eitaa logo
🇮🇷 نفس عمیق 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
850 ویدیو
46 فایل
@MLN1360 کانال دوم ما: 🎀دونفره های عاشقی🎀 💌 @DoNafarehayeAsheghi 💌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر این حرف واژه ها دلخون گیسوی شعرها پریشان است چون شب قدر چون مزار بتول فاطمیه هنوز پنهان است پیشنهاد دانلود حتما ببینین @NafasseAmigh
⚫️🌱⚫️🌱⚫️ بی علی، فاطمه جان پر زدنت، می کُشدم اینکه گردیده أجل هم سخنت، می کشدم چه زنی غیر تو از شوهر خود، رو گیرد؟ آخر این روی گرفتن ز منت، می کشدم زینبم مانده کمک حال تو باشد یا من یاس من، عاطفه ی یاسمنت، می کشدم هر شب از خواب حسن می پرد و، فریادِ مادرم را نزنید، حسنت، می‌ کشیدم پیش چشمت به چه حالیست حسینم که مرا پیرهن بر تن او دوختنت می کشدم رحم کن بر دل من، نام ز تابوت مبر که همان حرف ز غسل و کفنت می کشدم کمکم کن بتوانم بدنت غسل دهم نیمه شب شستن زخم بدنت می کشدم @NafasseAmigh 🌱⚫️🌱⚫️🌱
بی مادر شدیم..... شیعه از این پس خاک یتیمی بر سر میریزد @NafasseAmigh
⚫️🦋⚫️🦋⚫️ علیهاالسلام 🔹ختمِ قرآن🔹 «عشق، سوزان است بسم الله رحمن الرحیم هر که خواهان است بسم الله رحمن الرحیم» کشتی‌ام بی‌ناخدا دارد به دریا می‌رود وقت طوفان است بسم الله رحمن الرحیم دست من بسته‌ست، جای من رجزخوان می‌شوی کوچه، میدان است بسم الله رحمن الرحیم ختم قرآنِ تو جای «ناس» گویا با «حدید» رو به پایان است بسم الله رحمن الرحیم... «قدر» می‌خوانم وَ می‌دانم که از نامحرمان «قدر» پنهان است بسم الله رحمن الرحیم آب را از سلسبیل آورده‌ام «اسما»! بریز غسل باران است بسم الله رحمن الرحیم @NafasseAmigh 🦋⚫️🦋⚫️🦋
🖤⭐️🖤⭐️🖤 دیگر بعید است این نفس بالا بیاید باید برای یاری‌اش اسما بیاید شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت تا که برای شستن دریا بیاید این مرد خیبر مردِ خندق بود اما باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش باید بماند تا که حالش جا بیاد پشتِ سرِ هم شستنش را قطع می‌کرد اما نشد تا بند این خونها بیاید از بس حسن در آستین دندان فشرده باید به دادِ حالِ او بابا بیاید وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید دستِ شکسته از کفن بالا بیاید می‌گیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلمان دنبال این تابوت آقا تا بیاد تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود ای کاش می‌شد زودتر فردا بیاید ای‌کاش می‌شد دِق کند زینب کنارش طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال بر روی آن سینه کسی با پا بیاید @NafasseAmigh 🖤⭐️🖤⭐️🖤
✨🏴✨🏴✨ دوباره روضه ی زهرا و غربت حیدر دوباره صورت نیلی؛ هجوم و حمله به در دوباره اشک یتیمی؛ دوباره بغض حسن دوباره ناله ی زینب؛ سکوت محض پدر دعا و راز و نیازی کنار قبر رسول دوباره گریه ی طفلان به بستر مادر رسید فصل غریبی؛ رسید موسم غم گرفته دست مرا؛ بانویی به قامت خم @NafasseAmigh 🏴✨🏴✨🏴
🌺⚫️🌺⚫️🌺 همسايه ها ، مَردُم ، دگر راحت بخوابيد زهراي من رفته سفر راحت بخوابيد آن دختري كه باعث آزارتان بود مهمان شده نزد پدر راحت بخوابيد با دست خود هستي خود را دفن كردم شد پير خيبر بي سپر راحت بخوابيد ديگر نمي آيد صداي آه آهش از درد پهلو تا سحر راحت بخوابيد فكر خبر بوديد از بيمار بدحال جان داد زهرا بي خبر راحت بخوابيد بانوي من با سينة مجروح رفت و ... من ماندم و اين ميخِ در راحت بخوابيد حورية انسيه كه سيلي نمي خواست كشتند او را در گذر راحت بخوابيد باخنده هستيِ مرا آتش كشيدند دامان زهرا شعله ور راحت بخوابيد دل تنگم و ديدار يارم مي روم من هر نيمه شب با چشم تر راحت بخوابيد @NafasseAmigh ⚫️🌺⚫️🌺⚫️
⭐️🏴⭐️🏴⭐️ داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است دیدی عبا به پایِ علی گیر کرده است دیدی چقدر رویِ زمین خورد مرتضی دیدی چگونه جسمِ تو را بُرد مرتضی دیدی چگونه جان خودش را به خاک کرد دیشب علی توان خودش را به خاک کرد خانه خراب خانه تکانی نمی‌کند کاری به غیرِ فاتحه خوانی نمی‌کند قبرت مرا دوباره زمین‌گیر کرده است داغت مرا  همین دوشبه پیر کرده است نامحرمان که باز کنارِ تو آمدند دیدم برای نبشِ مزارِ تو آمدند با ذوالفقار همدم دردم علی رسید با دستمال زرد نبردم علی رسید گفتند او دوباره که برگشت دررَوید شیرخدا به معرکه برگشت دررَوید تا آمدم مقابلِ من هیچکس نبود اینبار هم مقابلِ من هیچکس نبود اما به جانِ فاطمه دیگر چه فایده حیدر شده‌است حیدرِ خیبر چه فایده رویم چقدر بعد تو تغییر کرده است داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است جایِ طناب مانده بر این دست وایِ من دستم چگونه  چشم تورا بست وایِ من دَرهَم شکسته آه عزیزم حلال کن پشتم شکسته آه عزیزم حلال کن دیدی که خانواده‌ی من را نظر زدند این زندگیِ ساده‌ی من را نظر زدند توآمدی به خانه من حیف شد خراب گرمیِ آشیانه‌ی من حیف شد خراب یک خانه داشتم که همان قتلگاه شد شرمنده‌ام که گوشه‌ی چشمت سیاه شد بینِ یتیمهات علی گیر کرده است داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است من ماندم و سکوتِ حسن آهِ زینبت بغض حسین اشکِ شبانگاهِ زینبت چادر نماز و معجر آتش گرفته‌ای دیوارِ خونی و در آتش گرفته‌ای گفتی حسین و حرف گلو را به زینبت من آمدم سپرده‌ام  او را به زینبت راحت بخواب آب کنار حسین هست زینب نرفته خواب کنار حسین هست پیش حسین دخترت از حال می‌رود با نیزه دار تا ته گودال می‌رود صبح آمده‌است و علی دیر کرده است داغت مرا همین دوشبه پیر کرده است @NafasseAmigh 🏴⭐️🏴⭐️🏴
🌱⚫️🌱⚫️🌱 تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد خواست تا غسلت دهد آب روان آتش گرفت هان چه می پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت یک طرف از درد غربت کهکشان آتش گرفت رفت سمت آسمان روحت! زمین از شرم سوخت در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت @NafasseAmigh ⚫️🌱⚫️🌱⚫️
آهسته اسباب سفر را جمع کردی آثار آن بی بال و پر را جمع کردی آن دستمالی که به سر می بست بی بی تصویرِ زردِ دردِ سر را جمع کردی تا که یتیمان یاد مادر کم بیفتند جز چادرِ او، بیشتر را جمع کردی بردی به ایوان و تکاندی چادرش را جا پایِ آن چندین نفر را جمع کردی دیوار را شستی به تنهایی علی جان خاکستر مانده زِ در را جمع کردی با تکه های چوبِ مانده از همان در نان پختی و اسبابِ شر را جمع کردی کج کرده ای یک یک سرِ مسمارها را از خانه اسباب خطر را جمع کردی @NafasseAmigh
بر فاطمه ریحانه ی عصمت صلوات بر شاخه گلِ یاسِ نبوّت صلوات حالا که ندارد حرم و صحن و سرایی کن هدیه به او جای زیارت، صلوات! @NafasseAmigh
🦋⚫️🦋⚫️🦋 گاهی بیاد زخم تنت گریه میکند یا با حسین و با حسنت گریه میکند یا گوشه ای نشسته و همراه تک تک گل های سرخ پیرُهنت گریه میکند با شب سیاه پوش غمت می شود هنوز با روضه های دل شکنت گریه می کند دستی به دستگیره ی در دارد و هنوز یاد نفس نفس زدنت گریه میکند با اینکه سوخت از تب بی مادری ولی دارد به یاد سوختنت گریه میکند از بس که روضه دار غم سینه ات شده دختر نگو که سینه زنت گریه میکند "من نیستم، ببوس، بجایم گلوی او..." همواره یاد این سخنت گریه می کند @NafasseAmigh 🦋⚫️🦋⚫️🦋
🌷🌿🌷🌿🌷 🌷تقدیم به سردار شهید 🔹خاتم سلیمانی🔹 به واژه‌ای نکشیده‌ست مِنَّت از جوهر خطی که ساخته باشد مُرکَّب از باور کنون مرکب من جوهر است و جوهر نیست به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر به جوش آمده خونم که این‌چنین قلمم دوباره پر شده از حرف‌های دردآور دوباره قصۀ تاریخ می‌شود تکرار دوباره قصۀ احزاب باز هم خیبر دوباره آمده‌اند آن قبیلۀ وحشی که می‌درید جگر از عموی پیغمبر عصای کینه برآورده باز ابوسفیان دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر به هوش باش مبادا که سِحرِمان بکنند عجوزه‌های هوس، مُطربان خنیاگر مباد این‌که بیاید از آن سر دنیا به قصد مصلحتِ دین مصطفی؛ کافر چنان مکن که کسان را خیال بردارد که باز هم شده این خانه بی در و پیکر به این خیال که مرصاد تیر آخر بود مباد این‌که بخوابیم گوشۀ سنگر زمان زمانۀ بی‌دردی است می‌بینی که چشم‌ها همه کورند و گوش‌ها همه کر هزار دفعه جهان شاه‌راه ما را بست هزار مرتبه اما گشوده شد معبر خوشا به حال شکوه مدافعان حرم که سر بلند می‌آیند یک‌به‌یک بی‌سر اگر چه فصل خزان است، سبز پوشانیم برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر به دودمان سیاهی بگو که می‌باشند تمام مردم ایران سپاهِ یک لشکر به احترام کسی ایستاده‌ایم اینک که رستخیز به پا کرده در دل کشور نفس نفس همۀ عمر مالک دل بود کسی که بود به هنگامه، مالک اشتر بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر به باوری که در اعماق چشم اوست قسم هنوز رفتن او را نمی‌کنم باور چگونه است که ما کشته داده‌ایم اما به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر چگونه است که خورشید ما زمین افتاد ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی که مانده است به دستش هنوز انگشتر بدون دست علم می‌برد چنان سقا بدون تیغ به پا کرده محشری دیگر چنین شود که کسی را به آسمان ببرند چنین شود که بگوید به فاطمه ... @NafasseAmigh 🌿🌷🌿🌷🌿
که شروع میشود 💔دل برای میگیرد تمام که میشود برای ....😔 •┈••✾◆▪️✦✧✦▪️◆✾••┈• ❥═━┈•••°واے مادرم°•••┈━═❥ @NafasseAmigh
🏴🔘🏴🔘🏴 شکسته بغض فاطمه؛ میان کوچه های تنگ خدا!!! گرفته ره بر او؛ اراذلی ز نسل سنگ چنان ک ش ی د ه زد بر او؛ که گوشواره اش فتاد جهان پر از شراره شد؛ زمین شده پر آزرنگ حسن سکوت شد فقط؛ سکوت و بغض بی امان سکوت در پی سکوت؛ و گریه های بی درنگ میان اشک و گریه ها؛ کشیده دست بر زمین و یافت گوشواره را؛ ولی ز خون گرفته رنگ.... پرستوی علی مرو ؛ بمان کنار مرتضی بخوان دوباره ان یکاد؛ ببین شده دوباره جنگ تو هست و بود حیدری! تو یاس پرپر رسول.... به دشمنت هزار لعن؛ بر او هزار داغ ننگ.... ✔️ ✔️ @NafasseAmigh 🏴🔘🏴🔘🏴
مادر از بستر خود آمده امشب به حرم با عصا آمده ، انگار خودش بیمار است... @NafasseAmigh
⚫️⭐️⚫️⭐️⚫️ گرفتی دست بر ديوار و دستی بر كمر زهرا نگاهت گاهگاهی هست بر ديوار و در زهرا نخی از چادرت را تا كه بر مسمار ِدَر ديدم مرا شِشماهه محسن ياد آمد در نظر زهرا ميانِ كوچه دشمن با غلاف كين تو را ميزد شدی بهر علی در كوچه با جانت سپر زهرا ز سيلی با علی حرفی نگفتی ليک فهميدم در آنجايی كه پوشاندی رُخت آسيمه سر زهرا شنيدم مرگ ميكردی طلب بِين دعاهايت كه بودی از غم هجر پدر خونين جگر زهرا اگر سوی پدر رَفتی مَگو از ماجرای خويش اگر چه مانده از سيلی بِرُخسارت اثر زهرا بيا بر عاصیِ درمانده لطفی كن كه با يادت بريزد اشک غم از ديده اش بار دگر زهرا @NafasseAmigh ⭐️⚫️⭐️⚫️⭐️
باز هم اي دختر ِ پيغمبر ِ اكرم بمان مَرهَم ِ دردِ علي ، اي دردِ بي مَرهَم بمان دستهايِ تو شكستَش هم پناهِ مرتضاست تكيه گاهِ محكم ِ من پيش ِ من محكم بمان كم ببوس دستِ مرا دارم خجالت ميكشم من حلالت ميكنم اما تو هم يك كم بمان رفته رفته كار ِ من دارد به خواهش ميكشد التماست ميكنم پيشم بمان پيشم بمان @NafasseAmigh
سخن سخن؛ همه حرفت به یاد من ماندست که نوکری به زر و زور و مرد رندی نیست هفت سال گذشت از وداع با نوکری که روز شهادت مادرش مزد نوکری گرفت..... نوکری رو یادمون داد چون خودش واقعا پیر غلام ارباب بود.... یادش بخیر شادی روح نوکر با صفای ارباب صلواتی قرائت بفرمایین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @NafasseAmigh
🖤 یه خط روضه.... یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه.... 🏴 @DoNafarehayeAsheghi 🏴
🌟🏴🌟🏴🌟 زیر باران دوشنبه بعدازظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد سیب‌ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد وغبار قبلاً این صحنه را...نمی‌دانم در من انگار می‌شود تکرار آه سردی کشید، حس کردم کوچه آتش گرفت از این آه و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت: آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر، گریه نکن مرد گریه نمی‌کند پسرم چادرش را تکاند، با سختی یا علی گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی‌تفاوت ما ناله‌هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن! این صدای روضۀ کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در ودیوار خانه‌ای مشکی‌ست با خودم فکر می‌کنم حالا کوچۀ ما چقدر تاریک است گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه راستی! نزدیک است... @NafasseAmigh 🏴🌟🏴🌟🏴
هدایت شده از 
این روزا، روزانه ۱۴ ، ۱۵ ، ۱۶ مرتبه بخون... 《مدافعان حجاب》         @HEGAB2522👈👈
هدایت شده از 
میشه یه صلوات واسه امام زمانت بفرستی ؟ 《مدافعان حجاب》         @HEGAB2522👈👈