eitaa logo
(✌️تاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.5هزار دنبال‌کننده
60.1هزار عکس
55.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
داد نیروهای همراهش به سوی سوشتر و دزفول عزیمت کنند به علیمراد خان خبر دادند نادر به سوی شوشتر و دزفول در حرکت است ، علیمراد خان که مدتها در رکاب نادر ، هنگامی که فرمانده ارتش شاه تهماسب بود جنگیده و به روحیه و پشتکار نادر در پیگیری کارها ، کاملا واقف بود پی برد از دست این دشمن سمج راه به جائی نخواهد برد ، لذا به نزد خانواده اش که درون غار همراه وی بودند آمد و رو به آنها گفت ، سرانجام نادر مرا خواهد یافت ، مطمئنم او تا مرا نیابد از اینجا نخواهد رفت ولی با شما کاری ندارد ، می ترسم با کشته شدن یا دستگیری من ، به شما که ناموس من هستید جسارت شود که از هزاران بار مردن برای من بدتر است ، بنابراین تصمیم گرفته ام امشب شما را توسط چند راهنمای فداکار به نقطه امنی بفرستم ، چون هم بهتر میتوانم بجنگم و هم آسان تر بگریزم مادر علیمراد خان بشدت مخالفت کرد و همسر و فرزندان وی نیز همگی از رفتن خودداری کردند ، همسر علیمردان خان که زنی زیبا و بلند بالا بود گفت ، در رسم اجدادی ما ننگ است که مرد خود را در دشواریها تنها بگذاریم ما همگی همراه تو میمانیم و دوش بدوش تو می جنگیم و هنگامی که دیدی شکستت حتمی شد ، یکایک ما را بکش و آنگاه مردانه به ما ملحق شو ، هر چه علیمراد خان اصرار کرد سودی نبخشید در حدود یکماه گذشت و عاقبت پناهگاه علیمراد خان در دل کوههای زاگورکش کشف شد و علیمراد خان از بالای غار متوجه نزدیک شدن سپاهیان دولتی به سمت غار شد ، وی دوباره نزد خانواده خود امد و از آنان خواست شب هنگام بهمراه چند نفر از همراهانش از آن منطقه بگریزند که مجددا با مخالفت خانواده روبرو شد ، علیمراد خان که خود سرداری جنگ دیده و آزموده بود در بالای ارتفاعات منطقه سنگر گرفت و بشدت به مقابله با دویست نفر که در حال بالا آمدن از کوه بودند شد ، زد و خورد و جنگ و گریز بمدت چهار روز به درازا انجامید تا اینکه سپاهیان دولتی با کمک راهنمایان محلی به نزدیکی غار رسیدند ، علیمراد خان که چنین دید دوباره نزد خانواده اش آمد و با التماس به آنها گفت که خود را تسلیم کنند یا بگریزند ولی باز هم با مخالفت آنان روبرو شد و آنها گفتند تا آخر با تو می مانیم شب هنگام ، درست در زمانی که سربازان نادر به نزدیکی ورودی های غار رسیده بودند نزدیک نیمه شب علیمراد خان برخاست و کوچکترین فرزندش را که دختری زیبا و نوجوان بود را با خود به انتهای غار برد و پس از بوسیدن و در آغوش گرفتن وی ، او را به داخل گودالی عمیق و ژرف بدرازای پنجاه متر پرتاب کرد ، چند لحظه بعد فرزند دیگرش را که او نیز دختر جوان و زیبائی بود را به سرنوشت دختر دیگر دچار کرد ، علیمراد خان سپس بسوی همسر دلبند خود آمد و در حالیکه اشک می ریخت با او به قسمت انتهایی غار رهسپار شد ، در کنار گودال دو همسر مدتی یکدیگر را در آغوش گرفتند و مدتی با هم گریستند ، همسر علیمراد خان که حال همسرش را دگرگون دید بدون معطلی به درون گودال پرید و دفتر زندگی اش برای همیشه بسته شد ، در کمتر از یکساعت تمام اعصای خانواده علیمراد خان یک به یک درون گودال پریدند ، نزدیکی های دمیدن سپیده صبح ، بجز علیمراد خان و یاران اندک وی هیچکس درون غار زنده نبود نادر دستور داده بود که علیمراد خان زنده دستگیر شود ، بهمین خاطر عملیات چهار روز بدرازا کشیده شده بود ، علیمراد خان که اینک مانند پلنگی خشمگین ، آماده هر گونه حادثه ای بود با فراغ بال ، شمشیر از نیام کشیده و آماده بود تا آخرین نفس بجنگد زبده ترین و چابک ترین نیروهای دولتی در چشم بهم زدنی ، ناگهان بدرون غار تاختند و به زد و خورد با علیمراد خان و هشت نفر همراه وی پرداختند و در نهایت با کمند اندازی ، موفق شدند علیمراد خان را بهمراه چند تن دیگر از یارانش اسیر و به شوشتر نزد نادر ببرند ، در طول مسیر چند بار علیمراد خان سعی کرد خود را از ارتفاعات به پائین پرتاب کند که با هوشیاری نیروهای دولت ، موفق نشد در شهر شوشتر ، علیمراد خان قبل از آمدن نادر ، سر به شورش علیه نیروهای حکومتی زده و عده ای از نیروهای حکومتی و خویشاوندان آنها را کشته بود ، مدت زیادی طول نکشید که علیمراد خان که قبلا دوشادوش نادر در رکاب وی جنگیده بود با سر و وضعی ژولیده و چهره ای در هم شکسته ، با وی روبرو شد علیمراد خان نتوانست در چشمان نادر بنگرد ، نادر که اینک همرزم سابقش را روبروی خود می دید مدتی خاموش و بی حرکت ، سراپای علیمراد خان را نگریست و ناگهان به اسب خود مهمیز زد و از او دور شد ، سرداران نادر خود را به وی رسانده و از او درباره سرنوشت علیمراد خان پرسیدند نادر گفت ، من کاری با او ندارم ، او عده ای را در این شهر کشته و شاکیان زیادی در این شهر دارد ، او را به ریش سفید شهر و پدر فرماندار سابق شوشتر ، که بدست علیمراد خان کشته شده بسپارید هر تصمیمی که او گرفت همان را اجراء کنید سرنوشت علیمراد خان را به پدر فرماندار سابق و مقتول شوشتر وا
گذار کردند ، او هم حکم کرد که علیمراد خان را به درختی بسته و دستانش را از مچ ، قطع کنند و او را در همان حال رها کنند تا بمیرد آن روز گذشت و شب فرا رسید ، پیکر نیمه جان علیمراد خان کماکان بر درختی بسته شده بود ، در این هنگام دختر جوانی آرام آرام به علیمراد خان نزدیک شد و به علیمراد خان گفت ، یادت می آید چهار ماه پیش به روستای ما تاختی و پدر و برادر مرا که در برابرت مقاومت کردند کشتی و مرا آواره خانه های مردم کردی ، امشب خود را به اینجا رساندم تا من هم سهمی از مجازات تو داشته باشم ، ولی حال که تو را در این وضع دیدم از حق خود گذشتم و تو را می بخشم و امیدوارم خداوند بزرگ هم تو را ببخشد ، حالا هم برایت آب آورده ام تا بنوشی ، دخترک که دلش به رحم آمده بود شروع به باز کردن علیمراد خان از درخت شد ، علیمراد خان پس از باز شدن ریسمانها به زمین غلطید ، دخترک سر علیمراد خان را بلند کرد تا آبی به وی بنوشاند بامداد فردا خبر باز شدن ریسمانها به گوش نادر رسید ، وی دستور داد علت را کشف و به وی خبر دهند ، مدتی نگذشت که دخترک را نزد نادر بردند ، نادر دختری دید حدودا بیست ساله ، زیبا و خوش اندام ، پس از پرسش نادر ، دخترک ماجرا را برای نادر تعریف کرد ، نادر از وی پرسید روزگار را چگونه می گذرانی دخترک گفت که هیچکس را ندارد و با تیمار چهارپایان و تمیز کردن خانه های مردم روزگار می گذراند ، نادر که روبروی خود فرشته ای زمینی با قلبی مهربان ، با چشمانی گیرا و چهره ای بس زیبا مشاهده میکرد نام دختر را پرسید ، وی گفت که نامش فاطمه است ، نادر به دخترک گفت آیا حاضری با من به پایتخت بیائی ، دخترک که منظور نادر را فهمیده بود گفت ، این افتخار بزرگی است که کنیز شما باشم (پاسخ مثبت داد) ، نادر رو دختر گفت از این به بعد نام تو ماهرو خواهد بود ، بدستور نادر آئین عقد انجام و ماهرو به همسری نادر درآمد نادر سپس بخاطر جلوگیری از شورش های احتمالی ایل بختیاری و همچنین جلوگیری از راهزنی های گاه و بی گاه ازبکان ، دستور داد چند هزار خانواده بختیاری از ایل های چهارلنگ و هفت لنگ را به قوچان در خراسان کوچ دهند روزی نادر که نمی توانست بیکار بماند دستور داد که جارچیان در شوشتر جار بزنند هر کس به سه پرسش نادر ، پاسخ منطقی و شایسته دهد هزار سکه پاداش خواهد گرفت و اگر نتواند پاسخ دهد یک دستش از آرنج قطع خواهد شد ، چند روز گذشت و هیچکس جرات نکرد خود را به خطر بیندازد ، تا اینکه روز چهارم درویشی ژنده پوش به فرمانداری شوشتر آمد و اعلام آمادگی کرد ، اطرافیان نادر درویش را برحذر داشتند که نادر کسی نیست که حرفش را پس بگیرد و اگر نتوانی پاسخ مناسب بدهی قطعا دستت را قطع خواهد کرد ولی درویش با اعتماد به نفس داخل تالار حکومتی شد ، نادر خود را به شکل یکی از سرداران خود درآورد و نزد درویش آمد و از او پرسید اولین پرسش اینست که بگوئی آیا نادر عادل تر است یا انوشیروان دادگر ، درویش گفت مسلما نادر عادل تر است ، چون انوشیروان هزاران مزدکی را فقط بخاطر عقیده شان کشت ولی نادر میخواهد جنگ های عقیدتی پایان یابد و همه فرقه ها یکی شوند دومین پرسش این است که آیا شاه عباس کبیر بالاتر است یا نادر ، درویش گفت بنظر من نادر بالاتر است چون نادر از گمنامی خود را به این مقام والا رسانده و کشور پاره پاره ایران را یکپارجه کرده ، در حالیکه شاه عباس کبیر پدرش پادشاه بود و اوضاع کشور اینقدر آشفته نبود سومین پرسش آن است که آیا علی ابن ابیطالب (علیه السلام) دلاورتر است یا نادر ، درویش از جان خود گذشت و در پاسخ گفت ، نادر غلط کرده خود را با مولای ما مقایسه کند ، نادر کجا ، علی کجا ، نادر نوکر علی هم بشمار نمی رود ، اصلا نادر سگ کیست که چنین ادعایی بنماید فردای آن روز درویش را به تالار نزد نادر با هیبت پادشاهی بردند ، درویش تا نادر را دید او را شناخت و دلش لرزید ولی به روی خود نیاورد ، نادر در حضور درباریان ، سوالات اول و دوم دیشب خود را مطرح کرد و درویش با همان استدلال پاسخ گفت ، نادر در حضور درباریان سومین سوال را مطرح کرد ، درویش کمی خاموش ماند و سپس سر برآورد و گفت قربان ، پاسخ من همان پاسخ دیشب است که خود می دانید و اجازه دهید پیش خودمان بماند ، نادر در حالیکه با صدائی بلند ، مکرر می خندید به درویش گفت احسن بر تو ، هر سه سوال را پاسخ شایسته دادی و همانجا دستور داد جایزه اش را به او بدهنکد پایان قسمت سی و یکم
شب جمعه شبی که دل هواخواه حسین است ندارد خواهشی جز این که گیرد در بغل شش گوشه ات را السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ ویژه محرم 🏴عنایت امام زمان به شعر محتشم 🎙 دکتر رفیعی 📎 📎 🌐https://btid.org/fa/video/215670 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ قیام در سال فـــرد... 💚 در روایات ذکر شده است که امام زمان علیه‌السلام در عاشورای ماه محرم سالی که فرد است قیام می‌فرمایند. 🌤 امام باقر ع : 🌸 يَقُومُ الْقَائِمُ فِي وَتْرٍ مِنَ السِّنِين‏... 🍃 قائم در سال فرد قیام خواهد کرد. 🌤 و نیز امام صادق ع فرمودند: 🌸 لَا يَخْرُجُ القَائِم إِلَّا فِي وَترٍ مِن السِّنِينَ سَنةَ إِحْدَى أَوْ ثَلاثٍ أَوْ خَمسٍ أَوْ سَبعٍ أَوْ تِسْع‏ 🍃 قائم در سالهاى فرد قیام خواهد كرد، يعنى يك و سه و پنج و هفت و نُه. 🌤 همچنین طبق روایتی دیگر از امام صادق ع حضرت در شنبه دهم محرم (عاشورا)، سال فرد، قیام خواهند فرمود: 🌸 يَقُومُ القائم فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ لَكَأَنِّي بِهِ فِي‏ يَوْمِ‏ السَّبتِ‏ الْعَاشِرِ مِنَ‏ الْمُحَرَّمِ‏ قَائِماً بَينَ‏ الرُّكْنِ‏ وَ الْمَقَام‏ 🍃 قائم عجل‌الله فرجه، در روز عاشورا كه روز شهادت سيد الشهدا عليه‌السلام است قيام میکنند. گويا در آن شنبه‏‌اى كه عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. درحالی كه بين ركن و مقام ايستاده. 📗بحار، ج۵۲، ص۲۳۵ 📗نوادرالأخبار، ج۱، ص۲۶۴
تویی‌که غیر دلم هیچ‌جا مقام تو نیست اگر نگین دمد آفاق جای نام تو نیست جهات‌کون و مکان چون نگاه اشک‌آلود هنوز آبله پایی و نیم‌گام تو نیست قدم به کسوت ناز حدوث می‌بالد خمارها همه جز نشئهٔ دوام تو نیست هزار آینه در دل شکست تمکینت ولی چه سودکه تمثال شوق رام تو نیست به پرگشایی عنقا نفس چه رشته‌تند چه شدکه دانهٔ دل ریشه‌گرد دام تو نیست تأملت نشود گر محاسب اعمال کسی دگر هوس انشای انتقام تو نیست چو آسمان زتو برتر خیال نتوان بست چه منظری‌که هوا هم به پشت‌بام تو نیست سواد رازتو روشن به نورفطرت توست چراغ وهم‌کس آیینه‌دار شام تو نیست
🔻 ترکیه : آماده همکاری با دولت بشار اسد(سوریه) هستیم وزیر خارجه ترکیه: 🔹آنکارا آمادگی دارد برای مقابله با گروه پ ک ک (PKK) و واحدهای حمایت مردمی (YPG) با دمشق همکاری کرده و از آن حمایت کند. 🔹این حق طبیعی دولت سوریه است که این ساختار تروریستی را از خاک خود بزداید.
♦️با پول ویلموتس چه کارهایی می‌شد انجام داد؟ 🔹روز گذشته سرانجام حکم پرونده شکایت مارک ویلموتس از فدراسیون فوتبال ایران منتشر شد. به استناد این حکم،فدراسیون فوتبال ایران باید رقمی در حدود ۱۸۰ میلیارد تومان به این مربی بلژیکی پرداخت کند. رقمی که می شد با آن کارهای زیادی را در ایران و با همین تورم انجام داد: 🔹۹۰۰ عدد پراید 🔹 ۱۶۳۵ متر خانه در منطقه ولنجک تهران 🔹۳۳۰۰ گوشی آیفون ۱۳ پرومکس 🔹پرداخت یارانه ۴۵ هزارتومانی به ۴ میلیون نفر 🔹اعزام ۱۰۰۰ نفر به جام جهانی قطر با بهترین امکانات 🔹خرید ۶ هزار پلی استیشن ۵ 🔹خرید ۷۲۰ عدد دستگاه ونتیلاتور 🔹خرید ۶۰ هزار دستگاه اکسیژن همراه برای نیازمندان 🔹تقبل هزینه ۱۸ هزار بیمار سرطانی در یک ماه 🔹ساخت ۲۳ هزار متر مربع مدرسه 🔹۵۵ هزار دستگاه ویلچر معمولی 🔹هزینه ۱۰۰۰ عروسی متوسط برای زوجین/خبرآنلاین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 هلاکت ۸ تن از عناصر گروه تروریستی در حمله جنگنده‌های اف ۱۶، ارتش عراق به کوههای اطراف شهر
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 قصه ماشاءالله نجّار ❤️ یک روایت عاشقانه از محبت امام حسین(ع) 🔻 داستانی واقعی از شفا یافتن مریضی که دکترها از او قطع امید کرده بودند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️چگونه علاقه ام را به امام زمان بیشتر کنم؟ 🔹 دستورالعمل مشترک آیت الله بهجت و آیت الله اراکی رحمة الله 🎙