eitaa logo
- ناگفتہ‌هاツ .
34 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
6 ویدیو
1 فایل
کانال اصلی↓ https://eitaa.com/Hanin_213 . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
اقای عبدی😂 - یعنی انقدر مهم بود که نتونستی تا فردا صبر کنی؟!
سخت نیست پیام هارو هی میای کپی میکنی جواب میدی؟ اینجوری راحت‌ترم، از طرفی اگه شات بگیرم ممکنه عکس‌ها برای بعضی از دوستان باز نشه🍃
بالاخره یه تصویر و برنامه ای برای این رمان جدید داری طبیعتا. به نظر خودت این رمانت باحال و جذاب تره یا قبلی که تموم شد؟ 😂❤ به قول قدیمیا: هر گلی یه بویی داره🥲 مدافع‌عشق به جای خود، ازیادرفته هم به جای خود... اما به نظرم رمان جدید جذاب‌تر خواهد بود ان‌شاءالله🌝🪴.
کی از یاد رفته حالا؟ الله‌اعلم...
ببین چون الان ذهنم بر اساس رمان قبلیه گیجم بگو اصلا کاری به رمان قبلیم نداری و فقط یزید بازی ها تو نگه داشی گل جان 😜 عجب😂
عزیز فعلا دیالوگ ندارم ازش😕
حالا هی کنجکاو میکنی هیییییی کنجکام میکنی، بعد میگی خداوکیلی نمیدونم کی میزارم، الان سر به کدام بیابون بزارم من؟؟. 😐😂😂😂 کویر لوت رو میگن آسمونش قشنگه😂🌌
یه چیزی چرا پارت های حریم عشق حذف شده خیلیاش👀 ما چیزی رو حذف نکردیم، واسه یکی از دوستان هم این مشکل بوجود اومده بود که خود به خود حل شده بود🌻
از نفله شدن داوود و سعید برامون بگو 😂😐 از نفله شدن داوود و سعید برامون بگو 😂😐 حالا کی گفته اینا نفله میشن؟😂
یه سوال یعنی تو رمان و نوشتی که دیالوگ هاشو داری ؟ یه سوال یعنی تو رمان و نوشتی که دیالوگ هاشو داری ؟ به طور کامل نه
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/998 یه ذره دل رحم باشید بزارید یه دونه قاتل توی جمعمون باشه آقا بی‌خیال😂💔
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/996دیالوگی که مال محمد بود، یعنی محمد خودش گفت یا برای محمد اتفاق افتاد؟ دیالوگ‌ها از زبان ِ خوده شخصیته🌱
سعید ، داوود، رسول داوود خب فکر کنم، محمد محمد محمد محمد عطیه از همگی‌شون تحویل دادم بهتون، ولی باشه😂🌿
محمد: نفسی تازه کردم و گفتم: باشه، من بی‌عقل... من پرخطا... من خنگ! ولی یادتون باشه، اون‌قدر عرضه دارم که نذارم آب توی دل مردم کشورم تکون بخوره! عطیه: با صدای در چادرم رو سرم کردم و رفتم توی حیاط، هر چقدر پرسیدم کیه کسی جواب نداد. در رو که باز کردم قلبم به تپش افتاد! رسول: دست آزادم مشت شد و نفسام تند و کوتاه! + اولاً احترام خودت رو نگه‌دار، ثانیاً واسه خاطر داداشت زنگ زدم وگرنه اصلا از شنیدن صدات خوشحال نمیشم! داوود: چطور ممکنه بود؟ یعنی این همه مدت عذاب کشیدیم بخاطر هیچ و پوچ؟ سعید: فقط می‌تونستم ناظر باشم، ناظرِ عذاب کشیدنش! فرشید: از دیدنم جا خورد.. رفتم طرف‌شون و مقابلش ایستادم. سرش رو که بلند کرد، دستم ناخواسته بالا رفت و سیلی محکمی بهش زدم! پ.ن: کسی اگه جامونده بگید، اگه نه که دیگه شب‌تون بخیر😂🙂♥️
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/990 قاعدتا محمد دیگه هشتگ‌تون جالبه واقعاً🙂😂
https://eitaa.com/nagofteh_moheb/996 خواهشا دیگه بلا سر محمد نیارید 👀🙁 خواهشاً خواهش نکنید😂🌱 جدای از شوخی، هر کدوم از شخصیت‌ها ماجراهای خودشون رو دارن. هم بلا و مصیبت داریم، هم جشن و شادی🥲✨
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/996 عجب شیر تو شیری شد😐😂 بعله😁
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/996 یااابنتتت میخوای چکاررکنیی بااز کارای خوب خوب😃🔪
نمیگنی نقش اصلی کیه نه؟ 😐😂 خیر😂
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/1009 خیلی بد***😐😂❤ امان از سانسورهای ناشناس😑💔
دیدی وقتی یه مداحی یا آهنگی تو ذهنت هی پلی میشه چه رومخه مخصوصاً وقتی می‌خوای استراحت کنی یا نیاز به تمرکز داری... البته با مداحی مشکلی ندارم، ولی آهنگ🙂🔪
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/1014 عه پس یکی دیگه رفت قاطی باقالیا محمد نبود💔🥲😂 به نظرم اینکه شاهد عذاب کشیدن بقیه باشی، از عذابی که خودت می‌کشی کُشنده‌تره..🥀
مهدیه چه کلاس هایی میری چرا اتفاقا فرق داره مهدیه برنامه عصر هات چیه بعد منظور از اینکه شلوغم یعنی چی یکم توضیح بده تا قانع بشیم مهدیه چند تا کنایه و ارایه ی فارسی نام ببر و برای هر کدوم مثال بزن بیخیال لطفاً، باشه؟(:
https://eitaa.com/Nagofteh_Moheb/1013 اتفاقا اولش که هی بلا سر محمد میومد حال می کردم ولی بعدش دیگه خیلی بد شده بود. , بچه ها هم هی لوسش میکردن، از اونجا دیگه من میشم 😂 اووو صحیح🍃
دیالوگ یک جاسوس توی رمان رو بگو دیالوگ یک همدست یک جاسوس رو بگو - اونش دیگه به تو مربوط نیست! گند زدی به همهٔ برنامه‌های من و تاوان این کار مرگه...
چرا اسم رمان رو از یاد رفته گذاشتی متوجه خواهید شد😉
مهدیه اون چالش شعر چی شد دوستان نظری راجع‌بهش ندادن
یه دیالوگ دیگه‌از محمد بگو برای از یادرفته... اگه محمد داره و ادامه‌ی مدافع عشق نیست، محمد - سریع رفتم سمتش و گفتم: برو عقب، شیشه نره توی پات! همون‌طور که شیشه‌ها رو با احتیاط جمع می‌کردم گفتم: خب؟ قرار بود یه راست بریم سر اصل مطلب...