eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
PART-10 (parhizgar).mp3
13.45M
✨✧﷽✧✨ 📖 ترتیل 🍃جزء۱۰ 🎤استاد پرهیزگار @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۳ ... مصريان در پاسخ او گفتند: «از دو حال خارج نيست: اگر راست مى گويى و
✨ 🍃ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۳ ... در داستان «عثمان» که در بالا خوانديد و همه مورّخان اسلام اجمالا آن را قبول دارند به دو موضوع مهم برخورد مى کنيم: نخست سپردن تمام پست هاى حسّاس به بنى اميّه و مسلّط ساختن افراد بى بند و بار و غير متعهّد بر مسلمين، به طورى که فرياد عموم مسلمانان از مناطق مختلف بلند شد; و ديگر حيف و ميل بيت المال در سطح وسيع و گسترده و بذل و بخشش هاى بيکران و غير قابل توجيه به گونه اى که انتشار خبر قسمتى از آن مايه شورش عمومى مسلمين شد. آيا راستى اين گونه امور، با اصل قداست و «تنزيه صحابه» به طور عام و غير قابل استثنا سازگار است؟! اگر اين گونه امور قابل توجيه است کدام کار خلاف، قابل توجيه نيست؟! اين سخن مرا به ياد داستان عجيبى انداخت که براى خودم واقع شد و هرگز آن را فراموش نمى کنم: در يکى از سالها که براى انجام «عمره» به «مکّه» مشرّف شده بودم و فرصتى براى ملاقات با دانشمندان اهل سنّت دست داد ـ مخصوصاً شبها در مسجدالحرام و بين نماز مغرب و عشا که مجال خوبى براى بحث بود ـ در يکى از شبها با جمعى از اين برادران دانشمند (که بعضى از آنها از چهره هاى شناخته شده بودند) در صحن مسجدالحرام در برابر «کعبه» نشسته بوديم و سعى بر اين بود که بحثها از صورت علمى و منطقى خارج نشود و به رنجش و کدورت نينجامد، سخن به مسأله «تنزيه صحابه و عدالت» همه آنها کشيده شد، همگى بر اين عقيده بودند که کوچکترين جسارتى نسبت به هيچ يک از آنها نمى توان کرد. من از يکى از آنها پرسيدم: «اگر شما در ميدان صفيّن بوديد در يکسو لشکر «على»(عليه السلام) و در يک سوى ديگر لشکر «معاويه» به کدام صف ملحق مى شديد؟!» او بدون درنگ گفت: «به صف لشکريان على(عليه السلام)». گفتم: اگر على(عليه السلام) شمشيرى به دست تو مى داد و مى گفت: «خذ هذا و اقتل معاويه; اين شمشير را بگير و معاويه را به قتل برسان» آيا مى پذيرفتى و اطاعت مى کردى؟! او جواب عجيبى داد که فکر مى کنم براى شما هم تکان دهنده است. گفت: «کُنْتُ اَقْتُلُهُ وَ لا اَذْکُرُهُ بِسُوء; من او را به قتل مى رساندم در عين حال کمترين جسارتى به او نمى کردم»! داستان «تنزيه صحابه» قصّه اى است که سرِ دراز دارد که در اين جا فقط به اشاره اى قناعت کرديم و گذشتيم. 📚پی‌نوشت⬇️ @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۳ ... در داستان «عثمان» که در بالا خوانديد و همه مورّخان اسلام اجمالا آن
🔹ادامه شرح خطبه ۳بخش۳ 📚پی‌نوشت: 1. در مقاييس اللغة آمده است که يکى از دو معناى اصلى «زعم» عبارت است از سخنى که واقعيت ندارد و گوينده اش نيز به آن مطمئن مى باشد. 2. لام در «لَلّه» مفتوح است و براى استغاثه مى باشد و لام در «للشورى» مکسور است و مستغاث منه مى باشد. 3. «اَسْفَفْتُ» از ماده «اِسْفاف» به معناى نزديک شدن چيزى با شىء ديگر است و هنگامى که پرنده، خود را به زمين نزديک کند اين تعبير در مورد او بکار مى رود. اين تعبير در مورد بافتن حصير و مانند آن نيز به کار مىورد زيرا رشته هاى آن به هنگام بافتن به هم نزديک مى شود و به معناى شدّت نگاه کردن نيز آمده است. (مراجعه کنيد به مقاييس اللغة و لسان العرب). 4. «صغا» در اصل از ماده «صغو» (بر وزن فعل) به معناى تمايل به چيزى است. 5. «ضغِن» (بر وزن ضمن) به معناى کينه و عداوت است و در اصل به معناى پوشانيدن توأم با انحراف مى باشد. 6. «هن» تفسير آن در متن مى آيد. 7. در شرح نهج البلاغه خويى عدم حضور «طلحه» در شورا بلکه در مدينه، از «طبرى» نقل شده است (شرح خويى، ج 3، ص 73). 8. علماى لغت تصريح کرده اند که «هن» به معناى فلان است و در جايى گفته مى شود که انسان مى خواهد به چيزى، سربسته اشاره کند، به خاطر زشتى آن، يا به دلايل ديگرى که در نظر داشته. و معمولا اين واژه در امور بد و صفات زشت و ناخوشايند به کار مى رود و در نيکيها به کار نمى رود. 9. «نافجاً» از ماده «نفج» بر وزن «رفع» به معناى بالا آمدن و بالا آوردن است. 10. «حضْن» به معناى پهلو. «وَ نافِجاً حِضْنَيْهِ» به کسى گفته مى شود که پهلوهايش از تکبّر و يا از شکم خوارگى بر آمده باشد. 11. «نثيل» از ماده «نَثْل» (بر وزن نَسْل) در اصل به معناى خارج شدن چيزى از چيز ديگر و يا خارج کردن است و به مدفوع انسان و حيوانات اطلاق مى شود. 12. «مُعْتَلَف» از ماده «عَلَف» به معناى جايگاه علف است و مجموع اين تعبير و تعبير قبل کنايه از کسى است که پيوسته در فکر جمع آورى مال و مصرف آن است و به تعبير ديگر انباشتن و خالى کردن شکم است. 13. «خَضم» به معناى خوردن با تمام دهان است و نقطه مقابل آن «قضم» است که به معناى خوردن با نوک دندان هاى پيشين است بعضى نيز گفته اند خضم به معناى خوردن علف تازه است و قضم به معناى خوردن علفهاى خشک. 14. الغدير، ج 8، ص 286. 15. «اِنْتَکَثَ» از ماده «نَکْث» (بر وزن عکس) به معناى شکستن و واتابيدن است و لذا به شکستن پيمان، نکث عهد گفته مى شود. 16. «فَتْل» به معناى پيچيدن و تابيدن است و مفتول و فتيله نيز از همين باب است. 17. «اَجْهَزَ» از ماده «اِجْهاز» هنگامى که در مورد مجروح به کار رود مفهومش اين است که مرگ او را تسريع کنند و هر چه زودتر کار او را تمام نمايند. 18. «کَبَت» از ماده «کَبُو» (بر وزن کبک) به معناى سقوط کردن و يا افتادن به صورت است و در مواردى که دست و پاى حيوان مى پيچد و به رو مى افتد به کار مى رود. 19. «بطْنَتُه» از ماده «بطن» به معناى پُر کردن شکم از طعام و يا پرخورى است. 20. «آلُکُمْ» از ماده «اَلا، يألو» به معناى کوتاهى کردن و تأخير انداختن است بنابراين لکم آلکم يعنى من هيچ کوتاهى نکردم (لسان العرب). 21. کامل ابن اثير، ج 2، ص 425. 22. کامل ابن اثير، ج 3، ص 49. 23. مروج الذّهب، ج 2، ص 321. 24. تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 160. 25. منظور از آيه حجاب آيه «فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ الْحِجابِ» است که درباره زنان پيامبر آمده است. طلحه گفت: پيامبر مى خواهد امروز آنها را از ما بپوشاند ولى فردا که از دنيا رفت ما با آنان ازدواج مى کنيم. البتّه اين سخن عمر درباره طلحه در تناقض آشکارى است با آنچه در آغاز گفت که پيامبر از دنيا رفت و از اين شش نفر راضى بود. 26. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 185 تا 188 (با تخليص). 27. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 2، ص 129 تا 158. 28. کامل ابن اثير، ج 3، ص 180.  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ 🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران آیه ۷۲ ... به این ترتیب، روشن مى شود: آنها گرفتار خود برتربینى عجی
✨ 🍃ادامه تفسیر سوره آل عمران 🌷آیه ۷۵ 🔹شأن نزول: این آیه، درباره دو نفر از یهود نازل گردیده که یکى امین و درستکار، و دیگرى خائن و پست بود نفر اول عبداللّه بن سلام بود که مرد ثروتمندى ۱۲٠٠ اُوقِیِّه(۱) طلا نزد او به امانت گذارد، عبداللّه همه آن را به موقع به صاحبش رد کرد و به واسطه امانت دارى خداوند او را در آیه فوق مى ستاید. نفر دوم فنحاص بن عازورا است که مردى از قریش یک دینار به او امانت سپرد، فنحاص در آن خیانت کرد، خداوند او را به واسطه خیانت در امانت نکوهش مى کند.(۲) بعضى گفته اند: منظور در جمله اول، جمعى از نصارى بودند و اما کسانى که خیانت در امانت نمودند یهود مى باشند.(۳) اگر هر دو هم مراد باشد مانعى ندارد; زیرا مى دانیم، گرچه غالب آیات قرآن در مورد خاص نازل شده اما جنبه عمومى دارد و به اصطلاح مورد مخصص نخواهد بود. 🌿تفسیر: 🔻خائنان و امینان اهل کتاب آیات فوق، چهره دیگرى از اهل کتاب را مشخص مى کند; زیرا جمعى از یهود عقیده داشتند: مسئول حفظ امانتهاى دیگران نیستند، حتى حق دارند امانات آنها را تملک کنند، منطق آنها این بود: ما اهل کتابیم، و پیامبر الهى و کتاب آسمانى او در میان ما بوده است، بنابراین اموال دیگران براى ما احترامى ندارد، ولى همه اهل کتاب با این طرز تفکر غیر انسانى موافق نبودند، بلکه گروهى از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق دیگران مى دانستند. در نخستین آیه مورد بحث، قرآن به هر دو گروه اشاره کرده، حق هر کدام را ادا مى کند، مى فرماید: در میان اهل کتاب کسانى هستند که اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آنها بسپارى به تو باز مى گردانند (و به عکس) کسانى هستند که اگر یک دینار به عنوان امانت به آنها بسپارى به تو باز نمى گردانند، مگر تا زمانى که بالاى سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشى (وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطار یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدینار لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً). قِنْطار همان گونه که در تفسیر آیه ۱۴ همین سوره گفته شد، در اصل به معنى چیز محکم است سپس به مال زیاد نیز گفته شده، پل را به خاطر استحکامش قَنْطَرَه ، و اشخاص با هوش را قِنْطِر مى گویند، چون داراى تفکر محکمى هستند. منظور از قِنْطار در این آیه همان مال فراوان است، و منظور از دینار، مال اندک. به هر حال، قرآن مجید به خاطر خلافکارى گروهى از آنها، همه آنها را محکوم نمى کند، و این یک درس مهم اخلاقى به همه مسلمین است. ضمناً نشان مى دهد آن گروهى که خود را در تصرف و غصب اموال دیگران مجاز و مأذون مى دانستند، هیچ منطقى جز منطق زور، و سلطه را پذیرا نیستند، و نمونه آن را به طور گسترده در دنیاى امروز در صهیونیست ها مشاهده مى کنیم، آرى این گروه از یهود چنان هستند که در پرداخت حقوق دیگران هیچ اصلى را جز اصل قدرت، به رسمیت نمى شناسند، تصویب نامه هاى جهانى، افکار عمومى مردم دنیا، و مفاهیمى از قبیل حق و عدالت براى آنها معنى ندارد و این در حقیقت از مسائل جالبى است که در قرآن مجید در آیه فوق پیشگویى شده، و به همین دلیل، مسلمانان براى استیفاى حقوق خود از آنان، هیچ راهى جز کسب قدرت ندارند. پس از آن در ادامه همین آیه، منطق این گروه را در مورد غصب اموال دیگران بیان مى کند، مى فرماید: این به خاطر آن است که آنها مى گویند: ما در برابر اُمِّیِّین (غیر اهل کتاب) مسئول نیستیم (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَیْسَ عَلَیْنا فِی الأُمِّیِّینَ سَبیلٌ). أُمِّیِّین به معنى افراد درس نخوانده و بى سواد است، ولى منظور آنها مشرکان عرب و اعراب بود که معمولاً از خواندن و نوشتن آگاهى نداشتند، و یا این که منظور آنها تمام کسانى بود که از خواندن تورات و انجیل بى بهره بودند. آرى، آنها با این خود برتربینى و امتیاز دروغین، به خود حق مى دادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان، تملک کنند. بى شک این منطق از اصل خیانت آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناک تر بود; زیرا اگر افراد خائن، کار خود را غلط بدانند، لااقل مرتکب یک گناه اند اما اگر در این کار، خود را صاحب حق بدانند گناه بزرگ ترى مرتکب شده اند. قرآن مجید در پاسخ آنها در پایان همین آیه با صراحت مى گوید: آنها بر خدا دروغ مى بندند در حالى که مى دانند (وَ یَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ). آنها به خوبى مى دانستند که در کتب آسمانیشان به هیچ وجه اجازه خیانت در امانت هاى دیگران به آنان داده نشده، در حالى که آنها براى توجیه اعمال ننگین خویش چنین دروغ هایى را مى ساختند و به خدا نسبت مى دادند. ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
parhizgar11.mp3
12.88M
✨✧﷽✧✨ 📖 ترتیل 🍃جزء۱۱ 🎤استاد پرهیزگار @Nahjolbalaghe2