eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
234 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸پايگاه شهید بهشتی روایت۱۵ صبح ✍نمی دونم در این دنیای خاکی به دنبال چه چیزی هستیم. گاهی اوقات خودمون واقعا" نمی دونیم . اما 🍃سرصبحی وقتی که سرم رو از سوله ی عملیات بیرون آوردم، اولش که یه نسیم خنکی به رخسارم خورد. بعدش 🍃نم بارون که تک و توک میخورد روی سر و صورتم ، عقل و هوشم رو آورد سرجاش! دستامو کشیدم رو صورتم،گفتم خدایاشکرت؛! 🍃اما تو این فصل از سال که زمستان بود و هوا آنقدر سرد هم نبود، با این بارش ،آسمان و زمین شور وحالِ بهاری به خودش گرفت. تمام کوه مقابل ما پر شد از شقایق های قرمز رنگ وحشی دیگه به زحمت می شد قبضه پدافند هوایی رو نوک قله ی مقابل دید. منظره ای بی بدیل در پهنه ی دیدمان فراهم شده بود. 🍃البته نعمت باران سر جای خودش اما گِل و شُل زمین اطراف سنگرها وچسبیدن به پوتین همه رو کلافه می‌کرد اصلا نمی شد راه بری و صد البته بیشتر راننده ها رو چون ماشین های شش چرخ گِل رو می آوردن در جاده آسفالت و جاده بشدت لغزنده می شد و ماشین هایی که در این حالت درگیر می شدند کنترل خودشون رو از دست می‌دادند و به طرف پایین جاده پرت می شدند. ماشین سبک و سنگین هم نداشت. 🍃 راننده هایی که از جاده اصلی با تویوتا های کمک دار برای ورود به پایگاه بهشتی یه سربالایی نه چندان سخت رو طی می‌کردند تا بیایند داخل محوطه ی پایین جلوی سوله های عملیات،مهندسی و اطلاعات همین بخش را بالا نمی آمدند چه برسد به اینکه بروند بالا جلوی سنگر ستاد فرماندهی.! اوضاعی شده بود. 🍃نعمت باران از یه وجهی خیلی عالی و به موقع بود.بخاطر اینکه امروز دیگر از هواپیمای عراقی خبری نیست. اگر هم‌بیایند در ارتفاع بسیار بالاست. 🍃یکی از همرزمان میگفت: میدونی برای چی هواپیمای عراقی امروز پرواز نمیکنه:!؟ یکی از بچه ها گفت خب هوا بارونی هست!؟ دوستمان گفت نه دیگه چون هواپیماهای جنگی عراقی برف پاک کن ندارن!؟😳 🍃یکی از همرزمان گفت:این چه حرفی هست بابا نگو این حرفها رو چند ساعت دیگه سر سفره غذا همه اینو باور میکنن و می شود نقل مجلس؛دوستمان گفت:میخواین باورکنین یا نه ،خودم گفتم‌ تو قرارداد بنویسن هواپیما بدون برف پاک کن تحویل داده شد...😳 🍃امروز صبح هم صبحانه ی تکراری داریم. نون لواش با پنیر و قندِ گچی بازم خدا رو شکر؛! نون رو که فقط یک وجب در یک وجب میشه بخوری بقیه کپ زده هست. 🍃البته ما که همین‌ طوری میخوریمش ،اما واقعا"بعضی ازجاهای نون رو که میخوردی طعم لذیذ کپ آدم رو کلافه میکرد،مجبور بودی با چایی داغی که تو لیوان پلاستیکی ریخته شده با اون طعم خوبش بخوری! و لبخندِ رضایت بزنی و سریع از رو سفره بکشی کنار و در تاریکی اطراف سوله محو بشی... 🍃آخه بیشتری هماهنگی ها و دستورها وسط همین سفره رد و بدل میشد. و تا بیایی بجُنبی ؛ ماموریت دریافت شده بود و بایستی زحمت رو کم میکردی.حالا ماشین کجاست تا بری ماموریت صد و پنجاه متر پایین تر تو جاده اصلی ، رفتن هیچی ، اجرای ماموریت سرجایش ،این مقدار رو تو گِل و شُل چطوری باید بری پایین؛!وای و امان از موقع برگشتن، چطوری باید بیای بالا و سُر و زمین نخوری و.. 🍃با این حال من که نامه داشتم سوار موتور ۲۵۰ خودم شدم و با یکی دو بار زمین خوردن رفتم تو جاده اصلی،چرا با ماشین نرفتم،چون تردد به قرارگاه تاکتیکی فقط تا نزدیکی هاش با ماشین بود و خیلی باید پیاده میرفتی تا به اول مقربرسی بعدش پیاده سر بالایی بایدمیرفتی اما موتور خودش نعمتی بود که تاجلوی در سنگر فرماندهی میرفتی و موتور رو زیر تور استتار میگذاشتی. البته نه وقتی بارون می آمد. 🍃چاره ای نبود بایستی میرفتم،جایی از بدنم نبود که گِل نشده باشه!کلا"خودم و موتورم با گِل چنان استتار شدیم که دیگه به هیچ وجهی نمی شد بشناسیم. 🍃وقتی هم که نامه رو دادم به جناب سرگرد، از من پرسید برادر نبی کجاست.جاش خالیه تو قرارگاه، گفتم داداش زیاد نمی خواد راه دور بری، همین جاست،! گفت نه برادر نیست. گفتم جناب سرگرد خودم هستم.او هم مدام معذرت خواهی می‌کرد. گفتم ببخشید باید برگردم قرارگاه اگر کاری هست انجام دهم.گفت خیر هیچ یک از فرماندهان نیستند همه رفتند برای شناسایی خودم هم تنها هستم... 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸…وَأَدخِلني بِرَحمَتِكَ في عِبادِكَ الصّالِحينَ ‍ 🌸و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن 🌸 ۱۹ 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸سه‌شنبه های مهدوی مُحَرم 🌸یا ابا صالح المهدی سلام آقا جانم💖✋ 🌸 یابن الزهرا؛ بشر سابقه ی خوبی در تبعیت از امام زمان خود نشان نداده است می شنویم ومی خوانیم که بیشتر مردم هر دوره در آزمون های سر بزنگاه شده اند. 🌸نمونه ی بارزآن حسین ابن علی علیه‌السلام ،خاندان و همراهانش؛!همگان به سادگی در یافته اند که این بشر دوپا با یازده امام معصوم و دختر نبی مکرم اسلام و خاندانش چه ها که نکردند. 🌸بعید است آمادگی وجود داشته باشد تا شما را به يقين و قلبا" فرا خوانیم یابن‌الزهرا! خداوند سبحان نیز بر این باور است که بشریت فعلی در حفظ و تبعیت بی چون و چرا از آخرین ذخیره ی الهی هنوز به تکامل کاملی دست نیافته است. اما؛! 🌸ایهاالعزیز؛ نمی دانیم تا به کی در هجران شماباید بیقراری کنیم.نمیدانیم تا به چه زمانی باید بازیچه ی روزگار بمانیم و تاب بیاوریم. 🌸در دوران جوانی هر چه دویدیم نرسیدیم و ندیدیم شما را، حتی نمی دانیم این عهدی که بسته ایم انتظاری واقعی باشد ،خدا کند بیایی تا چراغ عُمرمان به سردی و خاموشی نرفته به دیدار جمالتان روشن گردد! 🌸مهدی جانم؛ میدانید که در ساده ترین آزمون ها در جوانی نیز رفوزه میشویم، نمیدانیم چگونه خواهیم توانست در ایام پیری و کهولت سن از آزمونهای ویژه و خاص قبل از ظهور نمره ی قبولی دریافت کنیم. 🌸آقاجانم؛ هم رحمتی و هم برکت. ای محبوب العزیزکه بر همه ی، زندگی و ممات بشر، شور و شعف می آفرینی، ای که به هر که در عالم هستی دری بست؛! باز کننده اش شمایی ؛ ای یار دلمان مهدی جان. از جانب ما نیز فراوان صلوات.! 🌸یابن‌الحسن؛ سه شنبه که میشود انگارنسیم عطر یاس و وعده ی دیدار شما از جمکران به مشامم می‌رسد.آقا جانم در این روز دل دلبری نموده و ندای یابن الحسن را سر میدهد. می شود بیایی و این اضطراب دائمی را با آمدنت برطرف نمایی ای عزیز زهرا... 🌸مولای من مهدی جان ؛گفتی كه به دل شكستگان نزديكم ما نيزدلِ شكسته داريم اصلا" از ما دل شکسته تر نخواهی یافت. 🌸ای پدر مهربانم مجددا" سلام...💖✋ 🌸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى يَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ 🌸 ✍ نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸هوالشافی برادر و همرزم عزیزم پناهی و جلالوند دوست داشتنی سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی گرامی باد. 🌸ای همرزم بسیجی، پاسداران وظیفه قدیم و پاسداران دلبر که آزاده هستید و گمنام فدای قدوم مبارکتان شویم. ما هرگز فراموشتان نخواهیم کرد . شما نیز نزد شهدا شفاعتمان  نمایید. 🌸 🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی           🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷             🌷   أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج  🌷 🌸
🌸وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ 🌸وَفِي أَنفُسِكُمْ ۚ أَفَلَا تُبْصِرُونَ 🌸و در زمین براى اهل یقین، نشانه هایى است. 🌸و در (آفرینش) خودتان (نیز نشانه هایى از قدرت، عظمت و حكمت الهى است.) پس چرا (به چشم بصیرت) نمى نگرید؟ 🌸۲۰_۲۱ 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸پایگاه شهید بهشتی روایت۱۶ شناسایی ✍الهی که همواره از طرف خداوندِ کریم افتخار دستگیری و مددرسانی به مخلوقات خداوند نصیبتون بشه... البته در هر کجا و هر سمتی که داشته باشی. 🍃وقتی از سوله فرماندهی اومدم بیرون کمی دلگیر بودم، البته ناراحتیم بی جهت بود. شناسایی رفتن قد و قواره های خودش رو طلب میکرد.اونم با تیم فرماندهی؛!تازه افتخار میخواست که با برو بچه های عملیات بری و بایستی مفتخر میشدی که روزی بتونی با بچه های شناسایی اطلاعات بری! 🍃با این حال خیلی خودم رو دلداری میدادم که نشد برم.از زور غصه زیر بارش باران رفتم جلوی تانکر آب تا سرو صورتم رو بشورم که مدیر داخلی قرارگاه سررسید برادرچرخله بود بااون شکم سرکاراستواریش، البته پاسدار رسمی بود وبی درجه! فقط برادرِ خالی 😁 🍃زد پسِ کله ام آخه رشتی زیر بارون آدم صورتش رو میشوره!؟گفتم اخوی داشتم زیر بارون گریه میکردم نگذاشتی تو حال عرفانی خودم فرو برم؛! گفت: چی عرفانی!؟ برو خدا روزی تو رو جای دیگه بده؛!هوس کردی شهید بشی بگم برادران ارتش بابلدوزر ازروی خودت و موتورت رد بشن ،تا بری جهندم.😁😳 🍃گفتم عجله دارم یکی از برو بچه های عملیات سر رسید و یه سطل آب ریخت روی سرم ،خدا خیرش بده خیلی از گِل و لای بدنم شسته شد البته با خودم ،سوار موتور شد و با چرخله خداحافظی کردم رسیدم جلوی درب قرارگاه تاکتیکی برادر شوشتری با ماشین رسید ،گفت رشتی خوب شد دیدمت، بپر بالا ، گفت: شنیدم شما دیدگاه ارتش رو بلدی!؟ گفتم بله، اولی یا دومی ، گفت برو ببینم، دیر شده بریم بریم... 🍃من هم ازخدا خواسته!گفتم برادرشوشتری آرام برم دیگه؟گفت برو،فقط برو اگه تونستی آرام بری؛! من هم باسرعت هرچه تمام تر رفتم البته تذکر های شوشتری و لا اله الا الله گفتن های حاجی رو می شنیدم اما اون نقطه رو بشدت با خمپاره ۱۲۰ میزدند وقتی صحنه رو برادر شوشتری دید گفت :احسنت...رسیدیم و چون دیدگاه رو از قبل میدونستم راهنمایی کردم. 🍃البته برادر شوشتری و مهدیانپور از سمت دیگه ای رفته بودند و این محل رو از جهت دیگه ای دیده بودند.برادر شوشتری رفت و من پایین قله ماندم و نشان دادم که از کجا باید بروند.چند دقیقه ای بعد آمد و گفت بریم جلوتر گفتم حاج آقا میزنن،گفت خب بزنن بایدبریم جلوترجناب سرهنگ و سایرین جلوتر هستند.رفتیم و رسیدیم به محل و صحبت ها زیر بارش باران گرم گرفت.و آرام آرام آسمان ابری و بارانی جای خودش رو به آفتاب میداد. 🍃برادر نبی ، نقشه ، نقشه ها را برداشتم اما نقشه کامل این منطقه نبود.بروبچه های عملیات ارتش هم نقشه ای داشتند که فقط گوشه ای ازمنطقه ای که ما در آن بودیم و لازم داشتم در آن وجود داشت.وقت خیلی کم بود زیرا با آسمان آفتابی منطقه زیر پوشش آتش دشمن قرار میگرفت. 🍃از داخل جیب بادگیر خودم نقشه ای که همیشه همراهم بود را آوردم و دادم به برادر شوشتری نگاهی کرد و خندید و سرش را تکان داد. و مشغول توضیح و صحبت شدند. 🍃قرار شد افسر عملیات نقشه را با زمین توجیه عملیاتی کند و سمت ها را درست کند اما نشد. رفتم گفتم عزیز یکمی نقشه مشکل داره ،گفت جناب سرهنگ همیشه این قسمت می ایستد. باز هم گفتم مشکل دارد. ناراحت و عصبانی شد و رفت... 🍃آقا رفت، زیر گوش جناب سرهنگ نجوایی کرد وایشان هم به برادر شوشتری ،!خلاصه قرار شد من بروم کنار ماشین و حرف اضافی نزنم آخه راننده رو چه به این حرفها 😁 🍃بر روی مختصات صحبت بود و برادر شوشتری مدام میگفت این مختصات و گزارشات واصله ی شما اشتباه هست جناب سرهنگ؛! دقت نمی کنند همینطور گزارش می نويسند و او نیز به افسر عملیات تذکر میداد که هنگام گزارش نویسی تصحیح نماید. 🍃اما وقتی بر روی نقشه حاضر شدند. اتفاق عجیبی افتاد و برادر شوشتری با صدای بلند گفت نبی بیا اینجا، برای چی چیزی را که نمیدونی بحث میکنی،!؟ خُب شد افسر عملیات اینجا بود و رفع نقص کرد وگرنه همه چیز بهم می‌ریخت. 🍃من هم زدم لبخند زدم ،گفتم حاجی خیلی ببخشید. اشتباه میشه دیگه! و برادر شوشتری به آرامی نقشه را در جهت صحیح چرخاند. 🍃جناب سرهنگ هم خنده‌ ای معنا دار کرد و صحبت گرم گرفت که رفتم بالای سر نقشه، گفتم برادر شوشتری ببخشید هوا صاف شده اینجا هم خمپاره خورش خیلی ملس هست. 🍃دفعه پیش دو تا زخمی دادند برادران ارتش، لطفا بریم زیر ارتفاع دیدگاه صحبت کنید.بهمراه برادر شوشتری و سایر افراد حاضر، بسرعت منطقه را ترک کردیم. 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸گـر خــدا نخواهد بـ🍂ــرگی ازدرخــت نخواهد افـتاد چه برسد به خــودِ درخــت! 🌸چرا شما به غیر خدا توجه می‌کنید و برای حل مشکلات و دفـع زیان و ضرر و جلب منفعت به معبودهای ساختگی پـناه می‌برید؟! 🌸با اینکه اگر کمترین زیانی به توبرسد بر طرف کننده آن کسی جزخـدا نخواهد بود و اگر خیر وبرکت و پیروزی و سعادت نصیب تو شود از پرتو قدرت اوست زیرا او بر همه چیز تواناست پس با امــید زندگی کُـن... 🌸 ۵۹ 🌸 ✍ نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸ایستگاه پنج شنبه ها ✍برای ما پنج شنبه هم یک روز مثل تمام روزهاست، اما برای اموات ، همان در گذشتگان را می گویم؛! یک قرار است. 🍃دل تنگ هستیم به همان بوسه ای که روزی به گونه های عزیزانمان میزدیم ؛ اما این روزها کنار سنگ های وادی می نشینیم و شاید هم با قطره اشکی آن را نمنماک می نماییم. 🍃تو را به خدا دیده ایدکه وقتی برگی داخل جریان آبی می افتد!؟ و خود را چگونه به جریان آن می سپارد و میرود،عین اسرا ، عین ماجرای کاروان شام عین در گذشتگان... 🍃نمی دانم ما نیز قادریم در دوران زندگانی خود با چنین اطمینان کاملی تمام زندگی خودمان را به خالق رودخانه هستی ؛ و به جریان زندگی آن بسپاریم ، یا نه !؟ 🍃اما ؛ آنان که فکر می کنند قادرند بر خلاف جریان این زندگی شنا نموده و خود را به ساحل امن تر دیگری غیر از آنچه که برایشان خداوند رحمان مقدر نموده است برسانند، کاملا در اشتباهند.بر این افراد مژده باد تا سرگذشت انسانهای حاضر در کربلا را مروری نمایند. 🍃هیچ یک نتوانستند غیر از آنچه خدا برایشان مقدر نموده بود قدمی بردارند. چه آنانی که با کاروان آمدند و به بی راهه رفتند و چه آنان که بیراهه آمدند و پیوستند. 🍃آنان چون بی راهه رفتند نفهمیدند که همواره درآغوش مرگ هر لحظه ضجه خواهند زد و رهایی نیز در کار نبود . 🍃 آنان که به مقصد کربلا رسیدند در رودخانه هستی که  همه ذرات آن نشان از عطر و حضور حضرت دوست داشت باقی ماندند و عاشقی و دلبری نمودند برای سرور جوانان اهل بهشت و خدایش و خالق جریان رودخانه هستی دو عالم... 🍃میدانید چه برایشان رقم خورد،در این بين آنان از؛افت و منفعت طلبی دنیا و خیزهایش در آن ،هرگز دل نگران نشدند.چنین آرامشی را آرزوست ، انگار آرامش برگی را داشتند که خود را بر جریان بستر رودخانه ی هستی سپرده تا به مقصد و مقصود رسند. 🍃این انسانها ی پاک سرشت، خالق هستی را بشدت دوست داشتند.و هرآنچه پیامبراسلام و ائمه معصومین علیهم السلام به انسان آموختند و وعده داده اند را با دل و جان دیدند و پسندیدند.... اما 🍃وضع ما و آنانی که دستشان از این دیار فانی کوتاه شده، چگونه است و خواهد بود. 🌷 علیه السّلام میفرمایند:کسى که قدرت ندارد برانجام کارى که کفّاره گناهانش شود، زیاد بر محمّد و آل محمد صلوات بفرستد.به حقیقت که صلوات نابوده کننده گناهان است، چه نابود کردنى.۱ 🍃در ایستگاه پنج شنبه ها ی محرم به چنین مواردی اشاره و تصریح خواهیم نمود و دعایی که ان شاءالله، سبب مغفرت آنانی که در خاک سرد خفته اندخواهد شد شاید هم برایشان ، نور و گشایی فراهم شود. 🌸اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ الْفَانِيَةِ وَ الْأَجْسَادِ الْبَالِيَةِ وَ الْعِظَامِ النَّخِرَةِ الَّتِي خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْيَا وَ هِيَ بِكَ مُؤْمِنَةٌ أَدْخِلْ عَلَيْهِمْ رَوْحا مِنْكَ وَ سَلاما 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال مجالی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 ۱_📚بحارالا نوار، ج۹۱، ص ۴۷
🌹 🌹          🌸بســــم الله الرحمــــن الرحیم🌸 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، 🌷وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، 🌷 فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. 🌸 ✍ نبی زاده  🌷شهدا را میزبان باشیم حتی با ذکرصلواتی         🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷           🌷  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله    🌷             🌷   أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج  🌷
🌸يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 🌸ﺍی ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﺯﻣﺎنی ﻛﻪ ﮔﺮﻭهی ﻗﺼﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ [ ﺑﺮﺍی ﻧﺎﺑﻮﺩی ﺗﺎﻥ ] ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﺒﻴﺨﻮﻥ ﺯﻧﻨﺪ ، ﻭلی ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ . ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ . 🌸 ۱۱ 🌸سلام و درود بر شما صبح شما پر از انوار بی پایان الهی باد😊💖✋ ✍خداوندا ؛ در این صبح زیبا و دلبرانه در آغازی نو از هفته ای جدید ما را از همین ساعات اولیه روز، در شمار مومنین و متوکلین به خودت قرار ده. آمین یا رب العالمین.💐 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 پایگاه شهید بهشتی روایت ۱۷ نخورد ✍روایتی هست که اگر خدا نخواهد برگی از درخت نخواهد افتاد، چه برسد خودِ درخت! 🍃هنوز از دومین پیچ جاده منتهی به قله ای که بر رویش بودیم نگذشته بودیم که تمام قله وجاده های اطراف زیر آتش شدید خمپاره ۱۲۰ وتوپخانه ی ۱۰۵م م ارتش بعثی عراق قرار گرفت. 🍃رفتیم زیردیدگاه و دور از دید ارتش بعثی عراق و صحبت ها ادامه یافت و تصمیماتی گرفته شد. اما باز هم قرار شد همه با یگان‌ها صحبت نمایند و نقطه نظرات آنان نیز دریافت و اعمال شود. 🍃با این حال برگشتیم پایگاه بهشتی برادر شوشتری گفت:نبی همینجا باش و جایی نرو گفتم آخه حاجی از صبح که بیرون آمدم از بچه های تحت امر خبری ندارم، ببینم ستاد کاری دارد یا نه ؛! زود بر میگردم. گفت نه خیر برو ازداخل عملیات تلفنی همه ی کارهاراانجام بده از جلوی چشمم دور نشو که کار دارم. 🍃خلاصه داخل سوله عملیات زندانی شدم😊 آنقدر ماندم که دیگه مجبور شدم با بچه های عملیات نشستیم نقشه گویا کردن و رنگ زدن و کشیدن کالک منطقه و... چند جا هم که با موتور رفته بودم ، جاده تغییر کرده بود که گفتم و روی تصحیح شد.رفتم تو سنگربغلی؛ اطلاعات به آنها هم گفتم.اما آنها زودتر از من تصحیح کرده بودند. 🍃برگشتم سنگر عملیات که دیدم برادر شوشتری نشسته و چایی میخوره،یهویی برگشت گفت؛این رشتیه امروز با افسر عملیات جر و بحث کرده که نقشه توجیه نیست. دستی دستی داشت بین ارتش و سپاه تفرقه می انداخت؛! من هم مانده بودم چی بگم، گفت: سریع خودت رو به حفاظت معرفی کن تا راجع به تو تصمیم بگیریم. 🍃گفتم حاج آقا اجازه بدید یه چایی بخورم میرم حفاظت؛! گفت معنی نداره چنین کاری رو بکنی ،! چایی بخور ببینم... 😳من هم نشستم کنار سنگر و حرفی نمیزدم... برادر شوشتری گفت:صندلی سمت رانندهِ استیشن هم خیس و گِلی شده ،از دست این رشتیه.😔حالا بایدچند روز خودش رانندگی کنه تاحالش جا بیاد. 🍃گفت: رشتی فکر نکردی ونگفتی به ارتشی جماعت بر میخوره ،!اصلا میدونی اونا چقدر ناراحت بودند که با آن مقامی که داشتند و اجازه حضور در چنین نقطه ی عملیاتی راهم نداشتند آمده بودند آن هم باخواهش من ! 🍃گفتم حاج آقا جای دوری نبود که کنار دست قرارگاه خودمون بود دیگه؛!(البته نزدیک ترین منطقه ی درگیری هم همان جایی بود که ما رفته بودیم اما خودم را زده بودم به نفهمی😊 🍃خلاصه گفتم حاج آقا الان چکار کنم، رانندگی، امربر، نقشه رنگ کنم، برم ستاد، برم‌حفاظت خودم رو معرفی کنم،!؟ گفت فعلا بریم بیرون ببینم چه تصمیمی باید بگیرم... 🍃رفتیم از سنگر بیرون یهویی برادر شوشتری گفت ، با خودت نقشه حمل میکنی که چی بشه!؟ گفتم حاج آقا بعضی جاها که میریم مقرها و نقاطی وجود نداره یا جاده اشتباه هست تصحیح میکنم به برو بچه ها کمک و خبر میدم. اصلا نقشه گویا نیست با وایت برد میکشم ، پاک میکنم. 🍃برادر شوشتری گفت البته این بار خیلی به جا بود. اما چون جاهایی خیلی نزدیک به خط میری با خودت نقشه و کارت شناسایی هم نداشته باش فقط برگ‌تردد.و با این هشدار، هواسم بیشتر جمع شد. 🍃 همین امریه رو به بقیه نیروهای تحت امر نیز ابلاغ کردم. و دو یا سه روز بعد بچه های حفاظت آمدند ببینند ما چکار می کنیم. وقتی دیدند ما چنین کاری را انجام می‌دهیم.مورد تشویق قرار گرفتندبچه های تحت امرم... 🍃بعد ازظهری رفتم ماشین فرماندهی رو بنزین بزنم ، هوا خیلی خوب بود و گِل های روی جاده به مرور خشک میشد. رفتم جلوی تانکر بنزین تا سوخت گیری کنم، به یکباره همه جای دور و برم درکنارتانکرسوخت منفجر شد. 🍃هواپیمای عراقی آمده بودو چند تا ماشین تویوتا وانت را زدند،اما به مخزن اصلی سوخت که من هم درکنارش درحال سوخت گیری بودم صدمه ای نرسید. سوختگیری هنوز کامل نشده بود که فرار را به ماندن در آن نقطه ی خطرناک ترجیح داده و برگشتم داخل مقر که صدای مهیب انفجاری از دور دست به همراه دود سیاه رنگی جلب توجه کرد. مخزن سوخت منفجر شده بود.‌ 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 🌸ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﻳﺰ ﻭ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻱ [ ﺍﺯ ﺍﻳﻤﺎﻥ ، ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﺁﺑﺮﻭﻱ ﻣﻘﺮّﺑﺎﻥ ﺩﺭﮔﺎﻫﺶ ] ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻘﺮّﺏ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺠﻮﻳﻴﺪ ; ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺟﻬﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﻮﻳﺪ. 🌸 ۳۵ ✍سلام و درود بر شما،صبح شروع خیرات کثیر برای زندگی شما باد. 🌸خداوندا ؛ بهترین وسیله ما به سوی تو محمد و اهل بیت طاهرین او صلی الله علیهم اجمعین است. 🌸 ما را از دوستداران و پیروان ایشان قرار ده. الهی آمین یا رب العالمین 💖✋ 🌸 ✍ نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷