eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
235 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰شکست ناپذیر و مهربان 🌼وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ .. 🌼و قطعا پروردگار تو همان شكست‏ ناپذير مهربان است 🌸 ۶۸ 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🌸خاطرات بیادماندنی✨این قسمت: 🌸عملیات بدر بخش چهارم روایتی دیگر از تیپ شهدا 🍃🌷شهید کاوه از ابلاغ آماده باش برای عملیات «بدر» و از اینکه «تیپ ویژه شهدا» برای عملیات در جنوب انتخاب شده، خوشحالی زائدالوصفی داشت. این اولین عملیاتی بود که «تیپ ویژه شهدا» در جنوب وارد عمل می شد. 🍃حدود شش ماه در «پادگان شهید بروجردی» با هلیکوپترهای شنوك و کبری و ۲۱۶ به نیروهای تیپ آموزش هلی برن می دادند. مربیان برجسته ای از «دانشگاه افسری امام علی (صلوات الله علیه)» ارتش مسئولیت آموزش را بر عهده داشتند. 🍃 البته به غیر از «محمود»، جانشینش، مسئولین ستاد و بچه های اطلاعات و عملیات، هیچ کس از مأموریت تیپ خبر نداشت. 🍃آموزش ها و کار شناسایی به پایان رسید. نیروها به جنوب انتقال داده شدند. همه چیز مهیای شروع عملیات شد. شب عملیات، هیبت «محمود» با همیشه فرق داشت. يك دست لباس پلنگی نوبه تن داشت با گل های سبز و آبی که خیلی تو چشم میزد. اولین بار بود که این لباس را می پوشید. او با همین لباس وارد عملیات شد. 🍃در شرق منطقه «شط على» پد هلیکوپتر درست شده بود. طبق برنامه باید نیروها از آن جا به غرب جاده «بصره - العماره» در «العزيره هلی برن می شدند و با نفوذ در عمق، این جاده را از پشت می بستند. 🍃بعد از سوار شدن نیروها، هلیکوپترها پریدند. اما هم زمان سر و کله ی جنگنده های عراقی ها هم پیدا شد. به دلیل برتری هوایی آنها، هلیکوپترها مجبور شدند نیروها را در «جزیره مجنون» تخلیه کنند. 🍃ما به جای اینکه به غرب «دجله» برویم، به ناچار راهی شرق دجله، و حدفاصل «جزيره، و هوره شديم. ارتش عراق به شدت همه جا را می کوبید. من و «محمود» رفتیم «قرارگاه کربلا» که آن موقع فرمانده اش «عزیزجعفری بود.
🍃محمود نمی توانست حرفش را به کرسی بنشاند. توضیح عملیاتی داد، آقا رحیم» قانع نشد. 🍃 این جا دیگر غرب نبود و «محمود» دستور توقف کار را به همه داد. جالب اینکه نیروهاشنیدند دیگر نباید برویم آن طرف رودخانه، ناراحت ودلگیر شدند. آنها همه مصمم بودند و آماده؛!! 🍃با دو «گردان امام حسین (صلوات الله علیه)» و «امام علی (صلوات الله علیه)» حرکت کردیم. پاتك دشمن خیلی سنگین بود و اجازه نفس کشیدن نمی داد. 🍃رسیدیم اول کانال کانالی با ارتفاع حداکثر ۱/۵ متر و عرض ۱ متر که آب «دجله» را به «هور» وصل می کرد. این کانال در حقیقت خط مقدم ومحل پدافند بود و دشمن نباید از این کانال عبور کرده و پیش روی هایش را ادامه می داد. 🍃هنوز گردان ها آرایش کاملی در کانال پیدا نکرده بودند که «منصوری» مجروح و به عقب منتقل شد. 🍃بعد از استقرار گردان در خط، زد و خورد، شدت زیادی گرفت. آنها پاتك می کردند و ما هم می زدیم. «محمود» دائم در حال رفت و آمد در خط دو کیلومتری مان بود و دستورات لازم را می داد. 🍃حدود ۳۰۰ تانك جلوی چشم ما به صف شده بود. آنها برای پایین آوردن روحیه ما، حتی در حال توقف گاز میدادند. علاوه بر صدای مهیب گاز دادن تانك ها، زمین هم زیرپایمان می لرزید. 🍃یکی از تانك های دشمن زیادی پیش روی کرده و خودش را به پشت خاکریز چسبانده بود. زاویه این تانك طوری بود که به راحتی می توانست بچه های ما را در طرفین خاکریز با دوشکا بزند. چند نفر را هم زد. چپ وراست خط را به دنبال «محمود» برانداز کردم. 🍃دیدمش. در حال دویدن بود. خودم را به او رساندم و گفتم: «محمودا جان هرکس دوست داری، بالاغیرتا یه ریزه فاصله نگیر. یه مقدار از خاکریز فاصله بگیری، دوشكا زدنت.» تندی گفت: «باشه، باشه.» از او جدا شدم و رفتم به موقعیتم 🍃مدتی نگذشته بود که گفتند «کاوه» را با دوشكا زدند. من دیگر او.را ندیدم . . 🍃منتقلش کردند عقب. ما آن شب هم در خط مقاومت بودیم که دستور عقب نشینی کامل صادر شد و همه برگشتیم. 🌸والعاقبه للمتقین🌸 🌸🍃راوی برادر همرزم سید مجید ایافت مسئول اطلاعات عملیات لشکر ویژه شهدا
🌸خدایا 🙏 تو آگاهی ، رحیمی و رحمانی الهی🙏دل بندگانت را ازنا امیدی ها پاک کن ، وروزنه ی روشن به رویشان بگشا الهی 🙏هیچ کسی رامحتاج غیر خودت نکن.       آمیـــن یا رَبَّ 💖😊✋ ✍تلاش کنید؛ توکلُ کنید و ما بقی را، به خدا بسپارید. ‎‌‌‌‌‌🍃🌸🍃 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🌸خاطرات بیادماندنی✨این قسمت ّ 🌸عملیات بدر بخش پنجم روایتی دیگر از تیپ شهدا و دومین مجروحیت سنگین فرمانده 🌸بعد از پایان عملیات «بدر» برگشتیم عقب و رفتم سراغ «محمود». هنوز روی تخت بود. 🌸پرسیدم: «محمود! چی شد؟ با کی برگشتی عقب ؟ » تعریف کرد: «منونشوندن ترك یه موتور تا بیارنم عقب 🌸حالا مگه آتیش بند می اومد. چپ و راست مون رو می زدن. به یه سنگر که رسیدیم، راننده موتور زد کنار و گفت: «اگه بخوایم ادامه بدیم، می خوریم . 🌸موتور رو همین جا بذاریم، بریم تو این سنگر تا یه کم آتیش بخوابه.» منم تو حالی نبودم که بخوام حرفی بزنم . موتور رو انداختیم کنار جاده و رفتیم توسنگر. 🌸همین طور که نشسته بودیم یه خمپاره اومد، درست خورد توی سنگر. راننده موتور جلوی چشمم پودر شد و من هم درد شدید و عجیبی توی دستم حس کردم. بی حال افتادم کنار جاده. 🌸خون زیادی هم از دستم می رفت. یه کم که گذشت متوجه یه آمبولانس شدم که کنارم وایساد و منو گذاشتن داخلش. 🌸از بدشانسی، جلوتر که رفتیم، آمبولانس هم چپ کرد و من دیگه نفهمیدم کی منو آورد عقب. 🌸عقب که آوردنم، با هلیکوپتر انتقالم دادن به بیمارستان و سریع عملم کردن. 🌸جالبش این جاست وقتی عکسی رو که از دستم گرفتن، دیدم، تازه متوجه شدم، سگك فانسقه اون راننده موتور که شهید شد، ترکش شده ورفته بود توی دستم.» 🌸 آن مجروحیت یکی از سنگین ترین زخمهایی بود که «کاوه» در طول جنگ برداشت و تا مدت ها دستش روی شانه آویزان بود. 🌸والعاقبه للمتقین🌸 🌸راوی برادر همرزم سید مجید ایافت
عکسهای یادگاری از خاطرات بیادماندنی از شهدای آسمانی سردار رشید اسلام شهید محمود کاوه فرمانده دلاور لشگرویژه شهدا 🌷شهدا را میزبان باشیم حتی باذکرصلواتی 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
خاطراتی از دفاع مقدس
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸سه شنبه های مهدوی 🌸 💖😊✋ 🌸 السَّلاَمُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ... ۱ 🌸سلام بر آن مولایی که آینه ی تمام نمای خداست. 🌸سلام بر او و بر روزی که تمام خلق در آینه وجود او، خدا را به تماشا خواهند نشست... 🌸یابن الحسن ؛ می شود امروز سپیده دمان ما را با صدای گوش نواز قدمتان مفتخر فرمایید و چشم و دلمان را وا ... 💖 🌸یابن‌الزهرا ؛ شکی نداریم که بر خلقِ عالم رحیمی و برکت ، میدانیم که محبوب دلهایی و زندگی به برکت وجودت استوارت است و ممات نیر همچنین💖 🌸یا صاحب الزمان ؛ روزهایمان شب و دلهایمان به فردایی بهتر و پر نور تر امیدوار است. آقا جان زندگی بدون شما جاری ست اما با دست اندازها و فراز و نشیب های فراوانی روبه روست. امیدمان به چراغ هدایت شماست💖 🌸ایهاالعزیز ؛ & تمام امید و انتظار مایی ای امید دهنده ی دل های ناامید 💖😊✋ 🌸 با این حال دعای منتظرانت در عصر غیبت چنین قرائت می شود: 🌸اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى 💖الهی آمین 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷 ۱_📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس