eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
238 ویدیو
28 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚قَالُوٓا۟ ءَامَنَّا بِرَبِّ‌ٱلْعَـٰلَمِينَ 💚گفتند: ما به خدای عالمیان ایمان آوردیم. 💚 رَبِّ مُوسَىٰ وَهَـٰرُونَ 💚پروردگار موسی و هارون. 🍀 ✍اﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ نبی ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ ، ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ. 🍀ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ . 🍀ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ ﮐﻨﺪ.ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ. 🍀اﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ دست یابی... 🌸 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸کیسه انفرادیم (۲) ✍وقتی یاد دوران نوجوانی خودم و هم سن و سالهایم می افتم به آن روزها بسیارمباهات میکنم . 🍀 راستی چگونه بود که رزمندگان دفاع مقدسی و به نوعی نوجوانان قدیم به این همه بلوغ فکری رسیدند!؟ 🍀 به یکی از آن نکات اشاره نموده و می نویسم تا بماند. 🍀 روح الله امام خمینی(ره) را می گویم !ایشان با کلام نافذ و ملکوتی خود نوجوانان قدیم را به سوی معبود به پرواز در آورد. ؛دقت کنید که به پرواز در آورد نه این که راهنمایی نمود . 🌸 برگردیم به کیسه انفرادی 🍀خُب قبل از اذان مغرب کیسه انفرادیم را تحویل گرفتم . پس از اقامه نماز جماعت به چادر بر گشتیم و آماده دریافت شام بودیم که ناگهان با بلندگو دستی مجددا" به بیرون چادر فرا خوانده شدیم . 🍀 زیر یه چراغ زرد ۱۰۰ وات یه مقدار وسایل که به آن جیره پوشاک گفته می شد. به هر ترتیبی که بود تحویل دادند. ✨دو جفت جوراب مشکی ساق بلند . ✨دو عدد زیر پیراهن سفید ✨دوعدد شورت مامان دوز چهارخونه ✨یک دست بلوز شلوار گرم کن راه راه کرم ✨یک دست لباس فرم بسیجی ✨یک کمر بند طرح نظامی با سگک فلزی سفید . ✨صابون دو عدد از نوع نخل زیتون ✨خمیر دندان پاوه و مسواک 🍀 همه را تحویل و بدون سایز کردن با خودمون بردیم تو چادر 🍀 هنوز نیم ساعت نگذشته بود. تو خوشی دریافت وسایل و شلوغ بازی و خنده و سر به سر گذاشتن تازه واردا بودیم که دوباره با صدای بلندگو دستی به بیرون فرا خوانده شدیم . 🍀 این بار برای دریافت پوتین نظامی ؛باز هم بدون سایز کردن ؛حدودی یه شماره پا می گفتیم و برادری که زحمت آوردن اونا رو کشیده بود اگه داشت ، میداد . اگر هم نبود یه شماره بزرگتر میداد. با خنده و شادی برگشتیم تو چادر ! 🍀تو تاریکی چادر که با یه لامپ ۱۰۰ وات معمولی روشن بود و هرکسی اگه از سر جایش بلند می شد.بخشی از چادرتاریک می شد و صدای بشین برادر با لهجه گیلکی و مازندرانی با شلوغ کاری و خنده بچه ها رو به رو می شد 🍀 شلوغی یک عالمه جیره لباس بچه ها و غر زدن بچه بسیجی های تازه وارد که نمیدونستند چه کاری باید انجام دهند. خودش به آشفته بازار شام چادر گروهی می افزود. و ضرب المثل تکراری عزیزی که حالا دیگه همه بچه ها اونو تکرار میکردند. (جوجه روآخر پاییز می شمارن ) چادر رو مثل چهارشنبه بازارهای محلی شمال کرده و همه ی نظم و ترتیب چادر رو بهم ریخته بود. 🍀 دو باره با بلند گو دستی به بیرون فرا خوانده شدیم . این بار برای شام و گرفتن یک عدد تخم مرغ . دو عدد خیار شور . یک عدد نان لواش و هر چهار نفر یه قالب کره هر کسی هم لیوان داشت با خودش چای و دوعدد قند. میدادند.! 🍀 هر چهار نفر رفتیم یه گوشه ای برای خوردن غذا خیلی هم چسبید.! چون اون زمان کره و تخم مرغ و پنیر و قند و شکر کوپنی بود البته به همراه خیلی از مواد غذایی و کالا های اساسی دیگه! 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگرخداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌷🕊🌷🕊 🎙 💚 جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم 💚 کربلا منتظر ماست بیا تا برویم 🍀 با نوای حاج صادق آهنگرانحکایت کربلا عاشورا و اربعین حکایت آب و زخم شمشیر نیست ، حکایت زندگیست. 🌷 حماسه مردانگی ، شهامت و شهادت است. 💚 درس پاسداری از اعتقادات و زنده نگاه داشتن دین خداست. همین پیاده روی اربعین را می گویم . را...        ‌‌‍‌
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 دلبرانه ی سه شنبه های مهدوی ✍انسان وقتی در قلب خودش مِهر و‌مُحبت اهل بیت علیه السلام رو احساس میکنه و به سبب همین علاقه و ارادت ، در و دیوار و پنجره‌‌ های‌ حرم‌های مطهرشان رو هم دوست داره و می‌بوسه و به اونا عشق میورزه.. دیگه سر از پا نمی شناسه... 🍀 نمی دونم تا حالا چنین حسی رو تجربه کردی یا نه !؟ گاهی دلت واسه یه شخص نه؛اما دلت واسه حسای خوبی که با اون تجربه کردی تنگ میشه...! 🍀 البته ، هر کس به اندازهٔ بزرگی خودش کوچکی دنیا رو احساس می‌کنه و به اندازهٔ پَر درآوردن خودش احساس می‌کنه که فضای عالم تنگ و تنگ تر شده.؛! مثلِ شهدا... 🍀 می‌گفت:«مراقب باش که یه غم اونقدر بهت غلبه نکنه که ناامید بشی و جوری رفتار کنی که انگار خدا تا حالا هیچ وقت غم و اندوهت روبرطرف نکرده..» 🍀 امام زمانم ؛ یادم افتاد که بگم ؛ روزامو باهرکی غیر ازشما شروع کردم ،‌ ضرر کردم خدا کنه مشغولیت ها و روزمرگی هام در راستایِ تحققِ ظهورتان باشه و بس... 🍀 شاید هم فقط تو ماه محرم و صفر آدم یهویی به این فکر و احساس بیافته که اگه عباس پروری کار هر مادری بود غربتی هزار ساله ، گریبانِ آخرین حسینِ زمینِ زمان رو نمیگرفت تا که ایشان رو حتی برا لحظه ای نبینیم ، اما باز هم ، دلم برای کسی که ندیدمش هم ، خیلی تنگ میشه... 🍀 آقاجان ؛ «وأَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیکمْ» وهرکه به شما پناه آورد ایمنی یافت...در این ایام که نگه داشتن حُرمتت به عنوانِ امامی که منو هر لحظه داره می بینه واز کار خوب یا بدم متأثر میشه ،‌ بهترین روشِ ابراز ولایت محسوب میشه... 🍀آقا ؛ اصلا"میدونی چیه!؟ ‏مرگ که همیشه قطع شدن نفس نیست که ؛! مرگ میتونه قطع شدن شوقت برای دیده شدن توسط امام زمانت هم باشه... 🍀 آقا جانم ؛! وسط این همه غفلتم...یه سوال ذهنمو میخوره و بغض گلومو میگیره یعنی الان دقیقا"کجایی ؟! خوشبخت کسی هست که همین الان داره تورو می بینه... 🍀 همه‌ی پل‌های پُشت سرم روخراب کردم! و دِلتو رو شِکستم! اما به خودت سوگند... اگه جهنم جای من باشه... باز هم اونجا فریاد میزنم: دوستت دارم امام عزیز زمانم 🍀 این روزها‌ شهدا رو یاد کنیم. و به نیابت ازشون چند قدمی در پیاده روی اربعین یادشون کنیم. 🍀از دلاور مردایی یاد کنیم که رفتن جلو تا راه کربلا باز بشه و از این کار دست نکشیدن تا اینکه ان شاءالله قدس عزیز هم آزاد و این راهپیمایی از مکه تا قدس یه روزی همگانی بشه ... 🍀 از خوب های عالم ؛ پدر و مادرا و... آسمانی یاد کنیم ودر پیاده روی اربعین چند قدمی براشون برداریم و هدیه کنیم‌ به امام زمانم عجل الله تعالی یقین بدونید که جای دوری نمیره و حساب میشه... 🍀والعاقبه للمتقین َ
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 ‍ 💚مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَكَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ 🕷✨🕷✨🕷 💚داستان كسانى كه غير از خدا دوستانى اختيار كرده‏ اند همچون عنكبوت است كه خانه‏ اى براى خويش ساخته و در حقيقت اگر مى‏ دانستند سست‏ ترين خانه ‏ها همان خانه عنكبوت است 🍀 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸کیسه انفرادیم (۳) ✍ میگم خدا همه جا با ما هست. 🍀 باورتون میشه !؟ چه روزهای زیبایی بود!چه روزهای باشکوه و عظمتی! هر آنچه که می خواستی در دوران نوجوانی با تمام وجودت احساس کردی ،خدا هم آنچنان دعودتت نمود. که خود با سراسیمه و شتابان میدویدی! اماگروهی از همین نوجوانان به تنهایی پَر کشیدن و کربلایی شدند یادشان گرامی باد. 🍀 بعد از شام تا اومدیم بجنبیم . با بلندگو دستی دوباره صدامون کردند. دیگه کم کم به مرز کلافه شدن نزدیک می شدیم . 🍀 اما باز هم لطافت و ظرافت بسیجی بودن که همراه با شوخ طبعی بود نمی گذاشت از راه بدر شیم .کافی بود برای پخته شدن کمی تأمل میکردیم تا خود به خود بساط عشق فراهم می شد. 🍀 رفتیم نزدیکتر یه برادری با چند برگ کاغذ که با دست و بدون خط کش ، خط کشی شده بود و زیر دستش هم یه جعبه مهمات دیوه می شد آمده بود. 🍀 از روی اسامی تک تک بسیجی ها رو صدا میزد و بچه ها الله می گفتند و میرفتند جلو به مجردها ۳۰۰۰ریال و متاهل ها ۹۰۰۰ ریال علی الحساب پرداخت میکرد. 🍀 بعضی از همرزمان هم برایشان خیلی گران تمام میشد.و جلوی اسمشان می نوشتند. لازم ندارم! جانم فدای رهبر! و... 🍀 جا مونده هایی مثل من پول رو گرفتیم . در زمان اعزام ، طوری از خانه در رفته بودم که اصلا" وقت نشده بود خداحافظی کنم. وقتی مینی بوس در حال حرکت بود، تازه متوجه پدرم شدم و اون هم یه دستی تکون داد. از ته دل راضی نبود برم. اما دیگه کار از کار گذشته بود. در همین حال وقتی اکثر دوستان پولشان را دریافت کردند.آن را گذاشتند داخل کیسه انفرادی! 🍀 آخرای شب بود که به هر کدوم از رزمنده های داوطلب بسیجی دوتا پتو دادند. نو نبود اما تمیز بودند. یکی از دوستان هم رسید با چند تا کیسه گونی ! داخلش جاصابونی با صابون زرد رنگ لباس شویی بود. اونها رو گرفتیم و انداختیم تو کیسه انفرادی . 🍀کیسه انفرادی زیر سرمون بود جای بالش و یه پتو زیر و یک پتو رو! اون شب به خواب عمیقی فرورفتیم . 🍀 البته همرزمان چندتایی وسایل خودشون رو برداشتند رفتند بیرون خوابیدن .نیمه های شب سرو صدای ناله و گریه می اومد. بلند شدم دیدم . بعضی از همرزمان نماز شب می خونند و بلند بلند گریه می کنند. 🍀 بعضی بچه ها هم خور خور می کردند . بندگان خدا ! رفتیم پتو گذاشتیم زیر سرشون و کیسه انفرادی رو بر می داشتیم می بردیم پشت چادر بیرون . بعضی ها از کیسه انفرادی ها رو هم با یکی دیگه جابجا می کردیم . 🍀نماز صبح نه فقط تو چادر.ما بلکه تو اغلب چادرهاچنین وضعیتی بود و با شادی و خنده صبح رو شروع کردیم . ده تا از کیسه انفرادی ها هم که بیرون چادر بود . و بقیه دنبالش می گشتند . 🍀یکی از بچه ها که رفته بود وضو بگیره، اومد داخل چادر گفت: دستور حرکت دادن !؟ یهویی چند نفر با عجله بلند شدن برن بیرون ؛!که دوستمون گفت کجا؟گفتند : بیرون برای حرکت ،خودت گفتی!؟ گفت: بابا جونم . برادرم! سوال کردم!؟ 🍀 دیدم کیسه انفرادی ها رو بیرون گذاشتین که بچه ها ی توی چادر گفتند. ای بابا ؛!! و شروع به خنده کردند. دوستمون هم گفت (جوجه رو آخر پاییز می شمرن ) و باز بچه ها خندیدند. 🍀هوا روشن شده بود و کیسه های انفرادی کنار هم بود تا سوار اتوبوس شویم! بار زدیم و سوار اتوبوسها شدیم تا حرکت کنیم . 🍀صبحونه نون لواش بود با پنیر که جلوی در ماشین دادند دستمون و حرکت کردیم .وقتی اتوبوس حرکت کرد،چند نفر گفتند: آقای راننده به سلامتی کجا. و آقای راننده هم خندید و گفت. مگه فرقی میکنه، بچه ها گفتند نه! راننده هم گفت: پس میریم ارومیه اونم از جاده خلخال. 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 عَسَى رَبِّی أَنْ يَهْدِيَنِی سَوَاءَ السَّبِيلِ 💚 اميدوارم که پروردگارم مرا به راه مستقیم و راست هدايت كند. 🍀 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🍀 آرامشِ قلعه‌ها به هم خواهد خورد 🍀 مَرهَب به سرش تیغِ دو دَم خواهد خورد 💚 ما گوش به فرمانِ دو تا چشمِ توایم 💚 با پلکِ تو آینده رقَم خواهد خورد ✍ سروده آقای محسن کاویانی در وصف عکس خاص از بازتاب پرچم فلسطین بر روی پیکر شهید هنیه در عینک رهبر انقلاب اسلامی ایران امام خامنه ای حفظه‌الله
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸کیسه انفرادی (۴) ✍ برخی وقتی تو اتوبوس شنیدن مقصد آذربايجان غربی و کردستان هست دیگه کار از کار برای اونایی که خودشون رو آماده کردن برن جنوب گذشته بود. 🍀 حالا دیگه برا بچه ها مشخص شده که راهی کردستانیم . و کردستان برای بچه هایی که قبلا جبهه جنوب را مزه مزه کرده بودن . با کمپوت آناناس و آلبالو و... یعنی بخور وبخواب و علافی و... 🍀 یادم افتاد همون موقع هم ؛ برای لحظه ای خندم گرفت. با جوجه رو آخر پاییز...مثلا‌‌ داریم میریم جنگ اونم کجا کردستان ؛اما واقعا رهسپار بودیم . 🍀 هوای شمال ابری بود یعنی تمام راه تاریک و گرفته من که دوست داشتم سر از همه چیز در بیارم. به آقای راننده گفتم کی میرسیم . راننده هم فقط گفت: وقت گل نی ! برو بشین سرجات و حرف نزن که حوصله ندارم... 🍀 راه طولانی و خسته کننده شده بود و چشمامم از دیدن این همه مردم که بی خیال ما بودند دلگیر تر ، از طرفی هم هوا داشت سرد وبارانی میشد. تصمیم‌ گرفتم یکم بخوابم 🍀نمیدونم چقدر از مسیرو رفته بودیم که از خواب بیدار شدم اما هرچی که بود هوا مه آلود و تاریک شده بود. و باران شدیدی هم می آمد .از صحبتای همسفرها متوجه شدم که نزدیکی گردنه حیرانیم... 🍀بلند داد زدم کیسه انفرادی ها بالای اتوبوسند. اصلا" کسی به فکر نبود. تا اتوبوس تو گردنه بخواد وایسه فکر کنم بیست یا نیم ساعتی طول کشید .کیسه ها خیس شده بود و جانانه ازش ، آب میچکید. 🍀مجبور شدیم بیاریم داخل . حالا بوی نم به داخل اتوبوس اضافه شده بود و شیشه بخار کرده بود . 🍀با جاده اون زمانه و خراب و پیچ های خطر ناک و مه آلود حالا شیشه بخار گرفته هم اضافه شد. بخاطر این کیسه انفرادی های خیس! بغل اتوبوس به دیواره کوه خورد و برای ساعتی بی حرکت ماندیم ، اما کسی صدمه ندید . 🍀 شب بود رسیدیم اردبیل و در مسجد زیبایی با معماری دوران قدیم استراحت کردیم. شام یادم نمیاد چی خوردیم اما بچه ها کیسه های انفرادی داخل جعبه بار اتوبوس رو آوردن داخل مسجد و زیر سرشون گذاشتند و خوابیدن. اونایی که کیسه خواباشون خیس شده بود هم بدون نظم‌و ترتیب ولش کردن داخل اتوبوس... 🍀بالاخره رسیدیم ارومیه و در اعزام نیروی اونجا پیاده شدیم. کمی استراحت و عکس و... تا بچه های تیپ اومدن دنبالمون و ما رو بردن پادگان جلدیان. 🍀 صبح فرداش رفتیم پادگان پیرانشهر . 🍀 کیسه انفرادی ها زیر پا و برادر شهیدمون ولی نژادخوش آمد گفت. با لاخره با کیسه انفرادی ها رسیدیم .تیپ ویژه شهدا. 🍀 جایی که پاسدار شدم و بیست و هفت ماه از بهترین دوران عمر نوجوانیم را در آن سپری کردم. و البته چند بار هم زخمی شدم و... 🍀 عزیزانم .ماجرای کیسه انفرادیم تقریبا تمام شد.اما... ماجرای کوله پشتیم با کمی تاخیر آغاز خواهد شد. سپاس 😊 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🍀 مسافرین اربعین در ماه صفر ✍ مسافر اربعین و کربلا هستی به سلامتی ؛ اما فکر نکن که واقعه کربلا با همه‌ی عظمتِ تاریخی‌اش ، فقط ماجرای ساده‌ی یک خیانت بوده باشد،! خیر چنین نبوده و نیست. 💥خیانتی که رُخ داده منحصر به آن واقعه نبوده و همه‌ی ما در سطوحی مختلف ، دائماً با آن روبرو یا به آن مبتلا می‌شویم! و گریزی هم از آن نیست مگر آنکه تدبیری کنیم. 🍀 شاید این روزها در سفر اربعین باشی ؛ خوشا به حالت ، خوشا به سعادت ... اما در این سفر هم : ✘ همه نمی‌توانند مقام امام را درک کنند! ✘همه نمی‌توانند "خطر نفهمیدنِ حریم امام" را بفهمند! ✘ همه نمی‌توانند سرعت و سبک حرکت خود را با امام به گونه‌ای تنظیم کنند تا مانند کوفیان به خیانت مبتلا نشوند! 🍀 فقـط کسانی می‌توانند خود را از این خیانت حفظ کنند ، که باور کنند: 💚 امام ، تنها صراطِ مستقیم ، به‌ سمت خداست! 💥و کسی که امام را نمی‌فهمد و ندارد ، فقط دور بازیهای کودکانه‌ی دنیا چرخ میزند. بیا و در این سفر کمی با تأمل و تدبر بیشتری گام بردار و فقط به زحمت و خستگی تزریق نکن.! 🍀 امروزه هم ، صحنه های بی بدیل آزمون ولایتمداری در جای جای سرزمین اسلامی ایران و عراق و... وجود دارد. و : 🍀 کسانی به امام زمانشان خواهند رسید که اهل سرعت باشند و اِلّا تاریخ کربلا نشان داده ، قافله حسینی معطّل کسی نمی ماند! 🍀 حتما" شنیده اید ؛ در واقعه کربلا ، تحریم‌ها را زمانی برداشتند که : 🌷 سرها را بریدند 🔥خیمه‌ها را سوزاندند 🕊 اهل‌بیت را به اسارت بردند... 🍀🍀 این روزها نهایت حماقت است اگر برخی فکر کنند ، واقعه کربلا و سایر وقایع مرتبط پس از آن دیگر تکرار نخواهد شد. 🍀🍀 تاریخ یادآور آن است که : 💥 یزیدیانِ زمان بد عهد بودند . 💥دست از نهایت شرارت و دشمنی نخواهند کشید. 💥در هر فضایی و در هر گوشه و کناری منتظر فرصتی مناسب هستند تا کینه و دشمنی خود را ثابت نموده و از هیچ چیزی و هیچ شخصی به اندازه ذره ای نخواهند گذشت . 💥 و در نهایت برای لغو تحریم‌ها و دشمنی ها ؛ به کمتر از آنچه در این وجیزه آورده شد راضی نخواهند شد. مگر آنکه درسی در خور آنچه هستند دریافت نمایند. این وعده صادق و به حقی ست که از اسلام ناب برای خونخواهی فرا گرفته ایم. 🌷در این سفر معنوی ، چشم و گوش بسته قدم‌بر نداریم. برای ساخت ایمان و تقوا به حرکت درآییم چرا که ؛ عرصه عاشورا همان قدر به گستره تاریخ است. که می بایستی عبرت آموز نیز باشد. 🍀 فاعتبروا یا اولی الابصار
🕊🌷🕊🌷🕊 ‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸 ایستگاه پنج شنبه ها ✍ پنج شنبه هایی که بی وقفه و چشم بر هم زدنی میرسند و ما هر پنج شنبه غافلگیرتر از لحظاتی قبل به عقربه های ثانیه شمار می نگریم و او بی تفاوت از دقیقه و ساعت شمارش به تندی از آن عبور میکند. 🍀 فردا روزی که از این جهان هستی رخت بر بندیم و به سرای باقی بشتابیم ، فردا روزِ دگری ، فراخواهد رسید متفاوت تر از امروز... 🍀 در آن فردا ؛ ساعتها عقربه ای با خود به همراه نداشته تا دقیقه یا ثانیه ای را ثبت نمایند و زمانِ محاسباتی کنونی به فراموشی سپرده خواهد شد. و عُمر معنایی دگر خواهد یافت و به حقیقت واقعی خود خواهد رسید. 🍀 از آغاز پیدایش آدمی ، هزاران ، هزار سال پیش تا کنون همه ی آنانی که روزی بوده اند ، هزاران هزار انسان را میگویم ؛ از هر نوعی که به خاطرتان میآید و یا خواهد آمد همگی سوار بر مرکب مرگ به سوی معبود شتابانند. 🍀 همسفری ما با آنان ؛ اگرچه در آخرین قطار به وقوع خواهد پیوست ، اما سالهاست که این قطار ، آماده و در حرکت است. 🍀 روزها و لحظاتی را بیاد آورید که با آن دقایق ، خانه هایی فنا پذیر ، همچون بادکنکی بزرگ و رنگی ساخته ایم تا با برخورد با شیئی یا جسمی تیز ، به سادگی برباد فنا رود ، یعنی همه ی آنچه ساخته ایم و داشته ایم ؛ همین است؛! ! 🍀 اگر از عُمر انسان فانی چنین پنداشته باشیم ؛ پس عجب دارایی است این عُمر شریف که به سادگی آن را از کف خواهیم داد. و چه ارزان بر بادفنا خواهد رفت. 🍀 کاشکی از این اکنون ؛ همین آنی را به غنیمت میبردیم ، تا بر بادفنا نرود. هرگزِ ، هرگز! 🍀 الهی!همی هوای تودارم به سردقیقه دقیقه 🍀 که در لقای تو دارم سفر دقیقه دقیقه 🍀 بدین امید سر آید شبم که در سحرش 🍀 مگر به روی تو افتد نظر دقیقه دقیقه 🍀با این حال درجایی سراغ ندارم ، هیچکس قادر باشد ، همانند خداوند متعال انسان ها را ببخشد ؛ هم آدمی را آرام و بی سر و صدا در لحظه می بخشد و هرگز هم به روی گُل مبارکش نمی آورد . 🍀 به یاد اسیران خاک ، پدران و مادران ، برادران و خواهران آســمـانـی ، امام شهدا ، شهدا و افراد مد نظر و آنان که نامشان در یادمان نیست اما چشمشان به ماخیره گشته است. دعا و خیرات و صلوات هدیه ماییم... 🌸 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ...🌸 🌸والعاقبه للمتقین 🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید. 🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید ✍نبی زاده 🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷 🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌷🕊🌷🕊 💚 💚 فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ...   💚 آنها (از خدا) روی گردان شدند و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم... 🍀 💚 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن