🔸️﷽🔸️
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
#هیئت_یاوران_بقیه_الله
شهرستان نجف آباد با همکاری یادمان شهدا برگزار می نماید.
🌟 ۴۰ جمعه دعا و استغاثه به نیت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
✅ هفدهمین جمعه از سومین چله و ان شاءالله آخرین چله.
جمعه( ۱۴ آذر ) با نوای گرم مداح اهلبیت برادر سید مجتبی موسوی.
🔹 ساعت شروع: ۶:۱۵ صبح
🔹 مکان: گلزار شهدا / سالن شهداء
🔹 شما هم میتوانید به نام شهید یا اموات خود، شریک فعالیتهای مهدوی و سفره با برکت امام زمان(عج) باشید.
🌀 هزینه برگزاری دعای ندبه این جمعه را بانی محترم به نیت
✅ سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) و
✅ هدیه به ارواح مومنین و مومنات، صلحا، شهدا و شفای بیماران اسلام متقبل شده اند.
🔴 لطفا در انتشار حداکثری این پست ما را یاری نمائید.
┄┅┅┅┅┅❀┅┅┅┅┅┄
🔷 #هیئت_یاوران_بقیه_الله شهرستاننجفآباد
🔷 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
◇{ @NJF313 }◇
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆👆👆بادقت گوش کنید بدردتون میخوره ....
شاید تلنگر زندگیمون باشه:👇👇👇
🔰 پیرمرد مومنی که بخاطر فراموشی امام زمان (عج) تمام اعمال خوبش از بین رفت!
🌹پیرمردی مذهبی اهل مسجد و هیئت تعریف میکرد: من دچار مرگ موقت شدم. تمامی اعمال خوبم را در چیزی شبیه چمدان مشاهده کردم اما این اعمال هیچ کدام نمیتوانست مرا کمک کند! آنجا به من گفتند درست است که شما کارهای خوبی داشته ای، اما شما هیچ عملی برای امام زمان (عج) انجام ندادی. جوابی نداشتم، نه دعایی نه توسلی و نه تلاشی در جهت شناخت ایشان. من نگران اعمال خوبم بودم که حبط شده بود. در همان شرایط و در پیشگاه ملائک دستانم را به سوی آسمان بردم و از عمق جان گفتم: «اللهم عجل لولیک الفرج» و این ذکر را بارها تکرار کردم. در همین حال دیدم درب صندوقچه اعمال من باز شد و اعمال خوبم به سوی من آمد. از روزی که خداوند عمر دوباره به من داد هرجا میروم و هر کاری انجام میدهم امام زمان را یاد میکنم و به همه میگویم دعا کنید تا ظهور و فرج امام زمان (عج) صورت بگیرد که گشایش تمام گرفتاریهای بشر در فرج امام زمان (عج) است.
📗کتاب نسیمی از ملکوت
خداوکیلی قرار نیست به من و شما هم فرصت برگشت و جبران بدهندااااا.
تا نفسی هست قدمی برداریم!!!
حداقل کاری که میتونیم انجام بدیم برا مولای غریبمون:
دعای اللهم کن لولیک رو تو قنوت نماز یادمون نره
شما هم نشر بدید بعشق مهدی فاطمه.....
┄┅┅┅┅┅❀┅┅┅┅┅┄
🔷 #هیئت_یاوران_بقیه_الله شهرستان نجف آباد
🔷 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
◇{ @NJF313 }◇
🔸️﷽🔸️
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
#هیئت_یاوران_بقیه_الله
شهرستان نجف آباد با همکاری یادمان شهدا برگزار می نماید.
🌟 ۴۰ جمعه دعا و استغاثه به نیت تعجیل در فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
✅ هجدهمین جمعه از سومین چله و ان شاءالله آخرین چله.
جمعه( ۲۱ آذر ) با نوای گرم مداح اهلبیت برادر محمد طالب .
🔹 ساعت شروع: ۶:۳۰ صبح
🔹 مکان: گلزار شهدا / سالن شهداء
🔹 شما هم میتوانید به نام شهید یا اموات خود، شریک فعالیتهای مهدوی و سفره با برکت امام زمان(عج) باشید.
🌀 هزینه برگزاری دعای ندبه این جمعه را بانی محترم به نیت
✅ سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) و
✅ هدیه به ارواح مومنین و مومنات، صلحا، شهدا و شفای بیماران اسلام متقبل شده اند.
🔴 لطفا در انتشار حداکثری این پست ما را یاری نمائید.
┄┅┅┅┅┅❀┅┅┅┅┅┄
🔷 #هیئت_یاوران_بقیه_الله شهرستاننجفآباد
🔷 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
◇{ @NJF313 }◇
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
این فقط یه فیلمه...💔💔
#بدون_شرح
.┄┅┅┅┅┅❀┅┅┅┅┅┄
🔷 #هیئت_یاوران_بقیه_الله شهرستان نجف آباد
🔷 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
◇{ @NJF313 }◇
اعتراف تکاندهنده معلم پیری که باعث شد شاگرد قدیمیاش زانو بزند و زار زار گریه کند🕰️😭
سالها پیش درکلاسی شلوغ، ساعت مچی گران قیمت یکی از دانشآموزان ثروتمند گم شد. دانشآموز باگریه به معلم گفت:
«آقا، ساعت من دزدیده شده!»،
معلم رو به کلاس کرد و گفت:
«هرکس ساعت را برداشته، لطفاً پس بدهد.»
اما هیچکس تکان نخورد. معلم که نمیخواست پای پلیس و ناظم به میان بیاید و آبروی کسی برود، فکری کرد و گفت:
«همه شما بلند شوید و رو به دیوار بایستید و چشمانتان را محکم ببندید. من جیبهای شما را یکییکی میگردم. تا وقتی نگویم، هیچکس نباید چشمانش را باز کند.»
دانشآموزان اطاعت کردند. در میان آنها، پسری فقیر بود که ساعت را برداشته بود. او از ترس میلرزید و عرق سردی بر پیشانیاش نشسته بود. او میدانست که تا چند لحظه دیگر، آبرویش جلوی همه میرود، از مدرسه اخراج میشود و دیگر نمیتواند سرش را بالا بگیرد.
معلم شروع به گشتن کرد... جیب اول، دوم، سوم... تا اینکه به پسرک فقیر رسید. دست معلم ساعت را در جیب او لمس کرد.
پسرک منتظر فریاد معلم بود، اما... معلم ساعت را برداشت و بدون هیچ مکثی به سراغ نفر بعدی رفت!
او تمام جیبهای دانشآموزان را تا نفر آخر گشت.
سپس گفت:
«خب، چشمانتان را باز کنید. ساعت پیدا شد.» و ساعت را به صاحبش داد، بدون اینکه نامی از دزد ببرد.
آن روز گذشت و معلم هرگز، حتی با یک نگاه معنیدار، به روی آن پسر نیاورد که او دزد بوده است.
سی سال گذشت...
آن پسرک فقیر حالا مرد موفقی شده بود. روزی معلم پیرش را دید و با شوق نزد او رفت و گفت:
«استاد، مرا میشناسید؟ من همان شاگردی هستم که آن روز ساعت را دزدید و شما جیبش را گشتید اما رسوایش نکردید. شما زندگی مرا نجات دادید. اگر آن روز مرا معرفی میکردید، آیندهام تباه میشد. میخواستم بپرسم چطور توانستید آنقدر بزرگوار باشید و حتی بعد از آن ماجرا هم نگاهتان به من عوض نشد؟»
معلم پیر لبخند مهربانی زد، دست روی شانه مرد گذاشت و جملهای گفت که مرد را همانجا روی زمین میخکوب کرد:
«پسرم... راستش را بخواهی من اصلاً نمیدانستم ساعت را تو برداشتهای! چون من هم موقع گشتن جیبهایتان، چشمانم را بسته بودم...»
مرد به پای معلم افتاد و اشک ریخت. معلمی که نخواست حتی خودش چهره شاگردش را در حال خطا ببیند تا مبادا قضاوتش نسبت به او تغییر کند...
نتیجه اخلاقی:
پوشاندن عیب دیگران، منش مردان خداست.
تربیت کردن فقط با "نصیحت" نیست، گاهی با "ندیدن" و "گذشتن" است. اگر خطای کسی را دیدی و آبرویش را نبردی، آن وقت ادعای انسانیت کن.
یک تلنگر زیبا:
بیایید امروز عهد ببندیم اگر رازی از کسی فهمیدیم یا لغزشی دیدیم، صندوقچه اسرار باشیم، نه بلندگوی رسوایی. شاید آن یک خطا، تمامِ حقیقتِ آن آدم نباشد.
اگر این داستانِ معلم بزرگوار، قلبت را لمس کرد، آن را به اشتراک بگذار تا یاد بگیریم چطور «ستار العیوب» باشیم.
🍃🤲🏻یا ستّار العیوب
┄┅┅┅┅┅❀┅┅┅┅┅┄
🔷 #هیئت_یاوران_بقیه_الله شهرستان نجف آباد
🔷 اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
◇{ @NJF313 }◇