کارها بود ، این بخش رو برابر مصوبات قبلی، خودروها، قبل از اینکه به داخل قرارگاه بیادبا رعایت اصول امنیت وحفاظت درمحوطه ی پادگان پخش کردیم...همه ی خودروها نگهبان دارند و بدون اجازه تدارکات هم کسی قادر به استفاده از خودروی جدید نیست...
🍃سرتون رو درد نیارم... همه ی واحدها دو تا پنج خودرو تحویل گرفتند ،خود ستادچهارتا... کارها خیلی زودتر از آنچه ستاد تصور میکرد به پایان رسیده بود و در این بين شش خودرو در اختیار پشتیبانی بود و سه خودروی جیپ هم دراختیار دفتر تا در صورت انهدام خودروها بکارگیری شوند.
🍃برای استتار بیشتر خودروها با کد و پلاک ارتشی تردد میکردند که جلب توجه نکند. و همه و همه به همت و پیشبینی های فرمانده و مصوباتی که خارج از چارچوب و دور از چشم همه طی دو تا سه هفته اجرایی شده بود...همه خوشحال و راضی از این اتفاق خیر و ارزنده ی پشتیبانی و دفتر فرماندهی
🍃خب دیگه خود به خود دفتر فرماندهی شکل گرفته بود و دبیرخانه و دفتر و... یکی شده بود و منفک شده از ستاد اما با ستاد خیلی کار داشتیم و شب و روز مان در کنار ستاد بود مگر روزهایی که فرمانده و عملیات و اطلاعات سر میرسیدند...
🍃در همین اثنا قرارگاه عملیاتی در سومار پایگاه شهید بهشتی هم شکل گرفت. اقداماتی که باز هم برایتان خواهم نوشت.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
💖دلبرانه
✍یاد خوبان نه حساب است که فراموش شود
🌸نه چراغ است که خاموش شود
🌸نه سال است که به آخر رسد
🌸 می توان گفت: جویباریست ز محبت
که همیشه جاری ست گویا مهربانی ست از جانب خدای لطیف
🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌷شهید محمد بروجردی ملقب به مسیح کردستان سومین فرمانده شهید لشگر ویژه شهدا. شهادت ۱۳۶۲/۲/۱ 🌷