🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار
🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام
*قسمت هفدهم*
رستم پاشا که شکست مفتضحانه ای از نادر خورده بود و روی بازگشت به کشورش را نداشت پیکی به سوی نادر فرستاد و درخواست آشتی و آتش بس کرد ، نادر قبول پیشنهاد وی را منوط به قبول دربار عثمانی کرد ، رستم پاشا نیز پیکی به دربار عثمانی فرستاد و سپس بعنوان نماینده تام الاختیار دولت عثمانی ، آتش بس را تا روشن شدن وضعیت دو سپاه و رایزنی های نمایندگان دو دولت ، پیرامون تعیین تکلیف شهرهای آزاد شده ایران پذیرفت ، نادر نیز با گرفتن غرامت جنگی ، اسرای عثمانی را آزاد نمود و قرارداد آتش بس را امضاء و آتش جنگ موقتا خاموش شد
قبول آتش بس از طرف نادر ، مایه تعجب سرداران وی شد زیرا آنان به خلق و خوی نادر آگاهی کامل داشتند و می دانستند که نادر تا تعیین تکلیف قطعی جنگ و آزاد سازی تمامی شهرهایی که از پیکر وطن جدا شده بود آرام و قرار نخواهد داشت ، ولی تعجبشان وقتی از بین رفت که نادر ، نامه برادرش ابراهیم خان ، حاکم مشهد را به نظر آنان رسانید
مفاد نامه حاکی از آن بود که ذوالفقار خان افغان که در جنگ های قبلی در افغانستان از نادر شکست خورده بود با حمله به هرات ، حاکم دست نشانده نادر بنام الهیار خان (او هم قبلا از نادر شکست خورده بود ولی در حضور نادر و شاه تهماسب سوگند خورده بود که به ایران وفادار باشد ، نادر نیز جوانمردانه او را علیرغم مخالفت درباریان چاپلوس ، به حکمرانی هرات منصوب کرد) را شکست داده ، الهیار خان شبانه به مشهد گریخت و به ابراهیم خان ، برادر نادر و حکمران مشهد پناهنده شد ، ذوالفقار خان افغان که از نادر کینه ای سخت به دل داشت ، با اتحاد با چند ولایت دیگر در افعانستان ، لشگری آراسته و اکنون نیز ، شهر مشهد را به محاصره درآورده و با توجه به غیبت نادر مطمئن بود ، دیری نخواهد پائید که شهر مشهد را تصرف و با دراختیار گرفتن دژ مستحکم آنجا در صورت امکان ، به خانواده و ناموس نادر نیز اهانت و جسارت روا دارد ، نادر پس از دستور ساخت استحکامات مرزی و استقرار نیروهای مرزبانی ، با وجود خستگی نیروهای تحت امرش ، دستور داد سپاه خسته و تازه از جنگ برگشته اش با عجله تمام به سمت مشهد حرکت کند
دستور نادر در مسیر حرکت به مشهد ، بر پایه راهپیمائی سریع صادر شده بود ، یعنی خواب وخوراک بر روی اسب تا رسیدن به مقصد (البته در روزهایی از هفته ، بخاطر اینکه سربازان از پا نیفتند بدستور نادر ، اجازه چهار ساعت خواب بر روی زمین و دو ساعت توفف برای خوردن و آشامیدن و دیگر امور داده می شد ، یعنی سپاه ایران روزانه هجده ساعت بر روی اسب ، راه می پیمود که این از عجایب جنگهای نادر است)
نادر را از مسیر جاده های ناهموار تبریز به مشهد ، رها می کنیم و به مشهد می رویم ، ابراهیم خان ، حاکم مشهد قبل از آمدن افغانها و محاصره شهر ، آذوقه شش ماه مردم را تدارک دیده و انبار کرده بود ، ذوالفقار خان افغان که از این موضوع آگاه شده بود ، و میدانست با بازگشت نادر از مرزهای غربی آذربایجان ، توان رویاروئی با وی را ندارد ، بهمین خاطر دستور داد هر شب عده ای از سربازانش با سوار شدن بر مَشک های باد شده (خیک ، پوست گوسفند که یک سر آن را می دوختند و از سر دیگر در آن می دمیدند تا مانند بادکنک باد شده و سپس با بندی محکم ، سر دیگر آنرا هم بسته و تبدیل به جسمی شناور بر روی آب می شد) پنهانی از روی خندق های پر آب دژ مشهد عبور کرده و با رعایت سکوت کامل ، شروع به شکافتن و سوراخ کردن سطوح پائینی دیوارهای قلعه کنند ، بدستور ذوالفقار خان ، درختان تنومند روستاهای اطراف نیز بریده تا با ساختن پل بر روی خندقهای دژ ، هنگام حمله به مشهد ، برای عبور لشگریان سوار و پیاده اش ، مشکلی ایجاد نشود
مدت ده روز طول کشید تا شکافهای دیوارهای دژ به اندازه کافی عمیق شده و ساخت پل های متعدد برای عبور لشگریان افغان به اتمام برسد ، در این مدت به اندازه کافی ، باروت نیز تهیه و همه چیز برای تصرف مشهد آماده شده بود ، شورای فرماندهان افغان در چادر ذوالفقار خان تجمع کرده و در خصوص چگونگی حمله و ورود به مشهد با کمترین تلفات ، به رایزنی پرداختند ، ولی ذوالفقار خان و سردارانش خبر نداشتند و اصولا هیچ عقل سلیمی باور نداشت ، نادر که همین بیست روز پیش در نزدیکی های باکو و اردبیل در حال نبرد با ابر قدرت عثمانی است در حال حاضر به شصت کیلومتری مشهد رسیده باشد (معجزه نبود ولی از معجزه هم چیزی کم نداشت)
به اردوی نادر که اینک در شصت کیلومتری مشهد اردو زده بود می رویم ، نادر برای اینکه بی گدار به آب نزده باشد در شصت کیلومتری مشهد دستور توقف داد و به سرداران لشگرش دستور داد هر کس و هر کاروانی که بسوی مشهد میرود را توقیف نمایند تا خبر آمدن وی به گوش افغانها نرسد ، سپس خود بهمراه دو نفر از یارانش ، بیدرنگ به سوی مشهد ، به تاخت حرکت کرد
نادر پنهانی به اردوی ذوالفقار خان ر
سید و از تحرکات لشگر افغانها پی برد حمله به شهر مشهد طی یکی دو روز آینده ، قطعی است لذا با دو نفر همراهش ، سریعا به سمت اردوی خود بازگشت تا بدون حتی یک لحظه تاخیر ، دستور حرکت صادر کند
بقال یکی از روستاهای سرِ راه نادر می گوید ، سواری را بهمراه دو نفر که بعدا فهمیدم نادر است دیدم که جلوی دکان من توقف کرد ، در حالی که علاوه بر اینکه بسیار گرسنه بود عجله زیادی هم در رفتارش مشاهده می شد ، او از من درخواست مقداری آرد و روغن و شیره کرد که به وی دادم ، بعد از پرداخت پول آن ، ظرفی را هم از من طلب کرد که فی الفور برایش حاضر کردم ، سپس در کمال تعجب دیدم نادر ، روغن و آرد و شیره را در ظرف ریخته و با دستان خاک آلود خود آنها را با هم مخلوط و آنرا بصورت سه گلوله توپی شکل درآورده و بلافاصله پس از تقسیم آن با همراهان ، دوان دوان در حالیکه آردهای مخلوط به شیره و روغن را گاز می زد با شتاب تمام ، سوار بر اسبان خود شده و با تاخت ، دکان مرا ترک کرده و رفتند
نادر با شتاب تمام به اردوی سپاه خود در شصت کیلومتری مشهد رسید و دستور حرکت فوری داد و طی فرمانی به تمام سربازان و سرداران خسته خود دستور داد کوله پشتی های خود را از سنگ پر کنند و هر سرباز و حتی سرداران موظف شدند پنج من (پانزده کیلو) سنگ با خود حمل کنند ، این دستور ضمن اینکه باعث اعتراض یاران نادر شده بود حیرت آنان را نیز برانگیخته بود ولی از آنجائیکه هیچکس جرات چون و چرا ، آن هم هنگام جنگ با نادر را نداشت ، بناچار اطاعت کرده و با نارضایتی تمام با کوله های سنگین بسوی مشهد براه افتادند ، نادر نیز مانند دیگران کوله پشتی خود را با سنگ پر کرد و بسوی دشمن رهسپار شد و لحظه به لحظه به مشهد نزدیکتر می شد
بهره و فایده خواندن ، و دانستن تاریخ و جانفشانی های بیشمار پدران و نیاکان ما در برهه های مختلف ، و پر فراز و نشیب ایران عزیز ما ، کمترین نتیجه اش آن است که از عمق جانمان درک می کنیم ، این آب و خاک ، چگونه و با چه سختی ها و مشقات ریز و درشت ، بدست ما رسیده و حداقل باعث خواهد شد که قدر و ارزش آنرا هر جه بیشتر بدانیم و با سربلندی و اعتماد به نفس ، به آن افتخار کنیم و در حقیقت تاریخ ما ، هویت ماست و میهن ما بواسطه بزرگان کوچک و بزرگش در کوران زمان ، مایه غبطه و حسرت و گاهی مایه حسادت ملل دیگر می باشد
واقعا حیرت انگیز است ، نادر شصت کیلومتر رفته و شصت کیلومتر بازگشته و بدون یک لحظه ای توقف ، مجددا شصت کیلومتر با کوله ای پانزده کیلوئی مانند یک سرباز زیردست خود ، به سوی دشمنان غدار این مرز و بوم تاخته ، چنین فرمانده و سربازانی در طول تاریخ ملت ها ، حکم کیمیا را داشته و واقعا نادرند
مجددا به شهر مشهد و اردوی ذوالفقار خان می رویم ، نگهبانان دژ مشهد با توجه به استحکام قلعه با آسودگی در حال نگهبانی هستند و مردم شهر ، فارغ از هر حادثه ای در گوشه ای از شهر در حال خواب بودند که ناگهان برقی جهید و صدائی مهیب و تندر آسا ، سراسر شهر را فرا گرفت و بدنبال آن گرد و غباری عظیم ، ضلع شمال شهر و پس از آن ، مرکز شهر را نیز فرا گرفت
در سپیده دم بامداد ، ولوله و غوغائی در شهر پدید آمد و با فرونشست گرد و غبار و نمایان شدن شکاف های عظیم در پایه دیوار قلعه مشهد ، جارچی ها از بالای برج ها و مناره های مساجد ، مردم را فرا میخواندند تا به یاری نگهبانان شهر بشتابند تا از ورود سپاه ذوالفقار خان جلوگیری کنند
از آن طرف سپاهیان افغان ، با گذاشتن پل های از پیش ساخته شده بر روی خندق ها ، به سمت مشهد هجوم آوردند
مجددا به میان لشگر نادر باز می گردیم که با رسیدن به سه کیلومتری شهر مشهد و دیدن برق انفجار باروت ، به نیت و نقشه افغانها پی برد و بلافاصله دستور داد تمامی سپاه ، کوله پشتی های سنگین و پر از سنگ را از روی دوش خود انداخته و یکصدا با تمام نیرو و یکصدا با هم ، نوا و فریاد الله اکبر سر داده و بسوی مشهد بتازند ، با این ابتکار منحصر به فرد این نابغه نظامی ایران و جهان ، از یک سپاه خسته ، که بمدت پانزده روز از بیراهه و از میان کوهها و جنگل و کویر و دشت و صحرا ، راه پیموده بود ، سپاهی قبراق و سر حال ، برای جنگ با دشمن آماده شده بود (این ابتکار بی بدیل نادر تا همین امروز ، در میادین ورزشی و نظامی جهان تدریس و اجراء می شود)
از این طرف ، جلوداران سپاه افغان در حالیکه جیغ می کشیدند و هلهله می کردند در حال ورود به شهر بودند ، که ناگهان با صدای الله اکبر و یا علی و یا محمد سپاه نادر بخود آمدند ، ذوالفقار خان که غافلگیر شده بود وقتی به پشت سر خود نگریست در کمال حیرت مشاهده کرد نادر به سان برق و باد ، با تبر زین معروفش مستقیما بسوی او می تازد ، او حتی از دور نادر را شناخت و سراسیمه به سپاه خود دستور داد که از حمله به جلو ، یعنی به سمت مشهد منصرف شده و فقط برای نجات جان خود و رویاروئی با نادر به سمت عقب بازگردند و از جان خو
د دفاع کنند ، افغانها که در سپیده دم ، تصور می کردند تا ظهر همان روز مشهد را به جنگ خواهند آورد ، اکنون فقط برای زنده ماندن و فرار از آن معرکه هولناک و گریز از اسارت تلاش می کردند ، سپاه نادر که با انداختن کوله پشتی ها احساس سبکی فوق العاده ای می کردند خستگی آن راه طولانی را فراموش کرده و با چالاکی یک سرباز تازه نفس ، مانند بختک بر سر متجاوزین افغان فرود آمدند
جنگی هولناک درگرفت ، ذوالفقار خان در حالیکه عده زیادی از لشگر خود را از دست داده بود با زحمت زیاد فقط توانست عده اندکی از افراد زنده مانده خود را نجات داده ، به سمت هرات ببرد و جان خود و افرادش را برای چند صباح دیگر نجات بخشد ، سرداران نادر قصد تعقیب وی را داشتند که نادر اجازه نداد و وارد شهر مشهد شد و پس از آن به شکرانه این پیروزی ، یکسر به زیارت حرم امام رضا علیه السلام رفت
پایان قسمت هفدهم
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فردی که خودش را امام زمان معرفی میکرد با شمشیر در خیابان به جان ماشینهای عبوری افتاد و با مردم و پلیس درگیرشد؟
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
هدایت شده از (✌️تاظهور✌️)
🥀🍂برادر شهـیدم،رحمان عزیزم🍂🥀
دلم گرفته ،غم بزرگی بر قلبم سنگینی میکند،
غمی از جنس از دست دادن فرزند دلبندم
*علی عزیزم*
روحـم پـژمـرد
صبر و طاقتم بـه سـرآمـد ...
از گذشـتـه ها شـــرمنـده ام و از آینده ها بیمناڪـم...
تنها تسلے ام آب دیده است
اشـڪـے ڪـه تقـدیم تـو و فرزند دلبندم میڪنیم ...
آبے ڪـه با آن دل خــود را شستــشــو مـیدهـیـم
و بـا ایـــن وسیله غمهــاے درونے خـود را تسـڪـین میبخـشیم ...
از آتش درونے خــود میڪاهـیـم و بـراے لحـظـه اے آرامش ضـمیــر مــے یــابیـم ...
🥀🍂برادر شهیدم رحمان جان،🍂🥀
دعایمان ڪن که برای صبوری براین غم جانکاه به دعایت سخت محتاجیم. ✋😔
🌷پنج شنبه است
🌹 #شهدا رویاد کنیم...
🌺با #ذکریک #صلوات و یک #فاتحه...
🖤برای در گذشتگان
🌷 شاید همه دلتنگیم ؛ بهر #پدرباشد
💐که نیست. یااینکه دل دیوانه وار دلتنگ
♥️ #مادرمیشود.
#یا که دلتنگ جگر گوشه مان ،فرزند دلبندمان،گل نشکفته زندگیمان که زود پژمرده شده. #روحشان قرین #رحمت_الهی
❤️تمام اسیران خاک
♻️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوآلِ مُحَمَّدٍ
وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ♻️
#کانال_ما_را_به_دوستان_انقلابیِ_خود_معرّفی_نمایید
👈 به نیابت از قمرالعشیره ابالفضل العباس علیه السلام
(#صلوات_صلوات_صلوات)
✨جهت تعجیل و تسهیل در امر فرج ✨
#نیروهای_متحد_اسلام
@noori82325 #تمدن_نوین_اسلامی
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار
🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام
*قسمت هجدهم*
نادر پس از زیارت حرم امام رضا علیه السلام نزد دو همسرش که یکی از آنان دختر بابا علی بیک ، حاکم سابق ابیورد و دیگری خواهر شاه تهماسب بود رفت و پس از دلجویی از آنان بابت غیبت های طولانی اش ، نزد پسر محبوبش بنام رضا قلی میرزا که اینک جوانی رشید و زیبا شده بود رفته و او را مورد نوازش و محبت خود قرار داد و سپس به رتق و فتق امور مشهد و مَرَمًت و بازسازی دیوارهای قلعه نمود ، هنوز خانواده نادر ، او را سیر ندیده بود که نادر پس از تجهیز و آماده کردن سپاه خود ، بسوی افعانستان براه افتاد
نادر هنگام ورود به افغانستان ، برای جلوگیری از فرار یاغیان افغان به کشورهای دیگر ، سپاه خود را به چهار قسمت تقسیم کرد
دسته اول را به شمال (مرز ازبکستان فعلی) ، دسته دوم ، به شرق افغانستان (مرز فعلی افغانستان با چین امروزی) و دسته سوم را نیز به سراسر جنوب افغانستان (مرز هندوستان امروز) فرستاد و فرماندهی دسته چهارم را خود به عهده گرفت تا به چند استان دیگر افغانستان که اینک ، نسبت به حکومت و دولت مرکزی ایران یاغی شده بودند ، حمله و آنها را گوشمالی و مجازات کند
ذوالفقار خان که مطمئن بود نادر دست بردار نیست و بهیچ وجه او را رها نخواهد کرد ، پس از رسیدن به هرات ، آذوقه و خواربار فراوانی تهیه کرده و سپس دروازه های دژ را بسته و خندق های اطراف قلعه را نیز پر آب کرده و به انتظار نادر نشست
چهار ماه طول کشید تا نادر مطمئن شد سپاهیانش در محل های خود مستقر شدند ، بهمین خاطر ، نادر عمدا با تلف کردن وقت ، بسیار آرام و آهسته به سوی هرات پیشروی می کرد تا هم راههای فرار یاغیان بسته شود و هم اینکه آذوقه یاغیان کاهش یابد ، ذوالفقار خان و مردم شهر هرات که منتظر بودند ظرف پانزده الی بیست روز با نادر روبرو شوند ، انتظار کُشنده ای را تحمل کردند ، هر روز دیده بانهای دژ هرات از بالای برج ها و باروهای قلعه ، سرک می کشیدند ، مردم دژ نیز برای زراعت و کارهای دیگر اجازه خروج نداشتند و خود را زندانی ذوالفقار خان می دیدند و خودِ ذوالفقار خان و نیروهایش در بلاتکلیفی و سردرگمی آزار دهنده ای بسر می بردند ، در این چهار ماه رفته رفته آذوقه مردم رو به کاهش گذاشته بود و شب و روز همگان ، از سپاهی تا دیگر افراد ، تواًم با تشویش و دلهره می گذشت ، تا اینکه رفته رفته موج نارضایتی بین مردم شهر هرات بالا گرفت ، سربازان نیز اندک اندک اظهار ناخشنودی می کردند و می گفتند شاید نادر ، اصلا به هرات نیاید و از اینگونه حرفها
از آن طرف نادر مطلع شد برادر محمود افغان بنام امیر حسین غلجائی ، در استان فراه نیز سر به شورش برداشته لذا نیروهای خود را به دو بخش تقسیم کرد و یکی از سرداران خود را مامور شکست استاندار فراه نمود و خود نیز بهمراه ده هزار مرد جنگی راهی هرات شد
سرانجام انتظار مردم هرات و عده ای از سپاهیان ذوالفقار خان بسر آمد و طرفداران حکومت ایران از نظامی و غیر نظامی ، شروع به زمزمه هایی در مخالفت با ذوالفقار خان نمودند ، و مخفیانه به نادر پیغام دادند و از ذوالفقار خان اعلام بیزاری کردند و در نهایت نیز ، سه تن از سرداران ذوالفقار خان ، وی را کشته و از بالای برج به پائین پرتاب کردند ، مردم که جنازه ذوالفقار خان را دیدند سر به شورش برداشته و با پرچم سفید دروازه های شهر را گشوده به استقبال نادر آمدند و سپاهیان نادر بداخل شهر هرات رفتند
در این سو عده ای از سرداران و سربازان ذوالفقار خان که هنوز به وی وفادار بودند با عقب نشینی به ارگ حکومتی (کاخ حکومتی - ساختمانهایی با برج و دیوارهای بلند که بخودی خود ، قلعه کوچکی بشمار می آمد و محل زندگی سران و حکومتیان و خانواده آنان بود) از تسلیم شدن خودداری و بشدت شروع به مقابله با نیروهای نادر نمودند
سردسته شورشیان ، برادرِ الهیارخان بود که اینک از مشهد بهمراه نادر به هرات آمده بود تا حکومت از دست رفته خود را پس بگیرد ، جنگ تن به تن و سختی درگرفت
نادر که مقاومت یاران ذوالفقار خان را دید ، شخصا به میدان آمده و در کنار سربازان خود به جنگ با شورشیان پرداخت ، که در این اثناء ، برادر الهیار خان که شمشیرزن زبردست وچالاکی نیز بود ، نادر را در میان سربازانش شناخته و مستقیما بسوی او تاخت و وی را به مبارزه دعوت کرد ، سرداران نادر به حمایت از فرمانده شان به سمت برادر الهیارخان حمله کردند ، که نادر مانع آنان شده و دستور داد عقب بروند و دستور داد دخالت نکنند ، سپس جنگی تن به تن ببن نادر و حریف نامدارش درگرفت ، گارد ویژه نادر ، وحشت زده و نگران ، نظاره گر مبارزه بودند و قلبهایشان در سینه با سرعتی سرسام آور می تپید ، الهیار خان که جنگ برادرش را با نادر می نگریست ، حالت دگرگونه ای یافته بود و نمی دانست پیروزی کدامیک را ، آرزو کند ، صورتش را در میان دو دستش گرفته بود و جراًت بالا آوردن
سرش را نداشت
برادر الهیار خان که در فن شمشیر زنی و استفاده از سپر ، مهارت ویژه ای داشت به سختی و با سرعت زیاد به سمت نادر حمله کرد و چند ضربه نثار سر و ران نادر کرد که بهره ای نداشت ، در کسری از دقیقه همگان دیدند که کلاه خود و جمجمه برادر الهیار خان هر دو طعمه تبرزین نادر شد و با فرقی شکافته ، نقش زمین شد و جنگ هرات به اتمام رسید ، هیچکس به نادر نگفت که هماورد و حریف او در آن مبارزه ، برادر تنی الهیار خان بود ، خود الهیار خان هم چیزی به نادر نگفت
از آنطرف ، سردار نادر که برای سرکوبی امیر حسین خان غلجائی ، برادر محمود افغان رفته بود پس از محاصره شهر فراه ، امیر حسین خان که از بالای برج و باروی قلعه سپاهیان را دید به تصور اینکه نادر شخصا به سراغ وی آمده ، شبانه بهمراه یاران وفادارش به کوههای اطراف پناه برد ، بامداد روز بعد که مردم شهر از گریختن امیر حسین خان مطلع شده بودند پرچم سفید برافراشته و با دود کردن اسفند و هلهله و شادی به استقبال سردار نادر آمدند و شهر فراه ، بدون جنگ و خونریزی به تصرف سپاه نادر درآمد ، نادر مجددا الهیارخان را به حکومت هرات و بخش های بزرگی از افغانستان گمارد و به سوی مشهد مراجعت کرد
نادر به شکرانه این پیروزی ، دستور داد ایوان عتیق آرامگاه امام رضا علیه السلام را زر اندود کرده و سنگ یکپارچه و بزرگ و گرانقیمت مرمرینی را نیز از هرات به مشهد آورده و در سقاخانه اسماعیل طلائی نصب شد که هنوز پا برجاست
بد نیست بدانید که قطر این سنگ یکپارچه مرمر ، بالغ بر 132 سانتی متر و طول و عرض آن نیز 140 سانتی متر بوده که انتقال آن از هرات به مشهد ، بدون آنکه آسیبی به سنگ برسد از عجایب روزگار است
نادر را در شهر مشهد رها می کنیم و به اصفهان می رویم ، شاه تهماسب که تا همین دو سال پیش فقط بر قزوین و ری مسلط بود و کسی او را بعنوان شاه ایران نمی شناخت ، اکنون به لطف نیروی شمشیر نادر ، بر تمامی ایران ، فرمانمی راند
هنگامی که نادر ، جنگ با عثمانیان را رها کرد و از آذربایجان ، به جهت سرکوبی یاغیان افغان به مشهد رفت ، اطرافیان شاه تهماسب که هنری بجز چاپلوسی و مفت خوری نداشتند ، شروع به بدگوئی از نادر کرده و او را یاغی قلمداد کرده و از شاه تهماسب خواستار مجازات و برکناری وی ، از سپهسالاری سپاه ایران شدند
اطرافیان بی خاصیت شاه تهماسب که میدیدند نادر ، استانهای همدان و کرمانشاه و تبریز و ارومیه را از سلطان عثمانی بازپس گرفته ، به او توصیه کردند شخصا سپاهی آراسته و به عثمانی تاخته و خودی نشان دهد ، آنقدر در گوش شاه جوان زمزمه کردند که در نهایت وی را راضی کردند که به عثمانی بتازد و بقیه شهرهای ایران را از آنان ، باز پس بگیرد
اولین دستور و خطای بزرگ شاه تهماسب ، برکناری بیستون بیک ، سردار دلاور و جنگاور نادر از سپاه آذربایجان بود و بجای وی سردار محمد بلوچ را به فرماندهی سپاه برگزید ، سپس سربازان بیستون بیک را نیز با خود برد و خود او را نیز از خدمت و فرماندهی برکنار کرد ، نخستین هدف شاه تهماسب باز پس گیری ایروان (پایتخت فعلی ارمنستان) بود ، سپاه ایران از رود ارس گذشته و شهر ایروان را به محاصزه درآورد
هنوز بیست روز از محاصره ایروان نگذشته بود که به شاه اطلاع دادند که ذخیره آذوقه لشگر در حال تمام شدن است ، اطرافیان شاه تازه یادشان آمده بود باید آذوقه شش ماه را با خود می آوردند
از آنطرف سلطان عثمانی که از عدم حضور نادر در سپاه ایران اطلاع یافته بود ، احمد پاشا سردار خود را به جنگ شاه تهماسب فرستاد ، سرداران بی لیاقت شاه تهماسب بی آنکه هیچ ارزیابی درستی از نیروهای دشمن داشته باشند فورا دستور حرکت دادند و به رو در روئی با احمد پاشا شتافتند
پایان قسمت هجدهم
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
قلب همه پر میزنه تا سامرا - @Maddahionlin.mp3
4.49M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
💐قلب همه پر میزنه تا سامرا
💐برای لحظه ی اومدنت یا مولا
🌸 میلاد امام هادی(ع) مبارک باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 این یک ماجرای واقعی است‼️
💢 فیلم داستانی #لحاف_چهل_تکه؛ پس از قانون #کشف_حجاب، آژان خانمهای #محجبه را در خیابانها ضربوشتم میکند و چادر از سر آنها میکِشد. همسر وی که از مسلمانان معتقد است، از #چادر و مقنعههای زنان آسیبدیده، لحافی میدوزد. سرنوشت این آژان با لحاف دوختهشده گره میخورد...
📺 دانلود و تماشا:
🌐 b2n.ir/lahaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم حمیدرضا صدر، فارغالتحصیل دانشگاه لیدز انگلستان، کسی که چند کتاب با موضوع فوتبال نوشته، کارشناسی که اکثر فوتبالیها قبولش دارند،
فهمید عمر و انرژی خودش رو پای فوتبال حروم کرده و بعضیها هنوز نفهمیدند ...
⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
🛑 به این میگن برنامه بلند مدت😎
✅ در ده سال آینده از روسری به دست گرفتن میره به دست گرفتن لباس و شلوار و شرت و .... این خط❌ این نشون💣
#حاج_بابا
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
هدایتِ هادی.mp3
6.42M
#تلنگری
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
#استاد_رائفیپور
امام هادی علیهالسلام، در یک کلام، سه فرمول مهم زیر را آموزش میدهند:
نحوه دعا کردن / نحوه آرزو کردن / نحوه زندگی کردن
💫 یک کلاس کوتاهِ پر رمز و راز ، پای درس متخصص معصوم....
✨ ویژه ولادت #امام_هادی علیهالسلام
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
☑️سخنرانی رییسجمهور بدون سایهبان و پنکه مخصوص!
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای
🎥 #کلیپ_ویژه
🔸امام هدایت
🔹امامت یعنی پیشوایی قافله دین و دنیا
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
💢فصل سرما نزدیک است ...
🔸 فاجعه در انتظار آنها خواهد بود
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
✍ جریانِ امامت، به شما که رسید؛ تغییر شکل داد!
شیعه باید میآموخت که از چند دههی دیگر، باید قرنها در غیبت امام زندگی کند!
غیبتِ نور
غیبتِ چراغ
غیبتِ راهنما
عادتشان دادی که بیاموزند کمتر با چشمِ سر، شما را ببینند و نَفْسِ شما را در میانِ نفوسِ شبیهترین انسانها به شما پیدا کنند، انسانهایی چون عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
...
💫 شیعه از این تغییر جریان، آموخت؛
امام، آفتاب همیشه جاری در تاریخ است!
حتی اگر به چشم سر نیاید؛
نورش تمام ظلمات را میشکافد، و هادیِ همیشه حاضر برای نفوسی است که تصمیم به قدکشیدن دارند.
✨ ویژه ولادت #امام_هادی علیهالسلام
※ طرح: استدیو "انسان تمام"
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
🔹
این پرچـم را به دوش نمیکشد؛
مگـر کسی که اهـل #بصیـرت
و صبـر و استـقامـت باشد.
•/لَایَحمِلُهَذَاالعَلَمِ،اِلّااَهلُالبَصَرِوَالصّبرِ/•
"نهـج البـلاغه، خطبهے ۱۷۲"
#اللهماحفظسیدناالامامخامنهاے 🌱
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
26.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ سوال
⁉️ چرا نام امام علی علیه السلام در قرآن نیامده است؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
📎 #اعتقادات
📎 #عیدآسمانی
📎 #غدیر_ام
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⚠️غارت دختران و مادران ایرانی و خواب عجیب مسئولین مختلف!!!
🚫اونایی که دغدغه حجاب دارن چند درصدشون دغدغه اسب تروای امروز دشمن رو دارن؟!
🎙همراه با صحبت های استاد پورآقایی
#حجاب
#فضای_مجازی
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
شیخ زکزاکی در کمتر از ۲۰ سال تونسته ۲۵ میلیون نفر را شیعه کند که ۹۰ درصد آنها مقلد آیتالله خامنهای هستند.
جُرم کمی نیست! شش فرزندش را شهید کردند و خودش هم شکنجه شده و حبس کشیده و ...
و ما هم با بالا پایین شدن قیمت تخم مرغ اعتقاداتمون بالا پایین میشه ...
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
ولی تو تاریخ مینویسن که کل دنیای غرب و شرق با اون همه سلاح و تجهیزات و جمعیت و رسانهای که دارن زورشون به این دو نفر نرسید...(((:✨💚
#امام_خامنهای
#حضرت_امام
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚
بزرگترین مهمانی ایران به طول ۱۰ کیلومتر در روز عید غدیر
🔹صدها موکب، ایستگاه صلواتی، شهربازی سیار با برپایی جشن، اطعام و پذیرایی از مهمانان این رویداد بزرگ استقبال و پذیرایی میکنند.
🔹مهمانی ۱۰ کیلومتری در روز عیدغدیر در حدفاصل چهارراه ولیعصر تهران تا چهارراه پارک وی از ساعت ۶ عصر تا ۱۰ شب برگزار میشود.
#اللهمعجللولیڪالفرج✋💚
@NOORI82325
#التماس_دعامولاجانم😍💚